سدههای دوم و سوم هجری، دوران ظهور و اوجگیری افراطگرایان ظاهری و معتزلی بود. گروه نخست، به جانبداری از نص پرداختند و باعث نفوذ اندیشه تجسیم و تشبیه در باورهای اسلامی شدند. درحالیکه گروه دوم، با تکیه بر عقل، خواهان کنار گذاشتن تمام باورهایی ناسازگار با عقل بودند. همزمان با شکلگیری این مکاتب کلامی، فرقههایی همچون معتزله، اشاعره و ماتریدیه بهوجود آمدند و با یکدیگر به رقابت پرداختند. در آن زمان، معتزلیان نسبت به دیگر مکاتب تأثیرگذارتر بودند.
در همین دوران، آسیای میانه و شهر ماتُرید سمرقند، در سال ۲۳۸ هجری، شاهد تولد و پرورش بزرگمردی به نام محمد بن محمد بن محمود ابومنصور ماتریدی بود. این متکلم زبردست و فقیه فرهیخته، توانست کشتی آسیبدیده اندیشه اسلامی را به ساحل نجات برساند. باورهای افراطی در مسائل عقیدتی، همچون خلق قرآن، رؤیت خداوند، ایمان، صفات الهی، جبر و اختیار، در میان مسلمانان ریشه دوانده بود. امام ماتریدی با تبیین اصول عقیدتی اهل سنت، بهویژه مکتب حنفی، توانست این باورها را از تحریف باطلگرایان حفظ کرده و نظریات کلامی اهل سنت را تقویت کند. او به «امام اعتدال» و «پیشوای هدایت» شهرت یافت.
امام ماتریدی با رویکردی معتدل، توانست میان عقل و نقل، هماهنگی پدید آورد؛ چنانکه گفته است: «اصل و اساسی که دین بهواسطه آن شناخته میشود، یکی سمع است و دیگری عقل.»
بهطور کلی، امام ماتریدی در دورهای زندگی میکرد که مباحث کلامی، علمی و فرهنگی در اوج خود بود و او با نگارش آثاری مانند کتاب التوحید و تأویلات اهلالسنة، نقش مهمی در شکلگیری و استواری مکتب کلامی اهل سنت ایفا کرد.
شهر سمرقند، زادگاه امام ماتریدی، در آن روزگار یکی از مراکز بزرگ علمی بهشمار میرفت و دانشمندان برجستهای در آن مشغول تدریس و تألیف بودند. امام ماتریدی در چنین فضایی، دیدگاههای کلامی خود را پرورش داد و نظام اعتقادی مکتب ماتریدیه را بنیان نهاد.
با وجود این جایگاه والای علمی و دینی، امام ماتریدی مورد بیمهری نویسندگان قرار گرفته و بیشتر آثار او از بین رفتهاند. به زبان فارسی، تنها آثار انگشتشماری درباره او نگاشته شده است و تنها دو اثر عربی درباره او به فارسی ترجمه شدهاند؛ کتاب نخست، از بلقاسم الغالی توسط دکتر خاورنیا، و کتاب دوم از دکتر احمد سعد الدمنهوری توسط شاگرد او، حسیبالله ولیزاده.
در کتاب «بنیانگذار کلام حنفی»، بیشتر به تبیین عقاید امام ماتریدی پرداخته شده است؛ درحالیکه در کتاب 《پرچمدار هدایت》، شرایط سیاسی، اجتماعی و علمی دوران زندگی وی بررسی شده است. این اثر در ۳۳۹ صفحه، شامل سه فصل است که هر فصل، دربردارنده دو یا سه مبحث میباشد.
پیشگفتار کتاب با سخنان مترجم آغاز میشود. مترجمکتاب، امام ماتریدی را از جمله شخصیتهای برجسته دینی، فرهنگی، علمی و فکری برآمده از حوزه تمدنی ما دانسته است که در شکوفایی علمی جهان اسلام نقش بسزایی داشتهاند. وی تأکید میکند که متفکران این حوزهها، در فقه، کلام، تفسیر، نحو و… مکتبهایی بنیاد نهادهاند که هنوز هم پیروانی دارند. مترجمکتاب، همچنین از بیتوجهی به میراث فکری امام ماتریدی انتقاد کرده و دلایل آن را نیز بررسی نموده است.
نویسنده کتاب، اثر خود را با حدیثی از پیامبر اسلام آغاز میکند: «در پی هر نسلی، کسانی از بهترین افراد این علم را به دوش میکشند و آن را از تحریف گزافهکاران، دستبرد باطلگرایان و تأویل نادانان مصون میدارند.» وی امام ماتریدی را از جمله کسانی میداند که مذهب اهل سنت را از تحریف حفظ کردهاند.
نویسنده معتقد است که فقدان اطلاعات دقیق درباره زندگی امام ماتریدی، دستاویزی برای برخی تازهبهدورانرسیدهها شده است تا به انتقادهای ناروا علیه او بپردازند. او همچنین از قول امام شعرانی میآورد: 《ای برادرم! بدان که علمای اسلام، کتابهای کلامی را برای اثبات وجود خدا برای خود ننوشتهاند، بلکه هدف آنان، پاسخگویی به مخالفان بوده است.》
این سخن، نکته قابلتأملی است و بهدرستی نشان میدهد که نوشتن در علم کلام، برخاسته از نیاز دفاعی در برابر اندیشههای انحرافی بوده است.
فصل نخست کتاب، با عنوان «عصر و زادگاه امام ماتریدی»، به معرفی شهر سمرقند و حاکمیت سامانیان (۲۶۱–۳۵۹ هجری) میپردازد. در مبحث نخست، وضعیت سیاسی خلافت عباسی بررسی میشود و نویسنده، جدولی از مهمترین خلفای همعصر امام ماتریدی ارائه کرده است. در مطلب دوم نیز به بررسی دولت سامانیان و امیران همعصر امام پرداخته میشود.
در مبحث دوم، نویسنده به اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوره امام ماتریدی میپردازد. جامعه عباسی به سه طبقه ممتاز، متوسط و فرودست تقسیم شده بود. طبقه ممتاز شامل خلفا، وزیران، فرماندهان و والیان بود که در ناز و نعمت میزیستند، اما بسیاریشان دچار فساد و خوشگذرانی شده بودند. طبقه متوسط شامل لشکریان، دانشمندان، شاعران، آوازخوانان، تجار و کارمندان دولت بود و طبقه فرودست را پیشهوران ساده، خادمان و بردگان تشکیل میدادند که در فقر بهسر میبردند.
در ادامه، وضعیت اجتماعی مردم سمرقند تحلیل شده است. مردمی که به شورش علیه حکام شهرت داشتند، اما درعینحال، خیرخواه، دانشدوست، مهماننواز و بخشنده بودند.
مبحث سوم به بررسی اوضاع علمی و فکری دوران امام ماتریدی میپردازد. نویسنده به سیر رشد علومی همچون قرآن، قرائت، حدیث، فقه، کلام، لغت و تاریخ اشاره میکند و از مشهورترین فقیهان مذاهب چهارگانه نام میبرد.
بخش دیگری از کتاب، به ظهور اسلام در فرارود میپردازد. در حوزه تفسیر، نویسنده تأکید میکند که فعالیتهای تفسیری اهل سنت، بهویژه امام ماتریدی، واکنشی به مکاتب دیگر نبوده، بلکه پاسخی به نیازهای نوین امت اسلامی بوده است.
فصل دوم، به زندگی شخصی امام ماتریدی اختصاص دارد. در آغاز این فصل، نویسنده شعری زیبا از موسی بن محمد بن عبدالملک بن سعید نقل میکند: «برخیها در زندگی، زیبایی زمیناند و پس از مرگ، زیبایی کتابها و زندگینامهها.»
در این بخش، به عواملی پرداخته شده است که باعث بیتوجهی به امام ماتریدی شدهاند. همچنین، منابع موجود درباره زندگینامه ایشان معرفی گردیدهاند. خانواده امام، انتقادات او نسبت به بنیامیه، ویژگیهای اخلاقی چون زهد، حقگویی، تدریس بیمزد، عدم پذیرش اموال حکومتی، گرایشهای صوفیانه و کراماتش نیز مورد بررسی قرار گرفتهاند.
در کتاب «القند»، درباره خضر چنین آمده است که امام ماتریدی، چند بار وی را در سمرقند مشاهده کرده و از او درخواست دعا نموده است. این تجربه، از جمله کرامات نقلشده درباره امام ماتریدی است.
هرچند امام ماتریدی در علم تفسیر، فقه و کلام پیشوا بود، اما در تصوف، چنین جایگاهی نداشت. چراکه برجستهترین شاگرد وی، حکیم سمرقندی، علوم تصوف را نزد علمای بلخ و ابوبکر وراق آموخت، نه نزد استاد خود، امام ماتریدی.
در ادامه، نویسنده به استادان امام ماتریدی، جایگاه علمی او و تأثیرگذاریاش پرداخته است. در بخش پایانی نیز، ارتباط او با فرقه صفائیه بررسی شده است.