هیئتی از سازمان همکاری اسلامی و اکادمی بینالمللی فقه به کابل آمده است تا با طالبان در بارهی «مدارا و اعتدال در اسلام» صحبت کند.
این هیئت تا هنوز با مقامهای متعدد گروه طالبان ملاقات کرده و برای آنها از «وجوب تعلیم و تحصیل بر مرد و زن مسلمان» سخن گفته است.
در حالی که در میان علمای مسلمان در زمینه حق تحصیل زنان اجماع وجود دارد، اما طالبان از روزی که به قدرت رسیدهاند، درهای مکاتب دخترانه را بسته کرده و دهها محدودیت دیگر بر زندگی زنان در افغانستان وضع کردهاند.
طالبان در حالی زیر نام «اسلام» از کار، تعلیم و تحصیل زنان در افغانستان ممانعت میکنند که اسلام را بسیاری از پژوهشگران در مقایسه با سایر ادیان، دین برابریطلب میدانند.
در بارهی «روح برابریخواهانهی اسلام» من فکر میکنم هیچ کسی قشنگتر از مستشرق معروف «برنارد لوییس» صحبت نکرده است. او در کتاب «مشکل از کجا آغاز شد؟ تاثیر غرب و واکنش خاورمیانه» میگوید که اگر اسلام را در هنگام ظهورش با جوامع پیرامونی- فئودالیسم لایهبندیشده ایران، نظام کاستی در شبه قاره هند، اشرافسالاریهای غالب در بیزانس و اروپای لاتین در غرب – مقایسه کنیم، میبینیم که اسلام نه تنها از نظامهای مبتنی بر تفکیک و تمایز اجتماعی حمایت نمیکند، بلکه به صراحت و قاطعیت آن را مردود میشمارد و پارسایی و تقوا را تنها اساس و محک برتری در میان انسانها معرفی میکند.
بنابراین، آنچه را که طالبان انجام میدهند ریشه در آموزههای اسلامی ندارد، بلکه از عوارض انحطاط و زندگی منحط انسان قبایلی در افغانستان است.
انحطاط، بیماری مهلکی است که همزمان دشمن تدین و تمدن، هردو، میباشد.
سایر ملتهایی که نیز در دوره انحطاط میزیستند، تصور میکردند که آموزش زنان، لغو بردهگی، اعطای حقوق به اقلیتهای مذهبی، مدارا و تساهل امور خلاف اسلام است. به نام «اسلام» در برابر پروسه نوسازی مخالفت میکردند و مانعتراشی مینمودند.
مثلا امروزه اگر به جهان اسلام نگاه کنید، خواهید دید که هیچ عالم مسلمانی نیست که از بردهداری دفاع کند. اما به یاد داشته باشید وقتی امپراتوری عثمانی تحت تاثیر دنیای غرب فرمانی برای لغو بردهداری صادر کرد، تعدادی از علمای دین در حجاز با این فرمان مخالفت کرده و آن را ناسازگار با اسلام خواندند و علیه این امپراتوری فتوای جهاد صادر نمودند.
رییس علمای مکه که شیخ جمال نام داشت، در فتوای خود نوشته بود: «منع تجارت برده مخالف شرع است…» و در پایان نیز نوشته بود: «که ترکها با ارائهی چنین برنامههایی به کفر گرویدهاند. ریختن خون آنها حلال و به بردگی گرفتن فرزندان شان جایز است.»
مفتی اعظم استانبول، عارف آفندی، مجبور شد به این فتوا پاسخ بنویسد و بگوید که منع فروش کنیز و غلام شایعه دشمنان دولت فخیمه عثمانی است.
یا آوردهاند که یکی از بحثهای فراگیر در ترکیه عثمانی این بود که آیا تقلید از کفار در علم و صنعت جایز است یا خیر. این بحث از هنگامی آغاز شد که یک کشتی جنگی ونیزی که در اثر توفان به گل نشسته بود، توجه عثمانیها را جلب کرد. کارشناسان نیروی دریایی عثمانی لاشهی این کشتی را بررسی کرده و آنچه را که مفید تشخیص دادند، برداشتند و با خود آوردند. وقتی علما از این امر خبر شد که بحث فقهی کلان راه افتاد که آیا تقلید از کفار درست است یا خیر.
میگویند وقتی امپراتوری عثمانی با مملوکان مصر درگیر شد، عثمانیان از اسلحه دهنپر استفاده میکردند اما مملوکان از شمشیر. وقتی پادشاه مملوک مصر به اسارت عثمانیان در آمد، خطاب به سلطان عثمانی گفت که شما از اسلحهی کفار استفاده میکنید، نه اسلحه اسلام؛ پیامبر اسلام جز با شمشیر با ابزار دیگری نجنگیده است.
از این دست مخالفتها در تاریخ کشورهای اسلامی با دستگاه چاپ، پارلمان و امثال آن نیز دیده شده است. اتاترک در یکی از سخنرانی های خود در باره مقاومت ها علیه دستگاه چاپ در ترکیه عثمانی می گوید: «به پیروزی سال ۱۴۵۳ ترکیه، فتح قسطنطنیه، و جایگاه آن در روند تاریخ جهانی بیندیشید. همان صلابت و قدرتی که بی اعتنا به کل جهان، استانبول را تا ابد از آنِ ترکان ساخت، ضعیفتر از آن بود که بر مقاومت بدشگون فقیهان در برابر ورود دستگاه چاپ، که در همان آوان اختراع شده (۱۴۵۵)، چیره شود. سه قرن مشاهده و تردید لازم بود و کوشش ها و انرژی ها له و علیه آن به کار رفت، تا اینکه حامیان قوانین عهد عتیق اجازه ورود دستگاه چاپ به کشور ما را دادند.»
خلاصه اینکه جوامع اسلامی تا وقتی در انحطاط میزیستند هر چیز نوی را تهدید برای اسلامیت مردم میپنداشتند، اما طوری که دیده می شود امروزه هیچ کدامی از آن چیزهایی که قبلا فتوای حرامبودنش صادر شده بود، حرام دانسته نمیشود.
در افغانستان نیز دیر یا زود طالبان پی خواهند برد که تحصیل زنان نه تنها مخالف آموزههای اسلام نیست بلکه مقتضای روح برابریخواهانهی آن است. روزی حتا این گروه نیز درک خواهند کرد که سیاست های زن ستیزانه شان حماقتی است ناشی از انحطاط اخلاقی شان. اما آن تا هنگام چندین نسلی از زنان کشور ما بیسواد به بار خواهند آمد؛ خسران و زیانی که هرگز قابل جبران نخواهد بود.