شیعهها و سنیها در مورد میلاد پیامبر(ص) اختلاف دارند؛ اکثر سنیها دوازدهم ربیع الأول را روز میلاد میدانند، اما شیعه ها باور دارند که پیامبر بزرگ اسلام در روز هفدهم ربیع الأول چشم به جهان گشوده است. محمد غزالی، متفکر مشهوری مصری در این مورد می گوید: « مورخین نتوانسته اند به گونه دقیق روز، ماه و سال تولد پیامبر را تعیین نمایند. اکثر روایات نشان می دهد که ولادت پیامبر در زمان حمله حبشیها به مکه، سال ۵۷۰ م . مصادف با دوازدهم ربیع الأول سال ۵۳ قبل از هجرت بوده است. تعیین روز میلاد از لحاظ اسلامی ارزش چندانی ندارد. محفلهای که به این مناسبت برگزار می گردد، عرف و عنعنات دنیوی است و هیج نوع پیوندی با شریعت ندارد. »(فقه السیرة، محمد غزالی، ص . ۴۷)
هم چنان حسن الجناینی یکی از علمای الازهر می گوید :« در مورد تاریخ دقیق میلاد پیامبر میان علما اختلاف وجود دارد. برخیها دوم ربیع الأول را روز میلاد می دانند و برخی دیگر دوازدهم ربیع الأول را روز ولادت پیامبر می خوانند. در این مورد هفت دیدگاه وجود دارد، اما علما اتفاق دارند که به گونه دقیق روز میلاد پیامبر معلوم نیست.»
شکی نیست که تعیین تاریخ دقیق میلاد پیامبر دشوار است؛ زیرا در گذشته ها ثبت و یادداشت روز، ماه و سال تولد متداول نبوده و مثل امروز به آن توجه صورت نمیگرفته است. در کشور ما تا امروز کسانی اند که تاریخ دقیق تولد شان را نمیدانند و زمانی که تاریخ تولد آنها را بپرسید، در پاسخ میگویند در فلان سالی که فلان حادثه رخ داده بود، من زاده شده ام. عین همین موضوع در مورد میلاد پیامبر نیز وجود دارد. سیرهنویسان میگویند پیامبر در «عام الفیل» تولد شده است؛ در حالی که مشخص نیست «عام الفیل» دقیقا کدام سال بوده است.
روایاتی وجود دارد که گفته میشود، همزمان با ولادت پیامبر رخدادهای مانند: افتادن چهارده کنگره از ایوان کسری، خاموششدن آتشکده مجوسیها و طلوع ستاره احمد و … در جهان به وقوع پیوسته است. آیا ولادت پیامبر بزرگ اسلام همچون ولادت حضرت عیسای مسیح و حضرت موسی معجزهآمیز بوده است یا خیر؟ آنچه در مورد رخدادهای که همزمان با ولادت پیامبر به وقوع پیوسته است، گفته می شود تا چه اندازه معتبر است؟ در این مطلب به این پرسش ها پاسخ خواهیم داد.
محمد غزالی و میلاد پیامبر
محمد غزالی مصری در مورد میلاد پیامبر می نویسد: محمد(ص) در مکه به گونه عادی زاده شد و در زمان ولادت آنحضرت، حادثهای که شگفتآور باشد و یا جلب توجه کند، به وقوع نپوسته است…. برخیها روایت کرده اند که همزمان با تولد پیامبر معجزههای رخ داده است. چهارده گنگره از ایوان مداین فروریخته، آتشکده مجوسیها خاموش گردیده، دریاچه « ساوه » خشک شده و پس از آن کلیساهای پیرامون آن ، ویران شده است.
می توان گفت این همه، تعبیر نادرست از یک رویداد درست است. واقعا میلاد محمد از زوال ظلم و پایان زمان آن خبر می داد…. زمانی که مردم – پس از رهایی از چنگ استبداد- خواستند این حقیقت را به تصویر بکشند، این معجزه ها را تخیل نمودند و برای آن روایات بی اساس ساختند. محمد(ص) نیازی به این روایت ها ندارد؛ زیرا واقعیت های واضح زندگی آنحضرت ما را از این روایات و امثال آن بی نیاز میگرداند. ( فقه السیرة، محمد غزالی، ص . ۴۷ و ۴۸ )
چنانچه دیدیم، محمد غزالی میلاد پیامبر را رخداد عادی میداند و روایات مبنی بر وقوع برخی از معجزهها همزمان با تولد پیامبر را بی اساس و برخاسته از خیال میخواند.
علی عبدالرازق و میلاد پیامبر
علی عبدالرازق، دانشمند پرآوازه مصری و نویسنده کتاب جنجالی« الإسلام و أصول الحکم»« اسلام و مبانی قدرت» در جریده مصری «الأخبار» در سال ۱۹۵۴ م . مطلبی زیر عنوان« مولد النبي صلی الله علیه و سلم» نوشته است. او در این مطلب می نویسد: « شماری از پژوهشگران ملاحظه می نمایند که میلاد محمد صلی الله علیه و سلم مطابق سنتهای طبیعی ای که خداوند به اساس آن هستی را آفریده و نظام زندگی انسان ها را جاری ساخته ، صورت گرفته است. از همین رو، میلاد آنحضرت مانند میلاد پیامبران قبلی و به ویژه حضرت موسی و عیسی علیهما السلام معجزهآمیز نبوده است.»
چنانچه در بالا مشاهده می کنیم، علی عبدالرازق باور دارد که میلاد پیامبر به گونه عادی و طبیعی بوده و هیچ معجزه ای همزمان با تولد آنحضرت صورت نگرفته است.
هم چنان وی در ادامه می نویسد: « احادیث آحادی وجود دارد که از وقوع معجزات در زمان ولادت پیامبر علیه السلام خبر می دهد. چه تمام این روایات ویا برخی از آن صحیح باشد یا حتا هیچ کدام آن صحیح نباشد، از لحاظ قوت سند و قوت اعجاز به روایات میلاد حضرت عیسی و حضرت موسی نمی رسد.»
منظور از روایات میلاد حضرت عیسی و حضرت موسی علیهما السلام آیاتی قرآنی است که به گونه روشن و در مقام بیان معجزه ، وقایع معجزه آمیز میلاد آنها را بیان می نماید. در حالی که قرآن کریم معجزه های را که همزمان با ولادت حضرت عیسی و موسی رخ داده است بیان می کند، در هیچ جای از قرآن به ولادت معجزهآمیز پیامبر بزرگ اسلام اشاره نمیکند. اگر واقعا، در زمان میلاد پیامبر رخ داد معجزه آمیز رخ داده باشد، می بایست قرآن در مقام بیان معجزات پیامبر به آن اشاره میکرد.
علی عبدالرازق از وقایع میلاد پیامبر فراتر می رود و تمام رخدادهای زندگی آنحضرت را به همان معیار نخستین می سنجد و می گوید: « اگر از زمان میلاد به دیگر مراحل زندگی پیامبر برویم، به این نتیجه می رسیم که در این مراحل نیز زندگی پیامبر مطابق سنت های طبیعی ای که خداوند به اساس آن هستی را آفریده و نظام زندگی انسان ها را جاری ساخته ، بوده است. از همین رو، زندگی آنحضرت مانند زندگی پیامبران قبلی و به ویژه حضرت موسی و عیسی علیهم السلام مملو از معجزات[ معجزات حسی] نبوده است.»
سپس وی برخی از معجزات حضرت موسی و عیسی علیهما السلام را که در قرآن کریم ذکر گردیده است، بیان می کند و می نویسد: « محمد برای یاران خود چنین معجزاتی که عقل ها را متحیر می سازد و دل ها را تکان می دهد و روح ها را پریشان می کند، نیاورده است…. قوم پیامبر به اصرار از وی مطالبه می کردند، تا برای آنها معجزاتی همانند معجزات پیامبران قبلی بیاورد، اما پیامبر علیه السلام با دلایل ساده ای که عقل را به مشقت نیاندازد و درک آن به هیچ کسی پوشیده نیست، آنها را پاسخ می داد. خداوند در این مورد می فرماید:
« وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ ءَايَٰتٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓيَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِيرٞ مُّبِينٌ »« [مشرکان] گفتند: چرا بر او (پیامبر) نشانههایى (معجزاتى) از طرف پروردگارش فرستاده نمیشود؟ بگو: آن نشانهها تنها نزد خداست و من تنها هشدار دهندهاى آشکارم.»
این گونه پیامبر در تولد و تمام مراحل زندگی اش، همگام با قوانین هستی و خاضع سنت های تکوینی بوده است.»
در اینجا قابل یادآوری می دانم که اشخاصی همچون شیخ ناصرالدین آلبانی و صفی الرحمن مبارکپوری و …. برخی از رخدادهای معجزه آمیز میلاد پیامبر را پذیرفته اند، اما برخی دیگر آن را بی اساس خوانده اند. ناصر الدین آلبانی در کتابش «صحیح السیرة النبویة» می نویسد: « برخی از روایات واهی در ارتباط به میلاد پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل شده است. این روایات اساس ندارد و ثابت نشده است. به عنوان نمونه برخی از آنها را ذکر می نماییم: تزلزل ایوان کسری و افتادن چهارده گنگره از گنگره های آن، خاموش شدن آتشکده مجوسی ها، ویران گردیدن کلیسا های پیرامون دریاچه «ساوه» پس از خشک شدن آب آن و دیگر نشانه های که اسناد آن به ثبوت نرسیده است.»
صفی الرحمان مبارکپوری در کتاب خود « الرحیق المختوم» می نویسد: در روایات آمده است که به هنگام ولادت آن حضرت، حوادثی رخ داد که دال بر پیدایش تحولی عظیمی بود. از آن جمله : چهار ده گنگره از ایوان مدائن فروریخت، آتشکده فارس، معبد زرتشتیان خاموش شد و کنشت های پیرامون دریاچه« ساوه » همزمان با خشک شدن آب دریاچه ویران گردید. این روایات را «طبری» و «بیهقی» و دیگران نقل کرده اند، ولی اسناد محکمی ندارند و با وجود انگیزه نقل، در تواریخ ملل به این حوادث اشاره ای نشده است. (سیرت النبی ترجمه فارسی الرحیق المختوم، تالیف: صفی الرحمان مبارکپوری، مترجم : عبدالله خاموش هروی، ص . ۶۹ و ۷۰ ، انتشارات شیخ الإسلام احمد جام)
عباس العقاد در این مورد سخن جالبی دارد که با نقل آن این مطلب را به پایان می رسانم. او می نویسد: همزمان با ولادت پیامبر علیه السلام اطفال بسیاری در شرق و غرب زاده شده اند. کسی که این بشارت ها را تصدیق می کند، آن را به ولادت پیامبر نسبت می دهد و هم چنان شخصی که این مژده ها را باور ندارد، آن را به ولادت فرد دیگری نسبت می دهد. پس از ده ها سال، گذشت روزگار میان منکرین و موافقین فیصله کرد؛ روزی که دعوت با دلایل روشن آمد و به شهادت شاهدان و انکار منکران این رویدادها نیازی نداشت. اما آنچه که در آن شکی وجود ندارد و راهی برای انکار آن نیست، نشانه های هستی و تاریخ است. وقایع هستی در آن زمان می گوید : دنیا به رسالت پیامبر نیاز داشت. هم چنان تاریخ بیان می کند که محمد صاحب همین رسالت بود. بنابرین، پس از گواهی هستی و تاریخ حرف دیگری باقی نمی ماند.( عبقریة محمد، عباس العقاد، ص . ۱۶ )