۱-طلوع برفآلود در سپیدهدمی که ابر ها از شانههای هندوکش به زیر میلغزید، صدای اولین اذان در کوچههای باریک کابل با بوی نان داغ و دود هیزم قاطی میشد. هندوکش، با قلههای سپیدش، هزار سال داستان شنیده بود؛ داستانهایی از اسبهای مغول، کاروانهای جاده ابریشم، و سربازانی که از هر سو گذشته بودند. اما آن بامداد، داستان تازهای در سینه کوه نشست: امیدِ نسلی که باور داشت میتواند از خاکستر تاریخ، شهری تازه بسازد. مدارس و دانشگاهها دوباره در و پنجره گشودند، دختران با دفتر و قلم برفهای حیاط را زیر پا میگذاشتند، و پسران با بستههای کتاب، پا