عیارانِ قلم به دست و تفنگ به شانه درین روز ها؛ درین روزهایی تاریک و درین روز گاریکه همه خفته اند و هر سو خموشی است، سالگذشت مردی استکه یکمینبار با هموندانش نعرهی آزادی را در کوهپایهها و زیستنشینهای به کام دشمن رفتهی خود، بلند کردند. مردان مَرد؛ مردانیکه ستمگرکُش بودند و با چناننعرهایکه پس از آن، حماسی بودن و انقلابی بودن پسوند نشان رهروانشان شد، درینجا با دد و دشمن، زور آزمایی میکردند. عیاران و کاکههاییکه از درهی سرد پنجشیر، از کوهپایههای سرزمین بدخش و از روستاهای دور و نزدیک شمال و شمالی، میغریدند و سنگرهایشان در