وطن برای انسان تنها یک جغرافیا نیست؛ وطن، حافظهی مشترک، درد مشترک و امید مشترک است. در کشوری چون افغانستان، که دههها با جنگ، تفرقهافکنی قومی و افراطگرایی مذهبی دستوپنجه نرم کرده، سخن گفتن از وطن، تنها یادآوری یک خاک نیست، بلکه دعوتی است به بازسازی مفهوم ملت. در این میان، شعار #اول_وطن، برخلاف برداشتهای سطحی، نه پروژهای ناسیونالیستی، بلکه یک فراخوان ملی برای ملتسازی نوین، بر پایهی قانون، جمهوریت و شمولگرایی است.
وقتی شعار «اول آمریکا» توسط دونالد ترامپ مطرح شد، معنا و جهتگیری آن برتریطلبانه، نژادمحور و طردگرایانه بود. در این گفتمان، دیگران ـ رنگینپوستان، مهاجران و مسلمانان ـ مزاحمان نظم غالب تعریف میشوند. اما #اول_وطن، آنگونه که در میان نسل نو افغانستانیها در حال شکلگیری است، نه نژاد را محور میداند، نه مذهب را، نه زبان و تبار را؛ بلکه همهی فرزندان این خاک را زیر یک چتر میبیند؛ چتر جمهوریت و قانون اساسی مشترک.
در متون ادبی و سیاسی فارسی نیز میتوان نشانههای مشابهی از این نگاه یافت. احمد کسروی در «تاریخ مشروطه» مفهوم وطن را برخلاف برداشت سنتی، نه بهعنوان ملک شاهان، بلکه بهعنوان ملک ملت معرفی میکند. او مینویسد: «وطن آنگاه معنا مییابد که مردمِ آن، در سرنوشت خود شریک باشند» (تاریخ مشروطه ایران، چاپ سوم، ۱۳۸۴). همچنین خلیلالله خلیلی، شاعر معاصر افغانستان، وطن را محل رنج و امید مینامد و در شعرهایش، عشق به وطن را با دعوت به عدالت، آشتی و وحدت ملی در هم میآمیزد (ادبیات پایداری، شماره ۲۸، ۱۴۰۲).
این مقاله با هدف تحلیل مفهوم «اول وطن» در بستر تاریخی و فکری افغانستان، و با تکیه بر تجربههای ادبی و اجتماعی فارسیزبان، میکوشد نشان دهد که این شعار نه تکرار یک شعار آمریکایی، بلکه پاسخی است بومی و جمهوریخواهانه به وضعیت فروپاشیدهی ملت در افغانستان. دعوتی برای بازسازی وطن؛ وطنی که همه در آن جای دارند.
وطن در ادبیات ما؛ از خاک تا معنا
وطن در ادبیات فارسی، به ویژه در اشعار کهن و معاصر، همواره مفهومی فراتر از یک محدوده جغرافیایی بوده است. در شاهنامه فردوسی، وطن نمادی از هویت، شجاعت و مقاومت در برابر بیگانگان است. او وطن را سرزمینی میداند که فراتر از نژاد و زبان، مأمن همه کسانی است که در آن زندگی میکنند. این نگاه، زمینهای برای ایجاد یک هویت ملی فراگیر فراهم آورد که میتواند الهامبخش ما در امروز باشد (فردوسی، شاهنامه، تصحیح محمد دانشور، ۱۳۹۷).
در دوره معاصر، شاعران و نویسندگان فارسیزبان، مانند خلیلالله خلیلی، مفهوم وطن را در بستر رنج، مهاجرت و امید ترسیم کردهاند. خلیلی در اشعارش، وطن را نه تنها یک سرزمین بلکه نمادی از تعلق خاطر و آرزوهای مشترک میداند. او با زبان ساده و پر احساس، از دردهای مهاجرت و غربت سخن میگوید، اما هرگز دست از عشق به وطن نمیکشد (ادبیات پایداری، شماره ۲۸، ۱۴۰۲).
در ادبیات امروز افغانستان، این مفهوم به سطحی بالاتر رسیده و به یک ایده سیاسی تبدیل شده است؛ ایدهای که وطن را به عنوان خانهای برای همه میبیند؛ فراتر از قوم، زبان و مذهب. این نگاه، دقیقا همان چیزی است که شعار #اول_وطن به آن اشاره دارد و میخواهد بر پایه آن، وحدت و جمهوریت را در کشور زخمخوردهمان بازسازی کند.
جمهوریت یا تباریگری؛ دو راهی امروز افغانستان
افغانستان امروز در تقاطع دو مسیر مهم قرار دارد: یکی مسیر جمهوریت، قانونمحوری و شمولگرایی، و دیگری مسیر تباریگری، قومیتمحوری و انحصارطلبی. این دو راه، نمایانگر دو دیدگاه کاملاً متفاوت درباره هویت ملی و مفهوم وطناند.
جمهوریت، بر پایه برابری همه شهروندان بدون توجه به قوم، مذهب یا زبان استوار است. این دیدگاه، وطن را خانه مشترک همه شهروندان میداند؛ جایی که قانون، حافظ حقوق و آزادیهای فردی و جمعی است. این مسیر، تجلی همان شعار #اول_وطن است که فراخوانی به وحدت و همبستگی است، نه تفرقه و انحصار.
اما تباریگری، با تأکید بر اصل و نسب و برتری قومی، موجب شکافها و نزاعهای بیپایان شده است. این رویکرد، به جای ساختن پل میان اقوام، دیوارهای جدایی و تعصب میسازد. تاریخ افغانستان نشان داده است که این نوع نگاه، عامل اصلی جنگها و ناامنیهای داخلی بوده است.
شعار #اول_وطن، پاسخی روشن به این چالش است. این شعار میگوید وطن متعلق به همه است و هیچ گروهی نباید خود را مالک انحصاری آن بداند. این پیام، بر اساس ارزشهای قانون اساسی افغانستان و حقوق بشر بنا شده و از آن حمایت میکند (پژوهشهای ایرانشناسی، ۱۴۰۲).
انتخاب میان این دو راه، سرنوشت آینده افغانستان را تعیین خواهد کرد؛ سرنوشتی که میتواند با پذیرش #اول_وطن، مسیر صلح و توسعه را هموار سازد یا با ادامه تباریگری، چرخه مناقشات و جنگ را تداوم بخشد.
اول وطن؛ فراخوانی برای ملتسازی نو
شعار «اول وطن» فراتر از یک جمله ساده، نمادی از یک حرکت سیاسی و اجتماعی است که میکوشد مفهوم ملت را بر پایه وحدت، قانون و شمولگرایی دوباره تعریف کند. این شعار میخواهد نشان دهد که ملت افغانستان نمیتواند و نباید بر اساس تفاوتهای قومی، زبانی یا مذهبی تقسیم شود، بلکه همه شهروندان در یک پیمان جمعی تحت قانون اساسی و با هویت مشترک، یک ملت را تشکیل میدهند.
ملتسازی در افغانستان، به دلیل سالها جنگ و اختلافات داخلی، امری دشوار است. با این حال، تجربههای موفق ملتسازی در دیگر کشورها نشان میدهد که محور اصلی آن، تأکید بر حقوق برابر، مشارکت سیاسی و ایجاد حس تعلق به وطن است (کسروی، تاریخ مشروطه، ۱۳۸۴).
شعار #اول_وطن، همین هدف را دنبال میکند؛ دعوتی است برای همه افغانها، بدون در نظر گرفتن قومیت یا مذهب، که در مسیر توسعه و آبادانی، دست به دست هم دهند و آینده کشورشان را بسازند. این فراخوان، تلاشیست برای ایجاد یک هویت نوین ملی که میتواند جایگزین انشقاق و تبعیض شود.
به این ترتیب، «اول وطن» نه تنها یک شعار بلکه یک طرح عملی برای برقراری صلح و ثبات در کشور ماست و مسیر پیشرو را روشن میسازد.
تفاوت بنیادین با شعارهایی چون «اول آمریکا»
شعار «اول وطن» در افغانستان نباید با شعارهایی مانند «اول آمریکا» اشتباه گرفته شود؛ چرا که ماهیت و هدف این دو شعار کاملاً متفاوت است. وقتی دونالد ترامپ شعار «اول آمریکا» را مطرح کرد، عمدتاً بر برتری یک گروه خاص قومی و مذهبی تأکید داشت و از این طریق، دیگر اقلیتها را به حاشیه راند. این شعار نژادپرستانه و تفرقهانگیز بود و به تبعیض و نفرت دامن میزد.
اما «اول وطن» در بطن خود پیامی کاملاً متفاوت و انسانی دارد؛ این شعار بر مبنای قانون اساسی، حقوق برابر همه شهروندان و پذیرش تنوع قومی، زبانی و مذهبی بنا شده است. «اول وطن» یعنی وطن برای همه است، بدون استثنا و تبعیض. این شعار خواهان برقراری عدالت، اتحاد و مشارکت همهجانبه در ساختن آیندهای بهتر برای افغانستان است.
در واقع، «اول وطن» پاسخی به شعارهای انحصارطلبانه و تبعیضآمیز است و میخواهد نشان دهد که افغانستان باید خانهای برای همه اقوام و ادیان باشد، نه جایی برای نفرت و حذف دیگری. این تمایز بنیادین، مهمترین وجه تمایز «اول وطن» از نمونههای مشابه است که در کشورهای دیگر مطرح شدهاند (پژوهشهای ایرانشناسی، ۱۴۰۲).
وطن، جغرافیای مشترک یا میراثِ انحصاری؟
یکی از پرسشهای اساسی در بحث وطن، این است که آیا وطن فقط یک محدوده جغرافیایی است یا میراث و امتیاز انحصاری یک قوم یا گروه خاص؟ تجربه تاریخی افغانستان نشان داده که وقتی وطن به عنوان میراث انحصاری یک قوم یا مذهب دیده شود، زمینهساز تضادها و تعارضات فراوان است.
وطن به معنای واقعی کلمه باید جغرافیایی مشترک باشد که همه شهروندان فارغ از تفاوتهای قومی، مذهبی و زبانی در آن زندگی میکنند و در سرنوشتش سهیم هستند. این نگرش بازتاب شعار #اول_وطن است که میخواهد همه فرزندان این سرزمین، از هر تبار و گروهی، احساس تعلق و امنیت کنند.
نقض این اصل، یعنی مالکیت انحصاری وطن توسط گروهی خاص، موجب نابرابری، تبعیض و نهایتاً ناامنی و بحرانهای سیاسی میشود. برعکس، پذیرش وطن به عنوان جغرافیای مشترک، زیربنای وفاق ملی، صلح و توسعه پایدار است.
با نگاهی به تاریخ، میتوان دریافت که بسیاری از بحرانهای افغانستان ریشه در این نوع نگاه انحصاری به وطن دارند و شعار #اول_وطن میکوشد این وضعیت را تغییر دهد و وطن را به خانهای برای همه تبدیل کند.
آیندهنگری؛ نسل بعدی و مفهوم وطن
اگر امروز نتوانیم تعریف درستی از «وطن» ارائه دهیم، نسل بعدی نه تنها از ریشههای هویتی خود جدا خواهد شد، بلکه ممکن است هرگز احساس تعلق به افغانستان نکند. کودکان مهاجر، جوانان تبعیدی و دانشآموزانی که در سایه تبعیض و بیعدالتی بزرگ میشوند، چگونه میتوانند وطن را خانه خود بدانند، وقتی هر روز تجربه طردشدن، تحقیر یا بیمهری را از همان وطنی میبینند که باید پناهشان باشد؟
شعار #اول_وطن در چنین فضایی معنایی مضاعف مییابد. این شعار نه تنها ناظر به عدالت اجتماعی و بازسازی امروز افغانستان است، بلکه دربردارنده پیامی برای آینده نیز هست: وطنی بسازیم که فرزندانمان بخواهند به آن بازگردند، در آن بمانند، و آن را بسازند.
تحقق این هدف نیازمند نهادسازی، آموزش فراگیر، بازنویسی روایت ملی و تقویت حس هویت ملی است. تجربه کشورهایی مانند رواندا، که پس از نسلکشی با بازتعریف مفهوم ملت به سوی آشتی ملی حرکت کردند، نشان میدهد که تغییر ممکن است؛ اگر خواستن با برنامهریزی و درایت همراه شود (مجله سیاست و جامعه، ۱۴۰۱).
اگر امروز از «اول وطن» به عنوان یک اصل بنیادین یاد نکنیم، فردا شاید هیچ نسلی برای وطن باقی نماند که آن را صدا بزند.
جمعبندی: وطنی که همه در آن جای دارند
شعار #اول_وطن فراتر از یک حرکت شعاری، طرحی برای بازسازی هویت ملی، بازتعریف تعلق جمعی، و احیای مشروعیت سیاسی در افغانستان است. این شعار میخواهد نقطه پایان باشد بر انحصار قومی، طرد مذهبی و تحقیر زبانی. در برابر کسانی که میخواهند وطن را به میراث خانوادگی یا قبیلهای خود تقلیل دهند، #اول_وطن ایستاده است و میگوید: وطن متعلق به همه است.
اگر امروز نتوانیم این درک جمعی را ایجاد کنیم، جامعه ما بیش از پیش پارهپاره خواهد شد. در مقابل، اگر این شعار را مبنای گفتوگو، قانوننویسی و سیاستگذاری قرار دهیم، آغازی خواهد بود برای صلح پایدار، توسعه برابر و ملتسازی نوین.
وظیفه نخبگان، نویسندگان، معلمان، فعالان مدنی و سیاستگذاران است که این شعار را از سطح احساسات، به سطح اقدام و نهاد تبدیل کنند. تنها در آن صورت است که افغانستان از یک سرزمین جنگزده، به خانهای برای همه فرزندان خود تبدیل خواهد شد؛ خانهای که هرکس در آن احساس امنیت، کرامت و امید کند.
منابع
- کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴.
- خلیلی، خلیلالله. دیوان اشعار. تهران: انتشارات عرفان، ۱۳۹۵.
- فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه، به تصحیح محمد دانشور. چاپ دوم، نشر نی، ۱۳۹۷.
- مجله ادبیات پایداری، شماره ۲۸، مقاله «وطن در شعر خلیلالله خلیلی»، زمستان ۱۴۰۲.
- پژوهشهای ایرانشناسی، شماره بهار ۱۴۰۲، مقاله «تحول مفهوم وطن در اندیشه سیاسی فارسیزبان».
- مجله سیاست و جامعه، شماره ۵۵، مقاله «تجربه ملتسازی در رواندا»، سال ۱۴۰۱.
- یادداشت تحلیلی وبسایت راسخون، عنوان: «وطندوستی؛ نقطه اتصال ملتها»، تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۹.
- بیانیهها و اصول قانون اساسی افغانستان، مصوب ۱۳۸۲، فصل اول و دوم (ویژه حقوق مساوی و هویت ملی).