با آنکه مقتضای طبع و شیوه زیستهی امروز، انسانیزیستن در پرتو و چارچوب ارزشها و اخلاق اومانیستی است. خِرد بشری نیز؛ بنابر شرایط حاکم–حکم بر انسانیزیستن میکند. اما اسفبار–اینکه در جامعهای ما، چارچوبها و ساختار از پایین–بالا بر مبنای هویت قومی و ارزشهای قومی و ملاک و داوریهای قوم و اتنیکی استوار یافته است. لاعلاج گذار از برهوت قومی حاکم، مستلزم نگرش و سازوکار قومی است تا سازوکار اومانیستی. دستکم در صدسال پسین افغانستان، ۸قانوناساسی و شش ایدولوژی سیاسی و چندین خوانش حقوقبشری و مدرن را پشتسر گذاشته است. همه این مؤلفات و خوانشها مغلوب روایتها و سازوکار قومی