در تاریخ معاصر افغانستان، دهه دموکراسی نقطه عطفی برای ورود مردم به عرصه کنشگری سیاسی بود. برای نخستین بار، انسان افغانستانی از لاک بیتفاوتی خود بیرون میآمد و به مثابه کنشگری مطالبهگر در میدان سیاست ظاهر میشد. این دوره، که با اصلاحات حد اقلی سیاسی و اجتماعی همراه بود، زمینهساز خلق یک سرمایه اجتماعیسیاسی شد که دیگر نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت نبود. و سه دهه بحران انقلابی هم به نهوی در ساخت این سرمایه نقش بازی کرد و اما در جریان پروژه جمهوری با مداخلات خارجی و تقلبهای داخلی، این سرمایه تضعیف شد و مردم را دوباره به