نویسنده : محمد سماک پژوهشگر و نویسنده لبنانی
مترجم : حسیب الله ولی زاده
برای درمان پدیده تروریزم، دانستن دو نکته ذیل مهم می باشد :
یک: فرق میان تروریزم و خشونت . دو: تبیین پیوند افراطیت با تروریزم . در مورد اول باید گفت هر عمل خشونت آمیزی عمل تروریستی نیست اما هر عمل تروریستی به یقین عمل خشونتآمیز می باشد.
تروریست به قربانی جنایتش توجهی ندارد و او را نمی شناسد و به او بی اعتنا است. از منظراو قربانی فقط پوسته خانهای است که می خواهد از آن طریق پیامی را بفرستد و طرف سوم را بترساند. از همین رو عقل تروریست به گونهای ساخته می شود که این قربانی بیگناه را وسیله مشروع برای رساندن پیامی میداند که باور دارد با انجام آن به خدا نزدیک میشود و رضایت او را به دست میآورد. این کار زشت ترین نوع جنایت است. اما در خشونت، شخص قربانی مورد هدف قرار می گیرد و اکثرا مجرم و قربانی یکدیگر را می شناسند. به همین خاطر جرم خشونت جرم شخصی است و مجرم مورد پیگرد قانون قرار می گیرد. اما جرم هراسافکنی نه تنها از منظر قانون بلکه از منظر شریعت اسلامی نیز جرم ضد بشری به شمار می رود. این جنایت نه تنها انسانها و گروههای بی گناه را هدف قرار می دهد بلکه باعث ایجاد ترس و وحشت میان ملتها نیز می گردد؛ امری که این جرم را در قدم نخست جرم گروهی و سپس جرم ضد بشری می گرداند. خداوند در این مورد می فرماید: « من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا»ّ « هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده » .
در مورد نکته دوم (تبیین پیوند افراطیت با تروریزم) باید گفت تنها افراطیت دینی و اسلامی وجود ندارد بلکه افراطیت امپریالیستی طماع، سوسیالیستی توسعه طلبانه و سیکولاریستی ملحدانه نیز وجود دارد. اما در عرصه افراطیت دینی، حرکت صهیونیسم مسیحی و سازمان های صهیونیستی داخل و بیرون اسرائیل وجود دارند. کما این که افراطیت هندی دمکراسی را در هند و تندروی بودایی وحدت ملی را در تایلند، میانمار و … تهدید می نماید. هم چنان افراطیت اسلامی نیز به چشم می خورد و آنها مصداق این فرموده خداوند می باشند: «الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا»«زيانكارترين مردم كسانى هستند كه كوششهاي شان در زندگى دنيا گم و نابود شده با اين حال گمان مىكنند كار نيك انجام مىدهند» سوره کهف آیت ۱۰۴.
افراطیت وضعیت فکری مایل به حذف دیگر مخالف است. همه حرکتهای تندروانه را که جهان شاهد آن بوده است – از حرکت های کمونیستی نازیها و فاشیست های ارتش سرخ در چابان، فراکسیون ارتش سرخ در آلمان، خمرهای سرخ در کامبوج تا سازمان های لحی «رزمندگان اسرائیل» و هاگانا ( به معنای دفاع) در اسرائيل – از تروریزم به عنوان ابزار استفاده کرده اند. بنابرین هراس افکنی انسان نیست، بل یک دیدگاه است.
کشتن و زندانی کردن هراسافکن در تاریکی های زندان امکان دارد و بسیاری آنها در تمام جهان و جهان عرب در زندان به سر می برند، اما نمی توان دیدگاه او را کشت و زندانی کرد، بل با منطق و معرفت و تربیه دینی می توان پایه های اندیشه او را متلاشی کرد و از بین برد.
تروریریست موجودی ست که از دنیای دیگر آمده است و اما در عین زمان دارای گوشت و خون نیز میباشد. او عضوی از اعضای خانواده ما هست و از آب و نان ما می خورد و در خیابان های ما قدم می زند ولی با چشمانش چیزی های را می بیند که ما نمی بینیم و با گوش هایش آنچه را می شنود که ما نمی شنوییم و با پاهایش به مکانی می رود که در ذهن هیچ کسی خطور نمی کند.
هنگامی که خود را در موتر پر از مواد انفجاری یا به وسیله واسکت انتحاری انفجار می دهد می داند که خودش و قربانی های بیگناه اش پارچه پارچه می شوند و در نتیجه این حمله خانواده ها در گلیم غم می نشینند و یتیم ها و بیوه ها و معیوبین و معلولین را به جا می گذارد… اما او امری را می داند که ما نمی دانیم و باور دارد که این کار هولناک و ترسناک بلیت دخول بهشت است و از همین رو با شور و شوق این حمله را انجام می دهد. این نکته پرسش پایین را در ذهن آدم می آورد: چی کسانی مغز او را شسته اند وچگونه او را به این ایمان وحشیانه قناعت داده اند ؟
دانشمندان، ادبیان و سینماگران در عالم خیال موجودیت مخلوقات عجیب و ناآشنای را که از سیاره های دیگر به این جهان آمده اند تصور کرده اند و در این مورد داستان ها و فیلم هایی را ساخته اند. اما این موجودی که از دل جامعه ما بیرون می گردد و او را تروریست می دانیم خطر آن از لحاظ سعی و تلاش علمی و پرورشی و بازنگری و بررسی دینی آنگونه که سزاوار بود مورد توجه قرار نگرفته است؛ این امر سبب گردیده که او خود را خلیفه امت بداند.
ما باور داشتیم که با سلاح خودش (کشتن) می توانیم او را از بین ببریم اما از نظر او کشتن زنده شدن دوباره است و باور دارد که با کشته شدنش راه کوتاه به بهشت را می پیماید. تجربه ثابت کرده است که قلع و قمع شاخه های تروریسم با نفس روش، شاخه های تروریستی بسیاری را تولید می کند. پس از آن که با کشته شدن ابن لادن بازوی القاعده قطع گردید، در مغرب عربی، جزیره عرب، بین النهرین و در سوریه شاخه های دیگری سبز کرد و اکنون شاخه دیگری در هند در حال شکل گیری است و امکان دارد این روند در دیگر جامعه ها نیز ادامه یابد.
در قرون وسطی کلیسا چک های مغفرت را تقدیم می کرد. امروز نیز چیزی تغییر نکرده است. سازمان های مدعی اسلام وجود دارند که بلیت های دخول بهشت را همراه با دستگاه های انفجاری تقدیم می کنند تا آن را در اماکن مختلف جاسازی نمایند.
ایمان از نظر تروریست ها مرتبههایی دارد و هرگاه تعداد قربانی های تروریست بیشتر باشد باور می کند که در جایگاه بهتر پیش خدا خواهد بود و موقعیت خوبتر در بهشت خواهد داشت. همین گونه او را قانع ساخته و از او بمب بشری رمز گذاری شده ساخته اند. از همین رو آدمیت خود را از دست داده و به موجود دیگر مبدل گردیده؛ گویا که از دنیای دیگر آمده است. ما این دنیا را دنیای تروریست می نامیم. او به گونهای آماده گردیده که باور می کند این دنیا، دنیای صلح، حق و رضایت الهی است. این موجود تروریستی ترسناک است و اما هنگامی که باور می کند زمانی که پارچه پارچه می گردد و جسد او با اجساد بی گناهان یکجا می شود در حضور الهی ذوب می شود، ترسنده تر می گردد. کدام نیکبختی بشری بهتر از نیکبختی این ذوب شدن یا احساس تحقق آن می باشد؟
حرکت های تروریستی تنها روابط میان دولت ها را برهم نزده اند، بلکه عقل های افراد و گروها را نیز مسموم نموده اند. روابط دولت ها دوباره ترمیم می شود، اما ترمیم عقل های دیگرستیز کار دشوار است.
ایالات متحده امریکا اقرار می کند که چهار میلیارد دالر را در راه مبارزه با تروریزم مصرف کرده است، اما در نتیجه تروریسم افزایش یافته است. مصارف فعلی این مبارزه سالانه به مبلغ ۵،۲ میلیارد دالر سنجش شده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که این کار نتیجه بهتر بدهد.
تا هنوز هم نمونه تروریسم طالبانی در پیش چشمان ما قرار دارد و به تدریج در خاورمیانه نه تنها با فکرش بلکه توسط عناصرش(افرادش) نفوذ کرده است .
قدرت خروج ازمغاره های تاریک(توره بوره) در مناطق دورافتاده افغانستان به برج های بانک جهانی در نیورک این موضوع اساسی را تاکید می کند، که تروریزم با امکانات مادی، نظامی و مالی خود قوی نیست بلکه قوت آن در آماده سازی موجودات عجیبی ست که از مغاره های تاریک نمی ترسند و درخشش آسمان خراش ها آنها را نیز مات و مبهوت نمی کند. این موجودات به گونه یی آماده می شوند که آدمیت شان را فراموش می نمایند و باور دارند که به وسیله ایجاد ترس و وحشت پیام خدا را حمل می کنند. در حالی که واقعا در لانه شیر می روند.
از همین رو، کارکرد تروریستان اسلامی نیست. این کار منطق متفاوت دارد و به هیچ دینی پیوند ندارد. با منطق، حکمت، موعظه نیکو و بیان عقاید درست می توان تروریزم را درمان کرد. اما منطق متفاوت مخالف درمان است.
امکان دارد با علم و منطق کسی را که باور دارد ۲ و۲ پنج می شود قناعت داد که اشتباه کرده است اما چگونه امکان دارد کسی را که باور دارد ۲ و ۲ نود و هفت می شود قناعت داد و گفت اشتباه است؟ این اشتباه نیست بلکه چنانچه فیلسوف اتریشی لیشنشیتان می گوید: منطق متفاوت است.
فرهنگ حذف دیگرِ مخالف بر مبنای دین، تنهاترین منبع ترورزیم نیست. کسانی وجود دارند که تروریزم را نظارت می کنند تمویل می نمایند و از آن در استراتیژی های دراز مدت استفاده می نمایند. بنابرین تروریزم از لحاظ ایده، تمویل و نظارت به اساس یک مثلث تشکیل می گردد.
خشک سازی منابع مالی و نظارتی تروریزم و شناسایی کسانی که از آن در طرح های سیاسی ویرانگر در جامعه ما که تنوع دینی و مذهبی و نژادی از ویژه گی های آن به شمار می رود، باید در کنار خشک سازی منابع فکری و تربیتی آن به ویژه از خلال بیان عقیده درست، صورت گیرد.
جوامع اسلامی تنها از گسترش نادانی و افزایش گراف بیسوادی شکایت نمی کند، بلکه شکایت بیشتر آنها از گمراه سازی عمدی است. خطرناک ترین و زشت ترین نکته در این گمراه سازی این است که در خدمت استراتیژیهای که منظور شان بدنام سازی اسلام و چندپارچه گی جوامع آن و تضعیف دولت های آن می باشد، قرار می گیرند.
هنگامی که اسلام از کرامت انسانی حرف می زند به معنای این است که این کرامت برای ذات انسان قطع نظر از دین، عقیده، رنگ، جنسیت ،نژاد و حتا قطع نظر از مسلمان بودن و نا مسلمان بودن او، می باشد. خداوند تمام بشر را از نفس واحد و به گونه های متفاوت آفریده است و خواسته است آنها متفاوت باشند اما آنها را به سوی تعارف(شناخت یکدیگر) فراخوانده است و دهلیز تعارف، گفتگو به معنای به رسمیت شناختن طرف دیگر و احترام آن، نه تروریزم به معنای نپذیرفتن طرف دیگر و حذف آن، می باشد.
زمانی که اسلام قتل شخص بیگناه را حرام می داند و آن را جنایت ضد بشری ـ چنانچه بیشتر اشاره کردیم ـ می شمارد، نفس بشری را به مسلمانان و حتا خداباوران منحصر نمی کند، بلکه آن را به گونه عام اطلاق می کند تا شامل همه گان گردد.
زمانی که اسلام قاعده « و لا تزر وازرة وزر آخری»«هیچ باربردارى [بار] گناه دیگرى را بر دوش نمىکشند » را پایه گذاری می کند این مبدأ عدالت را که برمبنای برائت شخص تا زمان اثبات جرم او استوار می باشد، تاکید می نماید و مجازات شخص بی گناه به اساس جرم دیگری روا نیست. پس چگونه شخصی را مورد تجاوز قرار می دهند به اساس گناهی که نه او و نه شخص دیگری مرتکب آن شده است؟
حضرت محمد در وصف مسلمان می گوید: «مسلمان واقعی کسی است که مردم از شر دست و زبان او در امان باشند» یعنی کسی که تمام مردم از شر دست و زبان او در امان باشند. در کنار این حکم عمومی، حکمی خاص در مورد اهل کتاب به ویژه مسیحی ها وجود دارد. به اساس پیمان نامه پیامبر به مسیحی های نجران، پیامبر تنها به حمایت و احترام شعایر و مقدسات آنها تعهد نکرد ـ در حالی که او پیامبر بود نه خلیفه و مدعی خلافت ـ اما آنها را و به ویژه کشیش ها و راهبان را به محبت و احترام تخصیص داد و قرآن از آن به دوستی تعبیر می نماید. در فرهنگ تروریست های دیگر ستیز دینی، مذهبی و اعتقادی، ارزش های اساسی عقیده اسلامی ناپدید می باشد. از جمله این ارزش ها :« لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ»«در [پذیرفتن] دین هیچ اکراهی نیست» . و «فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ»«هر کس خواست، میتواند ایمان بیاورد و هر کس خواست، میتواند کفر پیشه کند» و « ٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ »«خداست که روز قیامت در مورد آنچه که در آن اختلاف مىکردید، میان شما داورى خواهد کرد » یعنی حکم از آن خداست و هیچ انسان یا نهاد یا مرجعی حق جستجوی درون دیگری را ندارد. چنانچه این موضوع را وثیقه الازهر شریف تاکید کرده است. و «إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّـٰبِـِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ» «البته کسانى که ایمان آوردند وآنان که یهودى شدند، و نصارى(مسیحیان) و صابئان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و عمل شایسته نمود پس پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] خواهد بود و نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند»
پس دین یکیست و دین نزد خدا اسلام می باشد و اسلام تنها شامل دین حضرت محمد نمی شود، بلکه شامل تمام مسیر ایمان و تسلیم به خدای یگانه از ابراهیم گرفته تا موسی و عیسی و اخیرا محمد علیهم السلام را می شود.
شکی نیست که این ارزش های دینی در فرهنگ تکفیرهای که تروریزم را وسیله قبولاندن باورهای وحشیانه شان گردانیده اند، ناپدید است. از همین رو، پژوهش در مورد پرسش های ذیل مهم، بلکه ضروری می باشد: چرا این طور شد؟ چگونه؟ و مسوؤل کیست؟
تروریست ها در عراق و سوریه در میان افراد ملکی مسیحی، مسلمان، عرب، کرد، سریانی، کلدانی، آشوری، صابین، یزدی ها، شبک و غیره را ایجاد ترس کردند وخون بی گناهان را ریختند و افراد ملکی را تبعید کردند و آدم های آزاد را برده گرفتند و خانه های خدا کلیسا ها و مسجدها را ویران نمودند؛ تمام این جنایت های ضدبشری را زیر نام اسلام انجام می دهند، پس چگونه اسلام خود را از دست این اختطاف گران آزاد می کند؟ و چگونه راه را در برابر کسانی که از این گروه های تروریستی در طرح های ویرانگر شان بهره برداری می کنند، می بندد؟ و چگونه باورش به تسامح و احترام تنوع ایمانی و اختلاف فکری و مذهبی را از تهمت تکفیر بی قید و شرط که ظلم و ستم را به آن می چسپاند، برائت می دهد؟ تروریست های که خون بی گناهان را زیر نام اسلام به زمین می ریزانند و سرهای قربانی های شان با نعره الله اکبر جدا می کنند؛ تمام آنچه را خدا حرام کرده زیر نام خدا و در راه خدا انجام می دهند. آنها با این کارهای شان اسلام را به چالش می کشند، بلکه عزت الهی را به نیز به چالش می کشند؛ امری که مبارزه در برابر آنها را بر هر کسی که به خدا و انسان گرایی باور دارد، واجب می کند.