چپاندیشی، بهعنوان جریان فکری، سیاسی و اجتماعی، بیش از دو سده است که در کانون تحولات جهان ایستاده است. از نخستین جرقههای عدالتخواهی در انقلاب فرانسه تا ظهور نظریههای مارکس و انگلس، از انقلابهای سوسیالیستی قرن بیستم تا جنبشهای عدالتطلب معاصر، همواره مفاهیمی چون برابری، آزادی و رهایی انسان از سلطه، در متن این اندیشه حضور داشتهاند. بااینحال، قرن بیستویکم و «جهان نوین» با ویژگیهای خاص خود ــ جهانیشدن اقتصاد، سلطه نولیبرالیسم، بحرانهای زیستمحیطی، شکاف دیجیتال و بازتعریف هویتها ــ شرایطی متفاوت برای اندیشه چپ فراهم کرده است. اکنون پرسش اصلی این است: آیا چپاندیشی، پس از شکستها