اصطلاح آریانا (Ariana) که در آثار جغرافیادانان و مورخان یونانی همچون اراتوستنس (۲۷۶–۱۹۴ ق.م) و استرابو (۶۴ ق.م–۲۴ م) آمده است یکی از مفاهیم بنیادین در بازسازی جغرافیای تاریخی شرق ایران باستان است. این سرزمین امروز شامل افغانستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و بخشهای از پاکستان و هند میشود. یونانیان در مواجهه با این مناطق شرقی فلات ایران در پی تعریف واحدهای جغرافیایی و تمدنی بودند که نه تنها مرزهای سیاسی، بلکه پیوستهگیهای قومی و فرهنگی را نیز بازتاب دهند. در این چارچوب اصطلاح «آریانا» بهعنوان نامی کلی برای منطقهای بهکار رفت که شامل جغرافیای شرقی ایران باستان تا شمال غرب شبهقاره هند امتداد داشت.
استرابو با نقل قول از اراتوستنس حدود این سرزمین را چنین مشخص میکند: «از جنوب توسط دریای بزرگ (اقیانوس هند و دریای عرب)، از شمال توسط کوههای پاروپامیسوس (هندوکش) و رشتهکوههای که تا دروازههای کاسپین امتداد دارند، از شرق توسط رود ایندوس (سند) و از غرب توسط خطی که پارتیا را از ماد و کارمانیا را از پرسیس جدا میکند، محدود شده است.» استرابو همچنین با استناد به دیگر نویسندگان، مرزهای آریانا را گستردهتر میبیند و مناطقی چون پارس، ماد، باکتریا و سغدیانا را نیز بهسبب اشتراکات قومی و زبانی جزو این حوزه میداند. این نکته نشان میدهد که درک یونانیان از آریانا فراتر از مرزبندیهای سیاسی بوده و در واقع به یک حوزه فرهنگی و تمدنی یکپارچه اشاره دارد.
در منابع بومی ایرانی نیز شاهد بهکارگیری نامهای هستیم که وجود یک هویت خودآگاه و خودخوانده را نشان میدهند. در اوستا، کهنترین متن دینی و فرهنگی ایرانیان اصطلاح Airyānəm (جمع Airya) با معنای «سرزمین آریاییان» آمده است. در کتیبههای فارسی باستان نیز واژه Aryā بهعنوان شناسهای قومی و سرزمینی مشاهده میشود. این روند در دوره ساسانی به اوج میرسد، جای که شاپور یکم در کتیبه مشهور خود در کعبه زرتشت، قلمرو خویش را با تعبیر Ērānshahr (شهریاری ایرانیان) معرفی میکند. استمرار این کاربرد از دورههای اوستایی تا ساسانی نشان میدهد که مفهوم ایران یا «سرزمین آریاییان» مفهومی دیرپا و مستقل از هرگونه نامگذاری خارجی بوده و ریشه در حافظه تاریخی و هویت فرهنگی مردم این فلات دارد.
با مقایسه دادههای یونانی و ایرانی میتوان دریافت که «آریانا» در اصل بازتابی یونانیشده از همان نام بومی Airyānām یا Aryā بوده است. یونانیان در خلال تماس با ایرانیان، بهویژه در روزگار هخامنشیان، این اصطلاح را دریافتند و آن را بهمثابه نامی برای توصیف حوزه جغرافیایی و تمدنی شرقی ایران به کار بردند. چنانکه ریچارد نلسون فرای تأکید میکند «آریانا نام یونانی برای ایران است» و این سرزمین از دیدگاه یونانیان سرزمین همه آریاییها بود. بنابراین حتی اگر محدوده آریانا در تعریف استرابو محدودتر در نظر گرفته شود، باز هم با قلمرو شرقی ایران در دورههای هخامنشی و سلوکی منطبق است و همان هسته مرکزی «ایرانشهر» را تشکیل میدهد.
_آریانا و ایران دو نام متفاوت از یک واقعیت تمدنی مشترکاند و نشاندهنده پیوستهگی فرهنگی و تاریخی مردمان این فلات هستند.
منابع:
۱. Frye, Richard N. (1984). The History of Ancient Iran. München: C.H. Beck. (به ویژه صفحه ۷۳)
۲. Gnoli, Gherardo (1989). “Ariana”. In: Encyclopædia Iranica, Vol. II, Fasc. 4, pp. 401-403. London: Routledge & Kegan Paul.
۳. Schmitt, Rüdiger (1987). “Aryans”. In: Encyclopædia Iranica, Vol. II, Fasc. 7, pp. 684-687.
۴. Strabo (1928). Geography, Volume VII: Books 15-16. Translated by Horace Leonard Jones. Loeb Classical Library 241. Cambridge, MA: Harvard University Press.
۵. شاپور یکم ساسانی (سدهٔ سوم میلادی). کتیبهٔ کعبهٔ زرتشت (ŠKZ). نقش رستم، ایران.