قلم، تنها ابزاری برای نوشتن نیست؛ نه یک تکه چوب است، نه فلز و نه پلاستیک. پشت این وسیله ساده، دنیایی از معنا نهفته است. قلم یعنی اندیشه، یعنی آگاهی، یعنی سخن گفتن با جهان حتی در خاموشی. قلم، ثبت حقیقت است، نگهداری تجربههاست و ساختن آیندهای روشنتر از امروز.
اگر انسان از نعمت قلم و توان نوشتن بیبهره میبود، هرگز نمیتوانست دانش و معارف خود را به نسلهای بعد منتقل کند و مسیر تمدن بشر دچار رکود و گسست میگردید. قلم، در حقیقت، پلی است میان گذشته، حال و آینده.
عبدالرحمن جامی در بیت معروفی، معنای حدیث پیامبر گرامی اسلام «ص» را که اولین ماده آفرینش قلم را معرفی فرموده، به تصویر کشیده است:
اولین زاده قدرت قلم است
که ز نوکش دو جهان یک رقم است
اما در افغانستان، قلم همیشه با خطر زیسته است. انگار در این سرزمین، دانایی جرم است. هر جا سخنی از آگاهی به میان میآید، عدهای به هراس میافتند؛ از چه؟ از روشنایی. از اینکه مردم بفهمند، بپرسند و نپذیرند.
در سنت اسلامی، قلم جایگاهی والا دارد. قرآن کریم در آغاز سوره علق با تعابیر عمیقی چون: «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» و «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» بر نقش محوری قلم در تعلیم انسان تأکید کرده است. در سوره قلم، خداوند به قلم سوگند میخورد: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ»؛ سوگندی که نشاندهنده قداست این ابزار دانایی است.
با این حال، حاکمان امروز افغانستان که ادعای پایبندی به شریعت دارند، برخلاف آموزههای صریح قرآن، نیمی از جامعه را از آموزش و دانایی محروم کردهاند. آیا این، تضادی آشکار با پیام آسمانی خداوند نیست؟
بسته شدن درهای مکتب، خاموشی صدای زنان، سوختن کتابها و فرار نویسندگان، معنایی جز ترس ندارد؛ ترس از دانایی، ترس از تغییر، ترس از روزی که مردم دیگر ناآگاه نباشند و در برابر استبداد سر بلند کنند.
واقعیت این است که افغانستان بیش از آنکه به تفنگ نیاز داشته باشد، به قلم نیازمند است؛ بیش از آنکه به جنگ محتاج باشد، به اندیشه. زیرا جنگ ویران میکند، اما قلم میسازد. هیچ جامعهی مانند افغانستان که در آن اهل قلم تحقیر شوند، پابرجا نمیماند؛ نه بهخاطر دشمن خارجی، بلکه بهدلیل تاریکی و جهالت درونی.
فقر فرهنگی، نبود تفکر انتقادی، خاموشی صدای اندیشه، و بیاعتنایی به آموزش و دانش از بزرگترین بحرانهای امروز افغانستاناند. تا زمانی که مردم و حاکمان این کشور به ارزش قلم و فرهنگ نیندیشند، بحرانها ادامه خواهند یافت. جامعهای که در آن اهل قلم خوار شمرده شوند، آیندهای روشن نخواهد داشت.
تا زمانی که تفنگ بر قلم حکم میراند، امیدی به فردا نیست. ما نیاز داریم که فرزندانمان، بهجای ترسیدن از نوشتن، با افتخار قلم به دست بگیرند. زنان و مردان، همه باید حق دانستن و گفتن داشته باشند؛ و این تنها با ارج نهادن به قلم ممکن است، نه با شعارهای پوچ و میان تهی.
تا وقتی فرهنگ قلمستیزی در میان مردم و زمامداران حاکم است، این سرزمین رنگ آرامش و خوشبختی را نخواهد دید. وقتی قلم زنده است، امید زنده است. وقتی قلم مینویسد، تاریکی عقبنشینی میکند. اما اگر قلم بمیرد، جهل و ظلمت بیدار میشود.
به امید آنکه قلم، بار دیگر در افغانستان قد علم کند و چراغ راه این ملت گردد.