هزار روز، زمانی است که بهسانِ تیغ بُرندهای بهجان و روان دختران افغانستانی فرود آمدهاست. این هزار روز، روزگاریست پر از تلخی، درد، ناامیدی و سرشار از غم و اندوهیکه قلب هزاران دختر جوان را شکستانده و تکه و پارچه کردهاست. تصور کنید دختریکه با شور و شوق به مکتب میرفت، کتابهای درسیاش را با عشق در آغوش میفشرد و با رویای روشنایی آینده، بهتحصیل میپرداخت. حالا این دخترک، در چهار دیواری خانه زندانی شده و بهجای صدای معلم و همکلاسیهایش، سکوت سنگینی را تجربه میکند که هر روز بر سنگینیاش افزوده میشود. رویاهای او در حبس است، آرزوهایش