مفهوم «خانه» در تبعید، به یکی از پیچیدهترین و چندلایهترین تجربههای انسانی بدل میشود؛ جایی که مرز میان جغرافیا و روان، خاطره و واقعیت، زمان و مکان، در هم میریزد. در تجربهی تبعید، خانه دیگر فقط جایی برای زیستن نیست، بلکه مفهومی درگیر با هویت، زبان، حافظه و میل به تعلق است. «خانه» بدل میشود به چیزی که هم هست و هم نیست؛ هم در درون است و هم در بیرون؛ هم گذشته است و هم یک آرزوی بعید در آینده. مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی میگویسد: «زیستن یعنی در خانه بودن. انسان تنها زمانی بهراستی میزید که بتواند در