در سه روز گذشته، کتاب «اشکهایم را نوشیدم» اثر استاد پرتو نادری را با شوق و علاقه فراوان خواندم. این کتاب مجموعهایست از داستانهای سینهسوز، روایتهای عینی و بازتابهای اجتماعی؛ کاوشی در زوایای فقر، بدبختی، سیهروزی، اشک و ماتم… روایتهایی که از حسرتِ علیسناها میگویند؛ جوانانی که در گرداب حوادث و ناهنجاریهای زندگی، چون کوزههای خیام شکستند و قامت یک خانواده را نیز به خاک افکندند؛ و بازتابیست از سرنوشت تکراری پنجاه سالهی مردم و جامعهی افغانستان. دو سال پیش، وقتی به کابل رفتم، به همراه جناب حامدالله اورنگ به دیدار استاد لاجوردینشهری رفتیم. ساعتها با این یلِ خرد