امروز ۲۶ سرطان، مصادف است با سالروز کودتای سردار محمدداوود خان علیه سلطنتِ ظاهر شاه و بنیانگذاری جمهوری اول.
در ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ بود که «سردار محمد داوود خان» پسر عمو و داماد محمدظاهر شاه، به همکاری نظامیان حزب دموکراتیک خلق افغانستان علیه سلطنت خسر خود کودتا کرد و جمهوری اول را تاسیس نمود. در هنگام کودتای محمد داوود، ظاهر شاه در سفر ایتالیا بود و وقتی این خبر را شنید، تصمیم به مقابله نگرفت.
در کشور ما افغانستان من از دو چیز سر درنمیآورم: یکی پرفروشی کتاب «نبردمن» هیتلر، و دوم هم محبوبیت سردار محمد داوود خان در میان تودهها.
در سالهای گذشته هنگامی که به کتابفروشیهای کابل، به ویژه کتابفروشیهای کنار جادهی پل باغ عمومی، سر میزدم، میدیدم که مردمان بسیاری از کتابفروشان کتاب «نبردِ من» هیتلر را سراغ میگیرند. در شبکههای اجتماعی که نیز نگاه کنی، میبینی که همواره کاربران افغانستانی چکیدههایی از سخنان هیتلر را به عنوان سخنان حکیمانه و پندآموز به اشتراک میگذارند. این در حالی است که هیتلر دیکتاتور فاشیست و خونآشامی بود که باعث و بانی جنگ جهانی دوم شد و میلیونها انسان را زنده زنده در کورههای آدمسوزی سوختاند.
من واقعا سر درنمیآورم که چرا در افغانستان این چهره خونآشام این قدر محبوب است. شاید هم علتش همان تبلیغات آریاییگری باشد که در هنگام جنگ جهانی دوم به سود هیتلر در افغانستان راه افتاد و چنان تلقین شد که افغانستانیها و آلمانیها هر دو از نژاد آریاییاند و هیتلر نیز طرفدار حاکمیت آریاییها در جهان میباشد.
از پرفروشی کتاب هیتلر که بگذریم، از چیزی دیگری که من واقعا سر درنمیآورم محبوبیتِ سردار محمدداوود خان در میان تودهها است. امروزه هم اگر شما از تودهها در افغانستان در باره چند دولتمرد برتر تاریخ افغانستان بپرسید، حتما داوود خان را یکی از آن دولتمردان معرفی خواهند کرد.
این در حالی است که اگر نیک بنگریم، سردار محمدداوود خان کسی است که بانی و باعث اصلی چند دهه جنگ و خونریزی در افغانستان است.
تا پیش از جمهوریت محمد داوود در افغانستان هم صلح و ثبات وجود داشت و هم گامهای بلندی در راستای توسعه سیاسی و دموکراتیزهسازی کشور برداشته شده بود. به همین دلیل، دهه اخیر سلطنت ظاهر شاه را مورخان «دهه دموکراسی» و دهه «قانون اساسی» نیز مینامند.
با کودتای سردار محمد داوود خان نه تنها دهه دموکراسی پایان یافت، بلکه فصل کودتاها و جنگهای خونین در کشور نیز آغاز شد. داوود خان را میتوان بنیانگذار سنت کودتاگری در افغانستان نامید.
بسیاریها در تعریف فاشیسم به مولفههای مانند نظامیگری، الحاقطلبی در سیاست خارجی، برتریطلبی قومی، سرکوب داخلی و تمامیتخواهی اشاره میکنند.
از این منظر که بنگریم داوود خان یک فاشیست تمام عیار نیز بود. او در سیاست خارجی، از تجزیه پاکستان و الحاق مناطق صوبه سرحد به افغانستان طرفداری میکرد و بدین طریق موجبات دخالت پاکستان در کشور را فراهم کرد.. او در سیاست داخلی، احزاب اسلامگرا را سرکوب کرده و باعث متواریشدن آنها به پاکستان و جذب شان توسط سازمان استخبارات نظامی آن کشور گردید.
او در حالی که رژیم خود را جمهوریت نام گذاشته بود، اما یک شاه مطلقالعنان و یک دولتمرد انحصارطلب بود؛ چنانکه به شمول پست ریاست جمهوری، اکثریت کرسیهای کلیدی کابینه را نیز به خود اختصاص داده بود.
مورخان در بارهی داوود خان و برادرش سردار محمد نعیم خان مینویسند که به آرای هیتلر گرایش داشتند. آوردهاند که سردار نعیم خان در دیدار با هیتلر، آلمان را «برادر بزرگ» خطاب کرده بود. به تبع همین تفکر بود که داوود خان – چه در هنگام نخست و چه در دورهی ریاست جمهوری خود – به تعصبات قومی در افغانستان دامن زد و فارسیستیزی را پیشه کرد.
همچنان از سلیمان لایق نقل کردهاند که داوود خان به شدت از قوم هزاره نفرت داشت.
در مجموع میتوان گفت آنچه که امروزه مردم افغانستان متحمل میشوند، نتیجه سیاستهای نابخردانه و فاشیستی داوود خان است. تعجب میکنم که هنوز هم تعدادی از داوود خان ستایش میکنند. من نمیدانم چه رمزی در این نهفته است که مردم ما ستایشگر سیاستهای فاشیستی اند.