پس از تسلط مجدد طالبان در افغانستان، گزارشهایی در مطبوعات منتشر شد که جنها به روستاهایی در شمال کشور هجوم آوردهاند. در گزارشها به نقل از منابع محلی آمده بود که شبانه، لشکری از جنها در روستاهای مسکونی ولایات شمال کشور، از جمله جوزجان و بلخ هجوم میآورند و خانههای مردم را آتش میزنند. گزارشنویسان اضافه کرده بودند که تا هنوز چندین روستا در جوزجان به آتش کشیده شده و اهالی آن ناگزیر شدهاند به مناطق دیگر کوچ کنند. در همان زمان روزنامة هشت صبح گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه هیئت طالبان، پس از بررسیهای جدی، دریافتهاند که مسوول این آتشسوزیها، جنهایند. ویدیوها و تصاویری از جنیات مهاجم نیز در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد به زبان پشتو سخن میگویند.
من در آن زمان در یادداشتی برای یکی از این رسانهها، این جنیات را «جنهای فاشیست» نامگذاری کردم.
شاید بپرسید که چرا «جنهای فاشیست»؟
واقعیت این است که از صدسال قبل تا به امروز، حکومتهای فاشیستی و قومگرا در افغانستان همواره تلاش داشتهاند که ترکیب قومی شمال کشور را تغییر بدهند. نخستین کسی که در این راستا تلاش کرد، شاه امانالله خان بود. او صد سال پیش، قانونی را به نام «نظامنامه ناقلین به سمت قطغن» تدوین و اجرایی کرد که بر مبنای آن برای جمعیتی بزرگی از پشتونهای جنوب و پاکستان، به صورت مجانی زمین توزیع شد. پس از او این برنامه، توسط محمد گل مهمند، رئیس تنظیمیه شمال در عهد ظاهر شاه، نیز دنبال گردید.
طالبان نیز در دور نخست سلطهشان، کتابی نوشته بودند به نام «سقاوی دوم». در این کتاب که حیثیت «مانفیست پشتونیستها» را دارد آمده است که برای تأمین وحدت ملی در افغانستان، باید شماری از مردمان شمال و هزارهجات به جنوب کوچ داده شوند و در مناطق آنها جمعیتی از پشتونها اسکان داده شوند. طالبان در دور نخست حاکمیت خود نتوانستند در این زمینه موفقیتی داشته باشند، اما این بار وقتی به قدرت رسیدند به نام «جنیات» خانه و کاشانه مردم را سوختانده و روستاها را به آتش میکشاندند تا ساکنان بومی منطقه را به ترک روستاهای شان وادار کنند. داستان ظهور جنهای فاشیست در افغانستان ریشه در این برنامه پاکسازی قومی داشت. از آنجایی که طالبان میدانند هنوز جامعه روستایی افغانستان به جنیات و دخالت آنها در زندگی مردم باور دارند و با مطرحکردن آن میتوانند مردم را بفریبند، نام این لشکرهای قبیلهای خود را «جنیات» گذاشته بودند.
در دو سال گذشته طالبان زیر عناوین مختلف مردم را وادار به کوچ اجباری کردهاند. یکی از این عناوین «تهاجم جنهای فاشیست» بود. هنگامی که این روش مضحک و مسخره فاش شد، شروع کردند به راهاندازی جدال میان بومی و ناقل. طالبان، ناقلان را تشویق کردند که روی اراضی و زمینهای مردم بومی دعوا راه بیندازند و با توسل به تهدید و ارعاب، آنها را وادار به کوچ کنند. چندین نمونه، از چنین دعواها را در تخار و سرپل شاهد بودیم.
روش دیگری کوچدادن مردم بومی، اعمال سختگیری بر آنان است. سختگیریها بر مردم بومی باعث گردیده است که میلیونها نفر کشور را ترک بگویند. بر اساس گزارشی که چندی قبل سازمان جهانی مهاجرت منتشر کرد، تنها در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، ۳.۶ میلیون افغانستانی به خارج مهاجرت کردهاند. در گزارش این سازمان آمده است که از این میان ۷۰ درصد به ایران، ۱۸ درصد به پاکستان، ۱۱ درصد به ترکیه و اروپا و ۲ درصد دیگرشان به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند.
گفته میشود که ۴۰ درصد مهاجرتهای سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ از ولایتهای کابل، هرات، فاریاب، ننگرهار و تخار بوده است.
به جز ننگرهار، باشندگان بقیه این ولایات را اقوام غیرپشتونی تشکیل میدهند. معنایش این است که در حکومت طالبان، اکثرا فارسیزبانان و غیرپشتونها ناگزیر شدهاند که کشور را ترک کنند.
طالبان برای پشتونیزهسازی کشور، علاوه بر اینکه مردم بومی را وادار به کوچ اجباری میکنند، پشتونهای آنسوی مرز دیورند را نیز در شمال جابجا کردهاند.
انتقال تی تی تی به شمال افغانستان یک نمونهای از این جابجاییهای قومی است. هدف طالبان از این جابجاییها کاملا هویدا است: پاکسازی نژادی و پشتونیزهسازی کشور. طالبان تلاش دارند هویت فارسی افغانستان را به کلی نابود کنند.
چهار سال پیش از سقوط کابل، من در جلسهای با جوانان مطرح کردم که بیایید کتاب «سقاوی دوم»را بازچاپ کرده و به صورت گسترده در میان مردم توزیع کنیم. من بدین باور بودم که اگر مردم از اهداف فاشیستها به درستی آگاه شوند، علیه طالب به صورت جدی مقاومت خواهند کرد. متأسفانه کسی در آن روزها به چنین پیشنهاداتی گوش نمیداد. نتیجهی آن تغافل، این شد که امروزه پیشنهادهای آن کتاب، مو به مو، توسط طالبان تطبیق و اجرایی میگردد.