یک یا دو سال از حادثه ۱۱ سپتمبر، لشکرکشی آمریکا و سرنگونی حکومتِ طالبان گذشته بود که زمستانی از روستای مان به سوی شهر کابل راه افتادم. با من دو پسر عمویم نیز بودند. نیمههای شب به منطقهی سرای شمالی در کابُل رسیدیم. زمستان سردی بود و برف هم بسیار باریده بود. از آنجایی که هیچ کسی را در کابل نمیشناختیم، خواستیم به هوتلی در سرای شمالی شب را سپری کنیم. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که به مالک هوتل گفتیم ما طلبهی مدرسه هستیم. تا این را گفتم، رگِ گردن مالک هوتل پندید، تُن صدایش بالا رفت و