بحث مبارزه با تروریزم در جنوب آسیا همواره با نام پاکستان گره خورده است. از یکسو این کشور در نشستها و بیانیههای رسمی خود، بهویژه در چارچوب همکاریهای منطقهای و بینالمللی، بر تعهدش در برابر نابودی تروریزم تأکید میکند؛ اما از سوی دیگر، اتهام حمایت، پرورش و پناه دادن به گروههای تروریستی، سایهای سنگین بر اعتبار این ادعاها انداخته است. این تناقض بزرگ، پرسش جدیای را مطرح میسازد که آیا پاکستان واقعاً در امر مبارزه با تروریزم صادق است یا اینکه استفاده ابزاری از گروههای تندرو همچنان بخشی از استراتژی سیاسی و امنیتی اسلامآباد باقی خواهد ماند؟ این روزها پاکستان قرار است ریاست مبارزه با تروریزم را بر عهده بگیرد.
یادداشت موجود بر تحلیل این مهم میپردازد.
میراث دوگانه پاکستان در قبال تروریزم
پاکستان از زمان جنگ سرد تاکنون نقش کلیدی در شکلگیری و تقویت گروههای مسلح و تندرو ایفا کرده است. در دوران اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، اسلامآباد با حمایت مالی و نظامی امریکا و عربستان سعودی، به مرکز اصلی آموزش و تجهیز گروههای مجاهدین تبدیل شد. پس از خروج شوروی، بسیاری از این گروهها یا به شبکههای تروریستی جهانی پیوستند یا به بخشی از سیاست نفوذی پاکستان در افغانستان و منطقه مبدل شدند.
این روند در دهههای بعدی نیز ادامه یافت. طالبان در دهه ۹۰ میلادی با پشتیبانی آشکار ساختارهای امنیتی پاکستان قدرت گرفتند. حتی پس از حادثه یازدهم سپتامبر و پیوستن پاکستان به “جنگ جهانی علیه تروریزم”، اتهام پناه دادن به رهبران القاعده و طالبان، بارها علیه این کشور مطرح شد. کشته شدن اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ در شهر ایبتآباد، در نزدیکی پایگاه نظامی پاکستان، شک و تردیدها را به یقین نزدیکتر ساخت که اسلامآباد در یک بازی دوگانه، هم از تروریزم سود میبرد و هم از مبارزه با آن.
امروز پاکستان در شرایطی حساس قرار دارد. از یکسو فشارهای بینالمللی، بهویژه از سوی گروه ویژه اقدام مالی (FATF)، سبب شده تا این کشور ناگزیر به اتخاذ اقدامات نمایشی یا واقعی علیه شبکههای مالی تروریستی شود. از سوی دیگر، بحرانهای داخلی، رشد بیثباتی اقتصادی و تهدید گروههای تندرو در داخل خاک پاکستان، این کشور را با چالش امنیتی مستقیم روبهرو ساخته است.
طالبان پاکستانی (TTP) در سالهای اخیر حملات خونباری را علیه ارتش و غیرنظامیان در داخل پاکستان انجام دادهاند. این امر اسلامآباد را مجبور کرده تا به مبارزهای جدیتر علیه بخشی از گروههای تروریستی بپردازد. با این حال، این مبارزه بیشتر معطوف به گروههایی است که امنیت داخلی پاکستان را تهدید میکنند، نه آن دسته از گروههایی که همچنان بهعنوان ابزار فشار و نفوذ در افغانستان و کشمیر مورد استفاده قرار میگیرند.
آینده چگونه خواهد بود؟
آینده مبارزه پاکستان با تروریزم را میتوان در سه طرح بررسی کرد:
1. طرح اصلاح واقعی: در این حالت، پاکستان با درک خطر بلندمدت تروریزم، به تغییر بنیادی سیاستهای امنیتی خود دست میزند و شبکههای تروریستی را بدون استثنا هدف قرار میدهد. چنین تغییری میتواند اعتماد جامعه جهانی را بازگرداند، اما این مسیر با مقاومت شدید نهادهای نظامی و استخباراتی روبهرو خواهد شد.
۲. طرح دوگانگی ادامهدار: محتملترین حالت این است که پاکستان همچنان در مبارزه با تروریزم سیاستی دوگانه را دنبال کند؛ یعنی با گروههایی که تهدید مستقیم داخلیاند مبارزه کند، اما نسبت به آنهایی که ابزار سیاست خارجیاش محسوب میشوند، تسامح یا حتی حمایت داشته باشد. این سناریو، تداوم بیثباتی در افغانستان و منطقه را تضمین خواهد کرد.
۳. سناریوی فشار خارجی: در صورتی که جامعه جهانی، بهویژه امریکا و قدرتهای منطقهای، فشارهای اقتصادی و سیاسی جدیتری بر پاکستان وارد کنند، احتمال دارد این کشور ناچار به عقبنشینی از بخشی از سیاستهایش شود. هرچند این عقبنشینی بیشتر تاکتیکی خواهد بود تا راهبردی.
جمعبندی
پاکستان امروز در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. تهدیدات داخلی، فشارهای بینالمللی و نیازهای اقتصادی، این کشور را وادار کرده تا در مبارزه با تروریزم نقش فعالتری به نمایش بگذارد. با این حال، سابقه طولانی اسلامآباد در استفاده ابزاری از گروههای تروریستی، اعتماد به این تغییر را دشوار میسازد. آینده مبارزه پاکستان با تروریزم بستگی به این خواهد داشت که آیا رهبران سیاسی و نظامی این کشور حاضرند هزینههای کوتاهمدت کنار گذاشتن این ابزارها را بپذیرند یا همچنان در بازی خطرناک دوگانهگی گرفتار خواهند ماند.
در نهایت، اگر پاکستان تصمیم بگیرد صادقانه و بیقید و شرط علیه تروریزم بایستد، نه تنها امنیت داخلی خود را تضمین خواهد کرد، بلکه میتواند نقشی سازنده در ثبات منطقه ایفا کند.
اما اگر سیاستهای دوگانه ادامه یابد، آینده نه تنها برای پاکستان، بلکه برای کل منطقه، مبهم و پرخطر باقی خواهد ماند.