یکی از عمیقترین لغزشهای فکری در تحلیل تاریخ و سرنوشت ملتها، کاستنِ تحولات بزرگ تاریخی به تصادف، توطئه، یا خوشاقبالی و بداقبالی است. این نگاه سطحی، تاریخ را به مجموعهای از رخدادهای بیمنطق و پراکنده فرو میکاهد و انسان را از فهم قواعد حاکم بر صعود و سقوط تمدنها محروم میسازد. قرآن کریم این نگاه سادهانگارانه را کنار میزند و افق بلندتری را پیش روی انسان میگشاید: تاریخ بشر صحنه اجرای «سنتهای الهی» است؛ قوانینی پایدار، دقیق و تغییرناپذیر که میان اندیشه، ایمان و رفتار انسانها با سرنوشت جوامع و تمدنها پیوندی قطعی برقرار میکند. در این چارچوب، هیچ