اخیرا ویدیویی هولناک از تحقیر یک جوان پنجشیری توسط افراد مسلح طالبان منتشر شده است. تصاویر، جوانی را نشان میدهد که دستهایش بسته است و گروهی از طالبان پشتونتبار دور او حلقه زدهاند و ضمن توهینهای زننده، او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند. التماسهای جوان مبنی بر بیگناهی نادیده گرفته میشود. اگرچه زمان و مکان دقیق ثبت این ویدیو مشخص نیست، اما ماهیت آن بهوضوح اوج جنایات و سیاست تحقیر سیستماتیک طالبان را در پنجشیر، سرزمینی که بهحق نماد مقاومت و هویت تاجیکان افغانستان شناخته میشود، به نمایش میگذارد.
البته بر همه مبرهن است که افغانستان در پنج دهه اخیر، صحنهی بیوقفهی وحشت، خونریزی و نقض فاحش حقوق بشر بوده است. جنایات ضدبشری، جنگی و تبعیضآمیز قومی، زبانی و مذهبی در دورههای مختلف تداوم یافته و قربانیان بیشماری از مردم مظلوم این کشور گرفته است. با این حال، بیست سال گذشته و بهویژه چهار سال سلطه مطلق طالبان (از ۱۴۰۰ تاکنون – ۱۴۰۴) شاهد تشدید کمّی و کیفی این جنایات، بهطور ویژه در مناطق فارسیزبان شمال و مرکز کشور از بدخشان تا بلخ، جوزجان، سرپل و مخصوصا پنجشیر و اندراب بوده است. هدف اصلی این اقدامات، عمدتاً تاجیکان بودهاند.
با اینحال این رویکردِ عمدتاً قوممحور طالبان، پیامدهای ویرانگری برای جامعهی چندپاره و آسیبدیده افغانستان دارد که آینده مناسبات میانقومی و ثبات کشور را به شدت تهدید میکند:
۱. چرا از بالکان عبرت نمیگیریم؟ (هشدار تکرار فاجعه)
تشبیه وضعیت کشور به یوگسلاوی سابق، تنها یک تمثیل ادبی نیست؛ یک هشدار ژئوپلیتیکِ ملموس است. افغانستان، کورهی ذوب اقوام (تاجیک، پشتون، ازبک، هزاره، ترکمن، ایماق) است که همزیستی آنها همواره شکننده بوده است. نقشهکشی قومیِ فعال طالبان – با مصادره زمینها، تبعیض در استخدام و خدمات، و خشونت هدفمند علیه غیرپشتونها – دقیقاً همان موتور محرکهای را روشن میکند که بالکان را به ورطه نابودی کشاند: تبدیل همسایه به “دیگری” خطرناک بر اساس قومیت. دادههای میدانی با توجه به عملکرد قومی طالبان نشاندهنده افزایش قابل توجه بیاعتمادی عمیق و جداییگزینی اجتماعی بین جوامع پشتون و غیرپشتون است. شبکههای اجتماعی مملو از روایتهای متقابل قربانیسازی و نفرتپراکنی است. خطر واقعی این است که خشونتهای تحریکشده توسط طالبان، مانند آنچه در پنجشیر شاهدیم، ممکن است پیشدرآمدی بر انتقامگیریهای خودجوش و سازماننیافته قومی در سال های آینده باشد که کنترل آن بسیار دشوار و پیامدهایش فاجعهبارتر از جنگهای دهه ۹۰ بالکان خواهد بود، چرا که افغانستان فاقد نهادهای مدنی یا بینالمللی قوی برای مهار چنین آتشی است.
۲. جنایات پنجشیر و ایجاد شکاف عمیق پشتون-تاجیک: از همزیستی تا نفرت تاریخی
حادثه پنجشیر و امثال آن، صرفاً یک خشونت فردی نیست؛ بخشی از استراتژی کلانِ هویتزدایی و حذف نمادین است. پنجشیر بهعنوان قلب نمادین مقاومت تاجیکان، هدفی استراتژیک برای طالبان است. تحقیر یک جوان پنجشیری در این جغرافیا، پیامی روشن به تمام غیرپشتونها، بهویژه تاجیکان، است: حکومت پشتونمحور (پشتونوالی) بر شما مسلط است و هویت شما نفی میشود. این اقدامات، رقابتها و تنشهای تاریخی بین پشتونها و اقوام دیگر و بویژه تاجیکها (بر سر منابع، قدرت و هویت) را به سرعت به کینهای عمیق و دشمنی قومبنیاد تبدیل میکند و به دردهای ده ها و سده های گذشته تبعیض و تعصب حاکم می افزاید. حافظه جمعی تاجیکان، مملو از روایتهای جدیدی از ظلم میشود که بهراحتی به روایتهای تاریخی (مانند دوره عبدالرحمان خان) پیوند میخورد. نتیجه، شکافی عمیق و احتمالاً غیرقابل عبور در ساختار اجتماعی است که هرگونه گفتوگوی میانقومی یا همکاری آینده را ناممکن میسازد.
)*۳. بذر کینه؛ پیامدهای روانی نسلکُشی در حافظه جمعی تاجیکها**
خشونتهای تحقیرآمیز و هدفمند در پنجشیر و دیگر مناطق فارسی زبان و تاجیکنشین، تنها کشتن جسم نیست؛ کشتن روح یک قوم است. این جنایات ترومای جمعی عمیقی ایجاد میکند که نسلها باقی میماند. تحقیر، بهویژه در فرهنگهای شرقی، زخمی عمیقتر از صدمه فیزیکی میزند. ویدیوهای اینچنینی، بارها و بارها در گروههای خانوادگی و قومی به اشتراک گذاشته میشوند و خشم فروخورده و احساس بیپناهی را دامن میزنند. این خشمِ موروثی، از نسلی به نسل بعد منتقل میشود و به یک چالش امنیتی پایدار و بالقوه انفجاری تبدیل میگردد. جوانان تاجیک امروز که شاهد تحقیر هموطنانشان هستند، فردا ممکن است به کنشگرانی رادیکال تبدیل شوند که تنها راه چاره را انتقام میبینند.
روانشناسی جمعی بیشتر تاجیکان شمال در حال شکلگیری حول محور قربانیبودگی و بیاعتمادی مطلق به همسایگان پشتون و حکومت مرکزی است. این وضعیت، بستر روانی لازم برای هرگونه درگیری گسترده آینده را فراهم میکند.
۴. تضعیف ایده “ملت افغانستان” و تقویت هویتهای قومی متعارض
طالبان با اقداماتی مانند جنایت در پنجشیر، آخرین میخها را بر تابوت ایده شکستخورده “ملت افغانستان” میکوبند. مفهوم ملتسازی در افغانستان یا نبوده یا هم اکثرا شکننده بود، اما طالبان آن را بهطور سیستماتیک با اولویت قاطع پشتونوالی جایگزین کردهاند. این سیاست، هویتهای قومیِ غیرپشتون را نه تنها حذف که بهطور فعال سرکوب میکند. نتیجه، تقویت بیسابقه هویتهای قومیِ متعارض و مرزبندیهای هویتیِ سفتوسخت است. تاجیک، هزاره، ازبک و دیگران بیش از هر زمان دیگری برای بقا به هویت قومیِ خود متوسل میشوند. پنجشیر، در این معادله، در حال تبدیل شدن به یک محرک قدرتمند است: هر رویداد خشونتبار در این دره نمادین، موجی از خشم و همبستگی قومی را در سراسر مناطق تاجیکنشین و حتی میان دیگر اقوام ایجاد میکند. این پدیده، چرخه معیوب خشونت را تغذیه میکند: سرکوب طالبان، تقویت هویت قومی متعارض و خشم، احتمال مقاومت/انتقا، سرکوب شدیدتر. خطر تبدیل شدن پنجشیر به چراغ سبزی برای قیامهای قومیِ گستردهتر کاملاً واقعی است.
۵. ایجاد پایگاههای قومی و تغییر ماهیت مقاومت
سیاستهای قوممحور طالبان، بهویژه در مناطق غیرپشتوننشین، عملاً پایگاههای قومیِ متخاصم را بازتولید و تقویت میکند. مردم برای محافظت از خود، ناگزیر به پناهبردن به دایره امن قوم و خویش هستند. این امر، گفتمان سیاسی را به شدت تحتتاثیر قرار داده است. به نظر می رسد در صورت ادامه جنایات طالبان، ماهیت مقاومت ضدطالبان در شمال و مرکز کشور در حال تغییر از یک مبارزه سیاسی با شعارهای ملی یا دینی، به سمت دفاع قومبنیاد بوده باشد. جنایاتی مانند ویدیوی اخیر پنجشیر، آب به آسیاب این گفتمان میریزد. خواستهایی که زمانی حاشیهای بودند، امروز در گفتوگوهای روزمره و فضای مجازی غیرپشتونها بهطور گستردهای مطرح میشوند: از خودمختاری و فدرالیسم گرفته تا حتی تجزیۀ قلمرویی. این تحول، آینده هرگونه تلاش برای وحدت ملی یا حکومت متمرکز را به شدت تیره و تار میکند.
۶. واکنش سایر اقوام؛ هشدار هزارهها و ازبکها و احتمال همبستگی
جنایات هدفمند در پنجشیر، زنگ خطری جدی برای تمام اقوام و گروه های قومی و مذهبی افغانستان، بهویژه هزارهها و ازبکها، است. آنها بهوضوح میبینند که سناریوی مشابهی ممکن است بهزودی در بامیان، جاغوری، بلخاب که یکبار اجرا شد… یا فاریاب علیه آنها اجرا شود. این درک مشترک از خطر وجودی، میتواند به یک دستاورد مثبتِ غیرمنتظره منجر شود: تقویت همبستگی و همگرایی میان اقوام غیرپشتون. نشانههایی از اینائتلافِ نانوشته در حال ظهور است.
نتیجه بحث اینکه؛ ویدیوی تحقیر جوان پنجشیری در حالی اولین ویدئو نیست و در ۴ سال گذشته صدها جوان پنجشیری توهین و تحقیر و قتل عام شده اند، اما همین مسئله هم صرفاً یک حادثه منفرد خشونتبار نیست؛ نمادِ بارزِ سیاست کلانِ قوممحور و سرکوبگرانه طالبان است. پیامدهای چنین رویدادهایی، فراتر از رنج فردی، بنیانهای شکننده همزیستی میانقومی در افغانستان را ویران میکند. این اقدامات، شکاف پشتون-تاجیک را به پرتگاه نفرت تاریخی میکشاند، بذر کینه عمیق در حافظه جمعی تاجیکان میافشاند، مفهوم ملت افغانستان را به کلی بیمعنا میسازد و ماهیت مقاومت را به سمت قومیتگرایی سوق میدهد. هرچند خطر واگرایی و فروپاشی بر اساس الگوی یوگسلاوی بسیار واقعی است، اما واکنش سایر اقوام و امکان شکلگیری همبستگیِ مضاعفِ غیرپشتونها در برابر سیاستهای تبعیضآمیز طالبان، شاید تنها نقطه امیدِ کوچک برای جلوگیری از فاجعهای بزرگتر و ایجاد فشار برای آیندهای مبتنی بر برابری و به رسمیتشناختن تکثر قومی افغانستان باشد. بدون توقف فوری این جنایات و تغییر بنیادین رویکرد طالبان، افغانستان بهسوی ورطهای عمیقتر از خشونت قومی و بیثباتی دائمی پیش میرود. هزینه این سیر، را مردم افغانستان و ثبات منطقه خواهند پرداخت.