در روزهای اخیر، فضای فرهنگی و سیاسی افغانستان با رویدادهایی تازه بوده است که توجه زیادی از مردم را به خود جلب کرده است. شماری از شخصیتهای پشتونتبار با بیان دیدگاههایی نو، بار دیگر موضوع هویت ملی و جایگاه زبان را در جامعه مطرح ساختهاند.
این اظهار نظرها، ریشه در تاریخ و فرهنگ مشترک مردمان این سرزمین دارد که میتواند راهی برای گفتوگوهای سازنده و تقویت همگرایی میان قومهای مختلف باشد.
چند روز پیش، معین مرستیال، نماینده پیشین پارلمان افغانستان و از چهرههای شناختهشده پشتون، سخنان مهمی درباره زبان دری و ریشههای تاریخی آن مطرح کرد. مرستیال تاکید کرد که زبان دری یک زبان مستقل نیست و در واقع یکی از شاخهها و لهجههای زبان فارسی به شمار میرود. او توضیح داده بود، همانگونه که زبان تاجیکی در تاجیکستان ریشه در فارسی باستان دارد، دری نیز ادامهی از همان میراث کهن است. این چهره شناخته شده پشتونتبار افزوده که این زبان از دوران پارتها تاکنون پابرجا مانده و پس از ورود اعراب و تغییرات ساختاری و صوتی، شکل کنونی خود را یافته است.
مرستیال همچنان یادآور شد که واژه «فارسی» اصطلاحی نسبتن تازه است و در برابر آن، «پارتی» سابقهی دیرینه دارد و زبان فارسی از دل آن شکل گرفته است. وی اشاره کرده که تغییر نام زبان دری در افغانستان به اواخر دوران حکومت ظاهرشاه بازمیگردد؛ زمانی که با مشورت برخی استادان ادبیات، واژه «دری» جایگزین فارسی شد تا همسو با تغییر نام کشور ایران از «فارس» به «ایران» باشد. این تحولات تاریخی نشان میدهد که نامها و اصطلاحهای زبانی، پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دارند.
در ادامهی این اظهارات، دو روز پیش پروفیسور حنیف خلیل، استاد دانشگاه در پشاور پاکستان و از اندیشمندان پشتونتبار، دیدگاه تازهای درباره هویت ملی ارایه کرد. او توضیح داد که واژه «افغان» هویتی قومی دارد و تنها به پشتونها اطلاق میشود، در حالی که «افغانستانی» نشاندهنده هویت ملی و شامل تمام اقوام ساکن افغانستان است. این اظهارات، دوباره بحثهای قدیمی درباره مفهوم هویت و جایگاه قومها در افغانستان را زنده کرده است و توجه رسانهها و شبکههای اجتماعی را جلب نمود.
این سخنان، با توجه به اینکه از زبان دو شخصیت پشتونتبار بیان شدهاست، برای بسیاری از مردم تازگی داشت و گام مهم در مسیر همگرایی و آشتی ملی تلقی شد. طی سالهای گذشته، موضوع زبان و هویت قومی یکی از بحثبرانگیزترین مسایل در افغانستان بوده است. بسیاری از تاجیکان و دیگر قومهای غیرپشتون بر این باور بودند که زبان شان فارسی است و دری بهعنوان زبان مستقل تحمیلی بوده است. در مقابل، حاکمان پشتونتبار تلاش کردند تا دری را در قانون اساسی بهحیث زبان رسمی ثبت کنند و هویت ملی را با واژه «افغان» تعریف نمایند.
این اختلافها بخش زیادی از انرژی و فرصتهای ملت را صرف خود کرد و در بسیاری از مقاطع تاریخی، مانعی برای توسعه و پیشرفت کشور ایجاد نمود. برخی کارشناسان معتقدند که این درگیریهای زبانی و قومی، همراه با دیگر عوامل، زمینهساز بحرانهای سیاسی و سقوط ساختارهای ملی بوده است.
اکنون سخنان مرستیال و خلیل امیدبخش به نظر میرسد. بازشناسی ریشههای مشترک زبانی و تاریخی، همراه با پذیرش هویتهای قومی و ملی، میتواند موجب کاهش فاصلهها، رفع سوتفاهمها و تقویت حس همبستگی میان قومهای مختلف افغانستان شود. استقبال مردم از این مواضع نشان میدهد که جامعه بیش از هر زمان دیگری به وحدت و همگرایی نیاز دارد.
این رویکرد جدید، علاوه بر بازنگری تاریخی، پیامدهای عملی هم دارد. انرژی، ظرفیت، توانایی و منابع کشور میتوانند به جای صرف شدن در منازعههای قومی و زبانی، در مسیر توسعه، آموزش، اقتصاد و پیشرفت اجتماعی صرف شوند. همچنان، پذیرش این دیدگاهها فرصتهای تازهای برای گفتوگو و همکاری میان نخبگان و مردم ایجاد میکند و پایهای مستحکم برای وحدت پایدار فراهم میسازد.
اعترافهای تاریخی و بازنگری در زبان و هویت ملی نشان میدهد که شناخت واقعیتهای فرهنگی و تاریخی، درک بهتر گذشته را فراهم میآورد و راه روشنی برای ساختن آیندهای مشترک و همگرایانه باز میکند.
امید است که این روند، آغازگر گفتوگویی سازنده و صمیمی میان همه قومها باشد؛ گفتوگویی که به جای ایجاد تفرقه، زمینه دوستی، احترام متقابل و همدلی را فراهم کند و راه را برای آیندهای روشنتر برای افغانستان هموار سازد.