مادرم برای ما رسیدن فصل بهار و رویش سبزه در باغها و زمینها را مژده میداد و میگفت تا چند روز دیگر هوا گرم میشود و در باغها سبزی میروید و درختان توت میگیرند و از گرسنهگی نجات پیدا میکنید. هر هفته یکی از وسایل خانهی مانرا در بازار محلّی بگرام بهفروش رسانده، پول آنرا آرد جواری، توت و تلخان میخریدیم؛ برنج و آرد گندم که اصلن پیدا نمیشد. گاهی قحطی به حدی بالا میگرفت که مردم برای خرید آرد جواری صف میکشیدند و فروشنده برای همه، آرد را بهصورت مساویانه میفروخت تا همه ازآن مستفید شوند و