پس از به قدرت رسیدن طالبان در سال ۲۰۲۱، سر و کله شماری از افراد و اشخاص در رسانهها ظاهر شده است که مردم آنها را «تطهیرگران» مینامند.
این تطهیرگران، وظیفه شان سفیدنمایی طالبان، قباحتزدایی از آنان و ترمیم وجهه این گروه در افکار عامه است.
اگر بخواهیم این گروه را تبارشناسی و دیرینه شناسی کنیم، میتوانیم بگوییم که نخستین تطهیرگر طالبان حامد کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان بود و بزرگترین تطهیرگران نیز زلمی خلیلزاد است.
کرزی را برای آن نخستین تطهیرگر مینامم که او بود برای بار نخست طالبان را «برادران ناراضی» خطاب کرد و حساب این گروه را از گروههای تروریستی جدا خواند.
زلمی خلیلزاد را «تطهیرگر اعظم» مینامم، چون او بود که پس و پیش از امضای توافقنامه دوحه، به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده آمریکا از تغییر طالبان صحبت کرده و سیاسیون افغانستان را به مذاکره و دنیا را به تعامل با این گروه تشویق و ترغیب کرد.
در تازهترین مورد، زلمی خلیلزاد یکباری دیگر به تطهیر طالبان پرداخته و از سیاسیون خواسته است که به کشور برگردند.
من وقتی به وقایع و رویدادهای بیست سال گذشته تا به امروز نگاه میکنم درمییابم که تطهیر طالبان در بیست سال گذشته و تا هنوز در خدمت دو چیز بوده است:
- اعاده و تحکیم هژمونی قوم پشتون؛
- منافع آمریکا.
موضوع منافع قومی سران جمهوریت و خلیلزاد که کاملا روشن است. اما رابطه و پیوند تطهیر طالبان با منافع آمریکا را باید در دو مرحله بررسی کرد: دو مرحله پیش و پس از معاهده دوحه.
دوریگزینی از باتلاق
هدف از تطهیر طالبان در سالهای پیش از معاهده، زمینهسازی برای خروج آمریکا از «باتلاق افغانستان» بود. وقتی ایالات متحده آمریکا به افغانستان لشکرکشی میکرد، تعدادی از تحلیلگران پیشبینی میکردند که آن کشور به «ویتنام» دیگری پا گذاشته است. به درازاکشیدن جنگ افغانستان، تلفات نیروهای نیروهای خارجی و هزینههای مالی که این جنگ روی دوش مالیاتدهندگان آمریکایی گذاشته بود، سران کاخ سفید را نیز به این امر معتقد ساخت که افغانستان واقعا به ویتنام دیگری تبدیل شده است. در این زمان بود که نظریه دوریگزینی از افغانستان در کاخ سفید مطرح شد. دوریگزینی، یعنی مدیریت افغانستان از فاصله دور،به صورت غیرمستقیم و توسط گروههای نیابتی.
آمریکاییها برای اینکه دوریگزینی خود از افغانستان و واگذاری این کشور به طالبان را موجه جلوه بدهند نیاز داشتند که دشمن پیشین خود را تطهیر کنند و بگویند که این گروه تغییر کرده است. تطهیر طالبان در این مرحله کمک کرد که آمریکا از باتلاق افغانستان دوریگزینی کند.
توجیه تعامل
پس از معاهده، اما تطهیر طالبان هدف دیگری را دنبال میکند و آن توجیه تعامل مستقیم با این گروه است.
طالبان در کنفرانس دوحه تعهدهایی به آمریکا سپرده است. چندی پیش جوبایدن نیز اذعان کرد که این گروه از دشمن آمریکا به متحد آن کشور تغییر ماهیت داده است. آمریکا برای توجیه تعامل مستقیم خود در افکار عامه شهروندان آن کشور، نیاز دارد که طالبان را تطهیر کند.
به همین دلیل گاهی رینا امیری تلاش میکند با اظهارات دروغین خود،از طالبان قباحت زدایی می کند و گاهی هم زلمی خلیلزاد.
حتا گفته میشود که آمریکاییها برای شماری از دولتمردان جمهوریت در دادگاه لاهه پرونده نیز تشکیل دادهاند تا با محاکمه نمایشی آنها، تعامل خود را با طالب توجیه کنند.
بالآخره اینکه من معتقدم که تطهیر طالبان یک پروژهی آمریکایی است. حلقاتی که مخالف تداوم حضور آمریکا در منطقهاند، باید در این زمینه محتاطانه برخورد کنند.