نویسنده : پژوهشگر دینی اهل سعودی
پژوهشگر توانا جورج طرابیشی، کتابی بنام « من إسلام القرآن الی إسلام الحدیث: النشأة المستأنفة» دارد. این کتاب محور این نوشته نیست و در این مقاله به آن نمی پردازم، بلکه فقط عنوان مقاله را به خاطر ضرورت از آن به عاریت گرفته ام.
بسیاری اوقات کتاب های دینی از قبیل : تفسیر و شروح سنت، میان قرآن و حدیث خلط می کنند. هنگام بررسی، پژوهش و بیان مسئلهای، در یک سطر حدیث در کنار آیت قرار می گیرد. زمانی که می پرسیم دلیل این کار چیست؟ در پاسخ می گویند: سنت مکمل و شارح قرآن است. آیا تمام آنچه در کتاب های حدیث وجود دارد، سنت است؟ و آیا همین سنت ـ که به گونه واضح و نهایی سنت بودن آن معلوم نیست ـ تنها وظیفه آن شرح و تکمیل قرآن است و یا نخیر در کنار این در بسیاری جاها در تضاد با قرآن نیز قرار دارد؟ تعارض حدیث با قرآن، علمای اصول فقه را وادار نموده تا ابوابی را در کتاب های شان زیر نام « حاکمیت سنت بر قرآن» درج نمایند و بیان دارند که آیا این امر پذیرفتنی است یا نه؟
اگر یکبار قرآن را از سنت جدا نماییم و هر یکی را به تنهای مورد مطالعه قرار بدهیم، چی رخ خواهد داد؟ تلاشهای نزدیک ـ نه مطابق ـ آنچه در مورد آن حرف می زنم از سوی برخی کسانی که در پی استنباط احکام بدون استناد قابل توجه به سنت بوده اند، صورت گرفته است. از جمله آنها می توان به الکیا الهراسی، شاگرد ابوالمعالی جوینی ـ او در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم می زیسته است – اشاره کرد.
اگر به تنهایی به قرآن و سنت نگاه نماییم و مسایل اعتقادی، برنامههای اخلاقی و احکام فقهی قرآن را بدون استدلال به حدیث جمعآوری نماییم و عین همین کار را با حدیث نیز انجام داده و مسایل اعتقادی، برنامه های اخلاقی و احکام فقهی آن را بدون استناد به قرآن گردآوری نماییم، در اخیر، حاصل این کار، دو اسلام به جای یک اسلام خواهد بود؛ اسلام قرآن و اسلام حدیث . چرا این حکم را کردم؟ چون میان اسلام قرآن و اسلام حدیث تناقض ها و تفاوت های بسیاری وجود دارد. ما در برابر پارادایم متفاوت قرار داریم. احکام زیادی وجود دارد که حکم قرآن و حکم حدیث در مورد آن متفاوت است. این امر تنها به تفاوت احکام قرآنی و حدیثی به پایان نمی رسد، بلکه رویکرد عمومی ای که پژوهشگر قرآن به آن دست می یابد، با رویکر عمومی ای که پژوهشگر حدیث به آن می رسد، تفاوت دارد. در تایید آنچه گفتم مثالهای را در پایان بیان می کنم:
زنی از پیامبر در مورد سرنوشت دخترش که او را در دوران جاهلیت زنده به گور کرده بود، پرسید، پیامبر فرمود : «الوائدة والموؤودة فى النار»«کسی که دختری را زنده به گور کرده است و هم چنان دختری که زنده به گور شده است، هر دو در آتش دوزخ می سوزند». این حدیث را احمد بن حنبل روایت کرده است. او متون منکر(غیر قابل پذیرش) را روایت نمی کرد و حتا از راوی «نیکو کار» و «ضعیف الحفظ» زمانی که متن روایت قابل پذیرش(مقبول) می بود، روایت می کرد. امام احمد احادیثی را که متون آن با متون موجود در نزد خودش تعارض می داشت، حذف می کرد؛ حتا اگر سند آنها صحیح هم می بود. از این همه به این نتیجه می رسیم که امام احمد این متن را پذیرفته و در آن عیب و خللی نیافته است. هم چنان این حدیث را شاگرد امام احمد، ابو داوود سجستانی روایت کرده است. سجستانی در رساله اش که نزد محدثین مشهور است و آن برای اهل مکه نگاشته است، می گوید: هر حدیثی را که او در بیان حکم آن در کتابش «السنن» سکوت کرده، قابل استدلال است. جالبتر این که شیخ البانی نیز این حدیث را صحیح دانسته و در آن خللی نیافته است.
این نمونه تعارض واقعی میان اسلام قرآن و اسلام حدیث است. چگونه کسی که در دوران جاهلیت و پیش از اتمام حجت دختری را زنده به گور کرده است، در آتش دوزخ می سوزد، در حالی که خداوند می فرماید«وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبعَثَ رَسُول»«و ما كسى را عذاب نمى كنيم، مگر آنكه حجّت را بر او تمام كنيم» هم چنان در قرآن می خوانیم: «وَإِذَا ٱلمَوءُۥدَةُ سُئِلَت بِأَيِّ ذَنب قُتِلَت»«و آن گاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود كه به كدامين گناه كشته شد؟!» پس چگونه می گوییم، دختر بیگناهی که زنده به گور شده است، در آتش دوزخ میسوزد؟
این حدیث نیز در تعارض با قرآن قرار دارد :«أنتم شهداء الله في الأرض»« شما شاهدان خدواند در روی زمین هستید» یعنی کسی را که مسلمانان گواهی بدهند که دوزخی است، او دوزخی است و اگر کسی را شهادت بدهند که بهشتی است، بهشتی خواهد بود. این حدیث در روزگاری که «بیداری اسلامی» خوانده می شد، دلیل بسیاری از عموم مردم بود. آنها مخالفان شان را به همین اساس تکفیر می کردند و بدعتگذار می خواندند. پای این جرح و تعدیل ها به آبرو و حیثیت مخالفان نیز می رسید. تمام این موارد با این آیت جور در نمی آید. خداوند می فرماید : «لَيسَ لَكَ مِنَ ٱلَمرِ شَيءٌ أَو يَتُوبَ عَلَيهِمۡ أَويُعَذِّبَهُم فَإِنَّهُم ظَلِمُونَ»«هيچ اختيارى از اين كار (سرنوشت كافران) با تو نيست يا آنان را [در صورت مسلمان شدن] مى بخشد يا عذابشان كند، زيرا آنان ستمكارند» این آیت در مورد کسانی که به رسالت پیامبر کافر شده اند و منافق بودند و پیامبر در حق آنها دعا کرد، نازل شده است.
زمانی که پیامبر توانایی چنین کاری(تعیین سرنوشت اخروی انسان ها) را ندارد و حکم دوزخی بودن، فرد مشخصی را بدون موجودیت وحی صادر نمی کند، پس چگونه عموم مردم چنین کاری را مباح می دانند؟
برخی از محدثین حدیث ذیل را صحیح می دانند: مردی را مجبور کردند تا برای خدایان ناحق قربانی نماید. شخص مذکور جز مگس چیز دیگری را پیدا نکرد و آن را ذبح نمود، در نتیجه این کار وارد دوزخ شد. اما در قرآن کریم می خوانیم که خداوند می فرماید: « مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «هركس پس از ايمان خود به خداوند كافر شود نه آن كس كه به ناخواه وادار شود [سخن كفر گويد] و دلش گرم به ايمان است بلكه آن كس كه از كفر دلشاد و خرسند است بر چنين كسانى خشمى از سوى خداست و عذابى بزرگ دارند» این آیت اجبار را عذر می داند و به کسی که در چنین حالتی قرار می گیرد، و زیر فشار می باشد اجازه می دهد اعلان کفر نماید. روایانی که این حدیث را روایت کرده اند، آنها به دروغ این حدیث را ساخته اند تا برای مکره عذری باقی نماند.
این فهرست طولانی است و می تواند عنوان یک کتاب باشد؛ زیرا در این مورد مثال های بسیاری وجود دارد که نشان می دهد اسلام اهل حدیث دارای ویژه گیهایی است که با اسلام اهل قرآن تفاوت دارد. همانگونه که اخلاق و نرمی اهل قرآن با اخلاق اهل جرح و تعدیل و تندی آنها نیز تفاوت دارد. زمانی که مسلمانان تمام این روایات را سنت تلقی کردند، اشتباه تاریخی از همین جا آغاز شد. در حقیقت سنت آن روایتی است که متواتر لفظی یا معنوی باشد، اما احادیث آحادی که بعدها ظهور کرد و در قرن اول وجود نداشت و تعداد آنها به صدها هزار می رسد و تاکنون محدثین در تصحیح و تضعیف آنها اختلاف دارند، سنت نیست.
واقعا جای خورسندی است که رهبری حکومت سعودی «مجمع الملک سلمان للحدیث النبوی الشریف » را در سال ۲۰۱۷ م . به منظور پژوهش تمام مسایل و مشکلات متعلق به جمع آوری حدیث تاسیس کرد. از جمله وظایف این نهاد: حمایت سنت نبوی از هر نوع افراط در فهم و یا استدلال از آن، نهادینه سازی پدیده اعتدال و میانه روی و مبارزه با عوامل تندروی، افراطیت و تروریسم می باشد.
بدون شک سنت منبعی از منابع تشریع اسلامی می باشد و توجه به آن، یکی از وظایف دینی دولت به شمار می رود. اما غربال گری روایات صحیح از روایات جعلی و تصحیح روش تعامل مسلمانان با روایات نیز امر مطلوب است. بدون تردید، وظیفه این نهاد آسان نیست و مسوولیت سنگینی را به دوش دارد و با چالش های روبرو خواهد شد، اما باز هم امیدوار هستیم که اصلاحاتی صورت گیرد و این اصلاحات باعث صلاح امت نیز گردد.