شاعر پرچمدار زبان و فرهنگ است و شعرش پاسدار آن، که گاه باران عشق میشود و در زمین های کویر میبارد و این زمینک ها و جلگه های خشک شده را تازه و تر میکند و با واژه های سرشار از عشق و آرزو دل های پشمرده و افسرده را بهار و تازه میکند.
از عشق میسراید و واژهگانش پیام برای دلهای عاشق و معشوق میشود. گاه فراق است، گاه رسیدن، گاه وصف میشود، گاه هم ز رفتنها…
حماسه میکند در دل کوه و کمر، دره و دریا، میان درختان توت و سپیدار، برای بتههای بنفشه و ارغوان و گاه دلخور میشود از دود و باروت، از شهید و زخمی، از ویرانه ها و ناامیدی، از مهاجرت و اسارت.
شعرش روایتگر حقیقتها و خودش سنگردار حق میشود و همین شعرش از نظر معنا فهم و دانش و ادراک است. همان فهم و دانشیکه در میان بیت، بیت شعرش جا گرفته و زبان عشق، حماسه، درد و زیبایی ها میشود.
شهید عبدالقهار عاصی در سال ۱۳۳۵ در روستای ملیمه شهرستان دره، پنجشیر دیده به جهان گشود، آموزش ابتدایی خود را در زادهگاهش آموخت و سپس راهی کابل شد.
در وجود این بزرگ مرد از همان گام های نخست جوش و شور بلند شعر شعلهور بود. زود آمد شور و اشتیاق را در دلها نسبت به شعر ادبیات جا داد، ساده سرود اما پر معنا، باران نمود، باران عشق و حماسه در میان واژگان زیبای پارسی.
عاصی از ده و درهاش آغاز کرد، از سرافرازی و آزادی از بنفشه و نسترن، از جلگهها و گندمزارها سرود و در هر مصرع و بیت شعرش بوی عشق و عاطفه، عطر امید و آزادی زاده شد.
تا خواننده را جذب عشق و آزادی نماید و سلاحی شد، برای پاسداری زبان و فرهنگ و ارزشهای آن.
فروغ و سرایش شعر عاصی بیشتر بر میگردد به دوره لیسه، زمانیکه متعلم صنف یازدهم مکتب بود. عاصی مکتب را در لیسه عالی غازی به پایان رساند و بعد اتمام مکتب، با سعی و تلاشش به دانشکده زراعت دانشگاه کابل راه یافت.
در دوره دانشگاهی اشعارش گل کرد و با استعداد خارق العادهی که داشت، زود جایگاهی خود را در حوزه ادبی و فرهنگی پیدا کرد.
قهار عاصی در همه قالب های شعری دست بالا داشت و این باعث شد که عاصی سپیدار بلند زبان پارسی شود.
آثار که از عبدالقهار عاصی چاپ شد.
مقامه گل سوری
لالایی برای ملیمه
دیوان عاشقانه باغ
غزل من و غم من
تنها ولی همیشه
از آتش از بریشم
سال خون سال شهادت
آغاز یک پایان
کلیات اشعار شهید عبدالقهار عاصی به کوشش زنده یاد مرحوم نیلاب رحیمی توسط انتشارات خیام به چاپ رسید.
همچنان از قهار عاصی شعرهایی چاپ نشده نیز برجا مانده است.
قهار عاصی در ده هفتاد هجری خورشیدی در پی درگیریهای که در کشور به وقوع پیوست و مانند هزاران تن از شهروندان کشور راه مهاجرت را گرفت و مدتی آنجا اقامت داشت و بنابر رنجش هایکه در آنجا برایش رخ داد، ناگزیر ایران را ترک کرده، دوباره عازم کشور شد و در ششم میزان سال ۱۳۷۳ در کارته پروان کابل به اثر انفجار خمپاره به شهادت رسید.
شهید عبدالقهار عاصی؛ باران عشق و حماسه، سپیدار بلند پارسی، همان روستا زادهی که قهار آمد، بلند سرود و تکهی از وجود پارسی شد و رفت. اما اشعارش نفس تازهی برای فرهنگ و زبان و سرزمینش ماندگار شد.
قطعه غزل ماندگار عاصی؛
گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی
غوغای کُه، ترنم دریاست پارسی
از آفتاب معجزه بر دوش میکشد
رو بر مراد و روی به فرداست پارسی
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند
آیینهدار عالم بالاست پارسی
تاریخ را، وثیقهی سبز شکوه را
خون من و کلام مطلاست پارسی
روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک
چتر شرف چراغ مسیحاست پارسی
تصویر را، مغازله را و ترانه را
جغرافیای معنوی ماست پارسی
سر سخت در حماسه و همواره در سرود
پیدا بود ازین که چه زیباست پارسی
بانگ سپیده، عرصۀ بیدارباش مرد
پیغمبر هنر، سخن راست پارسی
دنیا بگو مباش، بزرگی بگو برو
ما را فضیلتیست که ماراست پارسی
قهار عاصی