استاد خلیلالله خلیلی، فرزند مستوفیالممالک میرزا محمد حسین خان، در ماه شوال ۱۳۲۵ هجری قمری برابر با ۱۲۸۶ هجری خورشیدی، در باغ «جهانآرا» – که از تفرجگاههای شاهان مغول بود – به دنیا آمد. پدرش از متنفذان روستای سیدخیل ولایت پروان بود که در آن زمان به کوهستان شهرت داشت. مادرش دختر عبدالقادرخان، از خانهای معروف کوهستان و خواهر عبدالرّحیم خان نایبسالار بود (خلیلی، ۱۳۸۵: ۳۶).
خلیلی با آن که در کابل تولد یافته و بیشتر عمرش در کابل و غربت سپری شده است، اما در سرودههایش زادگاه و اقامتگاه اصلی خود را همیشه پروان ذکر کرده است. در آخرین بیت قصیدهای که در رثای مرحوم ملکالشّعرای بهار سروده شده، چنین ذکر کرده است:
«دریغا کان ماه تابان نشسته
بلند آفتاب خراسان نشسته
دریغا که مُلک سخن بیمَلِک شد
که از تخت معنی سلیمان نشسته
بزرگ اُستادی که در ماتم او
قلم تا دم حشر گریان نشسته
ملک رخ بهتهران نهفت و من اینجا
ستایشگر وی بهپروان نشسته»
به همین ترتیب در یکی از مثنویهای خود چنین گفته است:
«بود در پروان ما شوریدهیی
دامن از کار جهان برچیدهیی»
همچنان، استاد خلیلی در یادداشتهای خود که به کوشش دخترش، ماری خلیلی، به چاپ رسیده است، در مورد زادگاه خود و پدرش چنین نوشته است: «پدرم میرزا محمد حسین خان، از سیدخیل کوهدامن است. سیدخیل مربوط ولایت پروان میشود و تقریبا در پنجاه کیلومتری شهر کابل – نزدیک قلعهی تاریخی جبلالسراج – موقعیت دارد و من تعلیمات ابتدایی را در کابل و پروان خواندهام» (خلیلی، ۱۳۹۰: ۲۵). به همین ترتیب در مورد زادگاه مادرش چنین گفته است: «مادرم که بیبیزهرا، نام داشت، از دهکدهی «محمود عراقی» بود… مادرم دخترِ عبدالقادرخان، یکی از خانهای مشهور منطقهی خود بود… او در جوانی در کابل وفات کرد و او را در کنار دریای کابل، در زیارت شاه دوشمشیره دفن کردند. من در آن وقت هفتساله بودم» (خلیلی، ۱۳۹۰: ۲۶).
پروفیسور استاد برهانالدین ربانی، بنیان گذار جمعیت اسلامی افغانستان و رییسجمهور پیشین کشور، استاد خلیلی را امیرالشّعرای افغانستان لقب داده است: «او بهحق، پیشآهنگ و امیرالشّعرای زمان است. … خلیلی شاعری است شوریدهحال و نازکخیال و سرشار از روحیهی سرکش و غرور و انقلابی» (خلیلی، ۱۹۸۵م: ۲۰۷ متن سخنرانی استاد برهانالدین ربانی).
تولّد استاد خلیلی همزمان بود با اواسط دورهی امارت حبیبالله خان پدر امانالله خان با وجود آنکه کشور در یک امنیت نسبی قرار داشت، اما برای خلیلی که در آنزمان کودکی بیش نبود، اوضاع بسیار نامساعد بود. مرگ مادر در هفتسالگی او و کشته شدن پدر در دوازدهسالگیاش، روزگار را بر او تیرهتر ساخت. بهویژه که او فرزند یک مقتول سیاسی بود (خلیلی، ۱۳۸۵: ۳۶). املاک و دارایی آنها از سوی دولت ضبط شد و خلیلی دوازدهساله، در چنین اوضاعی نتوانست تحصیلات خود را بهصورت رسمی و منظم به پایان برساند؛ اما دانشاندوزی را بهصورت پراکنده نزد استادان مختلف پیگرفت و به مدارجی رسید که در دههی سی خورشیدی، در دانشکدهی زبان و ادبیات دانشگاه کابل تدریس میکرد و مدتی معاون آن دانشگاه نیز بود. سپس به مشاوریت مطبوعاتی محمد ظاهرشاه رسید و در سال ۱۳۴۴ خورشیدی، بهحیث سفیر افغانستان در جدّه گماشته شد و در عینحال، بهصورت غیرمستقیم سفارت افغانستان را در کشورهای سوریه، بحرین، اردن، قطر، کویت و ابوظبی نیز به عهده داشت (همان، صص ۳۸، ۳۹، ۴۳).
دکتر محمدرضا برچلویی چهرقانی – نویسندهی نامدار ایرانی – سه دوره را در زندگی استاد خلیلی مشخص کرده است: در دور نخست که آغاز جوانی او بود، با انگیزههای کاملاً شخصی در صف مخالفان اماناللهخان قرار گرفت و در حکومت امیرحبیبالله کلکانی معروف به «خادم دین رسولالله» نیز چند روزی در شهر مزار شریف مستوفی بود. دور دوم زندگی خلیلی برمیگردد به شاعری و رابطهی نزدیک وی با حکومت محمد ظاهرشاه. با وجود اینکه خلیلی در این دوره شاعری نزدیک به دربار نیز بود، اما با آنهم، دستگاه آن حکومت و زمامداران بیدرد و بیدرک آنزمان را، با صراحت کلام انتقاد میکرد. دور سوم زندگی خلیلی، پس از کودتای مارکسیستی هفتم ۱۳۵۷ خورشیدی و آغاز انقلاب اسلامی مردم افغانستان، آغاز میشود. خلیلی در این دوره، هنر خود را یکسره در خدمت انقلاب و مبارزه با متجاوزان روس و دستنشاندگان آنها قرار داد (چهرقانی، ۱۳۹۳: ۳۵).
خلیلی علاوه بر شعر، صاحب تألیفات و پژوهشهای فراوانی است؛ بسیاری از این تألیفات او چاپ شده و عدهای از آنها چاپ نشده مانده است که اکثر آنها ادبی و تاریخیاند. در کنار اینها چند داستان تاریخی هم از او برجا مانده است که مهمترین آنها «عیاری از خراسان» میباشد که در بارهی زندگی و سرگذشت امیر حبیبالله خان کلکانی نگاشته شده است.
در دیوان استاد خلیلی که به کوشش محمد کاظم کاظمی چاپ شده است، شمار آثار چاپشده و چاپنشده استاد خلیلی به ۶۳ اثر میرسد که بعدها در ادامهی همین برنامه به آن پرداخته میشود.
خلیلی، پدر شعر مقاومت افغانستان
کودتای مارکسیستی به تاریخ هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، نهتنها هرم قدرت سیاسی را واژگون کرد، بلکه در عرصهی ادبیات نیز صفبندیهای تازهای را پدید آورد. اما شاعرانی چون سلیمان لایق، بارق شفیعی، دستگیر پنجشیری، اسدالله حبیب و امثال آنان، به علت وابستگیهایی که به رژیم دستنشانده داشتند، به مناصبی رسیدند و کسانی همچون خلیلالله خلیلی و برخی دیگر از شاعرانی که در صف مخالفان رژیم حاکم قرار داشتند، به غربت آشنا گشتند (کاظمی، ۱۳۵: ۷۸).
اما زندهیاد استاد خلیلالله خلیلی، در آن دوره در شعر افغانستان چهرهای شاخص و از پیشکسوتان شعر مقاومت افغانستان بود. پیوستن او به صف مجاهدان علیه حاکمان رژیم کمونیستی، به وجاهت آنان (مجاهدان) افزود و از اعتبار اینان (رژیم کمونیستی) کاست. خلیلی در شعر امروز افغانستان نامی بزرگ دارد و توانسته است که بنای شعر مقاومت افغانستان را در خارج از کشور پایهگذاری کند (همانجا، همان). از همینجا است که بسیاری از اهل ادب ایران و دیگر کشورها، او را شاعری ملی و ملکالشّعرای افغانستان و بسیاری از صاحبنظران دیگر او را نخستین شاعر جهادی و پدر شعر مقاومت افغانستان میدانند (زهرا انامی، ۱۳۹۵: ۳-۴)
چنانکه استاد واصف باختری در این زمینه گفته است: نخستین شعرهای جهادی که بهنام شعر مقاومت به افغانستان رسید، از استاد خلیلالله خلیلی بود. مانند مستزاد «ای وای وطن، وای وطن وای» و چند قصیدهی دیگر که در امریکا سروده شده بودند. سید ابو طالب مظفری نیز در این مورد گفته است: شعر مقاومت افغانستان، با تجاوز نیروهای اشغالگر شوروی آغاز شد و آغازگر آن، پیرمرد وطندوستی (استاد خلیلی) بود که در انتهای عمر خویش، خانهرا چراغان کرد.
اشعار انقلابی و کوبندهی این شاعر دلسوخته، علیه متجاوزان روس و دولت دستنشاندهی آنها، از سوی شخصیتها و سازمانهای جهادی در جزوههای کوچک منتشر میشد و در صفوف مجاهدان، دست بهدست میگشت. تأثیر این شعرها در بالابردن روحیهی رزمندگان و مردم، چنان بود که «بُرّانتر از تیرِ مجاهدان کارگر افتاده است». از همین رو خلیلی پیشاهنگ شعر مقاومت افغانستان نامیده میشود. او در احیای پیوندهای فرهنگی نیز میان کشورهای همسایه بسیار کوشیده است که این تلاشهای او زیر عنوان «انترناسیونالیسم اسلامی» مورد توجه پژوهشگران واقع شده است.
دکتر برچلویی چهرقانی، در بررسیهای شعر مقاومت افغانستان در بارهی مقام و جایگاه استاد خلیلی مینویسد: از آغاز اشغال افغانستان تا سال ۱۳۶۶ خورشیدی، خلیلالله خلیلی اُسکاندار بیرقیب شعر مقاومت تمام حوزههای ادبی افغانستان بود؛ شهرت و اعتبار این شاعر وطندوست و سلیمالنّفس، در سالهای یاد شده بههیچیک از شاعران هموطنِ او اجازهی عرض اندام نمیداد.
عبدالقاهر آریانژاد آژیر، شاعر و نویسندهی نامآشنای افغانستان، شخصیت ادبی استاد خلیلی را چنین توصیف میکند: «او که آغازگر جریان شعر مقاومت شناخته شده است، سلفِ صالحِ فردوسی و سعدی و فرّخی و… است. پیرمردیکه عمری با شهبانوی شعر خلوت گزید و در آغوش پُرعطوفتِ مادرِ ادبیاتِ فارسی، شبهای عاشقانهیی را سحر نموده و آهنگ نوازشگر لالاییی این مادر گیسو سپید (شعر فارسی) هنوز در گوش جانش طنینانداز بود که میهنش مورد یورش قرار گرفت. بلی، شاعری دیرآشنا و پختهکار و استاد مسلمی که کاروان شعر مقاومت را رهبری میکند.» با این سخنان میتوان گفت این پیرمردِ فرزانه، در روزگاریکه اندیشه در لغزش بود و قلم در لرزش، با سوزِ دل و خونابِ جگر، حمّاسه و مصیبتنامهی ملّت خود را، در جامهی پرشورترین اشعار و در کمال زیبایی و ادبیّت رقم زد.
شرحِ رنجِ غربت و بیان مشکلات مهاجرت
شرحِ رنجِ غربت و بیان مشکلات مهاجرت یکی از مؤلفههای شعر مقاومت به شمار میرود که در شعر و اندیشهی خلیلی کاربرد فراوانی دارد و مقاومت یکی از واژههای کلیدی دیوان او به شمار میرود. استاد خلیلی در روزگاریکه در بیرون از کشور بهسر میبرد، شعرهایی سرود که از منظر جوهر شعری، تکنیکهای ادبی و بار عاطفی و نستالژی نهفته درآنها، قویتر از هر شعر شاعر دیگر است. حس وطندوستی در اشعار خلیلی چنان است که او وطن را برتر از جان خویش میداند:
داند خدا که بعد خدا میپرستمت
هان ای وطن مگو که چرا میپرستمت
ذرات هستیام ز تو بگرفته است جان
چون برتری ز جان همه جا میپرستمت
چون بوی گل بهیاد تو ام میبرد بهباغ
با لرزشِ نسیمِ صبا، میپرستمـت
استاد خلیلی در نیوجرسی امریکا مهاجر بود که میهنش مورد یورش قرار گرفت.
از همین رو، برای این شاعر دلسوخته، دیگر نیوجرسی آغوش گرم نبود و پس از مدت کوتاهی، بهمنظور نزدیک شدن بهخاک وطن و همدردی با مردم جنگزدهی خود، امریکا را ترک کرده و به اسلامآباد آمد و تا پایان عمر، همهی توان ذوقی خود را، مصروف جهاد و مقاومت، در برابر متجاوزان روس نمود.
چون به غربت خواهد از من، پیک جانان نقد جان
جا دهیدم در کنارِ تربتِ آوارهگان
گور من در پهلوی آوارهگان بهتر که من
بیکسم، آوارهام، بیمیهنم، بیخانمان
کشورِ من سخت بیمار است، آزارش مده
زخمها دارد، نمک بر زخم آن کمتر فشان
رقصرقصان از لحد خیزم، اگر آرد کسی
مشتِ خاری از دیارِ من بهرسمِ ارمغان
حقیقت این است که مضمون غربت و آوارهگی به دنبال اشغال افغانستان و مهاجرت مردم به نقاط دور و نزدیک دنیا وارد ادبیّات مقاومت کشور شد. خلیلی تا پیش از هجوم ارتش سرخ شوروی به افغانستان، وطن خود را از شرق دور تا شمال و افریقا وسعت داده بود. چنانکه در یکی از قصاید خود که پیش از تجاوز روس به افغانستان سروده شده است، بهمبارزات قهرمانانهی ملّت الجزایر به دیدهی احترام نگریسته و پیروزی آنان را نوید داده است. اما، در دورهی بعد از اشغال افغانستان است که او تنها مرثیهخوان ملّت خویش میشود و فقط از افغانستان خودش دم میزند.
ای گرامی خاک پاکم ای وطن
ای فدای خار خارت جان من
گرچه خاک دیگران بس دلکش است
دور از تو در نگاهم آتش است
تو نه خاکی، مایهی جان منی
تو بمان ای آنکه جانان منی
تو بمان، ای سنگر آزادهگان
زادگاه رادمردان جهان
شعر و مقام ادبی استاد خلیلی
استاد خلیلالله خلیلی، در شعر بیشترینه گرایش به شیوههای سنتی دارد. او شاعریست متعهد و رسالتمند در برابر مردم وطن؛ از همینروست که جایگاه ویژهیی در ادبیّات مقاومت کشور را از آن خود کرده است. از آنجاییکه وی شاعریست آشنا با ظرافتهای سخنوری و مقید به اصول و معیارهای سنتی شعر فارسی، بنابراین از مقام والایی در ادبیّات معاصر افغانستان برخوردار میباشد.
در اشعار استاد خلیلی، تا حدودی رد پای صنایع ادبی کهنی که ارزش هنری و ادبی بلندی دارند، میتوان مشاهده کرد. از اینجاست که شعر خلیلی را میتوان در اوج پختگی و کمال ادبی یافت؛ بهویژه آنعده از اشعار او را که در دورهی میانسالی وی سروده شده است. محمد کاظم کاظمی از شاعران معروف کشور، استاد خلیلی را سنتگرا، محافظهکار دانسته و در ایجاد تصویر و تخیل در شعر، شاعری تلفیقی میداند و چنین مینویسد: «تا جاییکه خبر داریم، شاعر ما هیچگاه به آنچه امروز «شعر نو» نامیده میشود، نگراییده و همیشه روشی سنتی و محافظهکارانه داشته است و در تخیل و تصویر، روش کار خلیلی بیشتر تلفیقی است».
با اینهمه، استاد خلیلی در قالبهای شعر، نوآوریهایی هم دارد که بیشتر بهسرایش چارپاره و ابداع شکلهای تازهیی از ترکیببند و مسمط محدود میشود. یکی از ویژگیهای شعر خلیلی، گرایش به مشترکات فرهنگی میان دیگر کشورهای جهان اسلام است و از این نظر، او را میتوان شاگرد دبستان اقبال لاهوری دانست.
سبک شعر استاد خلیل خلیلی، سبکیست میان عراقی و خراسانی و در قصیده بیشتر از فرخی و منوچهری پیروی میکند. شعر استاد خلیلی از لحاظ جنبههای هنری و آرایههای متنوع ادبی، در مرتبهی عالی قرار دارد، توصیفهای او از مظاهر طبیعت، از درخشش کمنظیری برخوردار است. شعر خلیلی، از انسجام و تناسب واژهگانی خاصی بهرهمند بوده و کلمات را در بافت زبانی زیبا و استادانه بهکار برده است.
آثار استاد خلیلی
چنانکه در آغاز یاد کردیم، شمار آثار چاپ شده و چاپ نشده استاد خلیلی به ۶۳ اثر میرسد. در اینجا از آثار او بدین ترتیب نام میبریم:
الف) آثار چاپ نشده استاد خلیلی
۱. آثار هرات در سه جلد
۲. ترجمهی تفسیر سیزده جز اول و آخر مولانا شبیر احمد، مشهور به تفسیر کابلی
۳. شرح احوال حکیم سنایی
۴. فیض قدس (شرح احوال میرزا عبدالقادر بیدل)
۵. سلطنت غزنویان
۶. یمگان (شرح آرامگاه ناصر خسرو)
۷. داستان زمرد خونین
۸. نینامه (در احوال مولوی رومی)
۹. از بلخ تا قونیه
۱۰. شرح دیوان مخطوط سنایی
۱۱. زرین عقاب
۱۲. قرائت دری برای صنوف یازده و دوازده، دو جلد
۱۳. آرامگاه بابر
۱۴. دیوان اشعار، جلد اول
۱۵. دیوان اشعار، جلد دوم
۱۶. هرات (آثار و رجالها) عربی
۱۷. الفقها المغانیون (عربی)
۱۸. ابن بطوطه فی افغانستان (عربی)
۱۹. رباعیات
۲۰. برگهای خزانی
۲۱. درویشان چرخان (در احوال مولوی رومی)
۲۲. پیوند دلها
۲۳. نورهان
۲۴. ترجمهی بعضی از آثار تاگور
۲۵. مادر افغان
۲۶. خواجه سبزپوش
۲۷. عروس جامهگلگون
۲۸. فریاد به بارگاه پیغمبر
۲۹. داستان محمود و ایاز (مثنوی هزارهی اول، خلیلالله خلیلی، ص ۱۷)
ب) رسالههایی که در پاکستان در مورد جهاد از استاد خلیلی بهچاپ رسیده است
۱. یار آشنا «علاقهی علامه اقبال به افغانستان»، با ترجمهی اردو
۲. نیایش
۳. مسجد جامع هرات
۴.
پنجشیر و قهرمان مسعود، ترجمهشده به زبانهای فارسی و فرانسوی
۵. ماتمسرا
۶. نخستین تجاوز روسیه در افغانستان
۷. ایاز از نگاه صاحبدلان
۸. ناهید و دختر قهرمان کابل
۹. زمزم اشک
۱۰. عیاری از خراسان
۱۱. از سجاده تا شمشیر
۱۲. از مدرسه تا سنگر
۱۳. بهشتی که در آتش سوخت
۱۴. سوزن زر و جامه
۱۵. غوثالاعظم
۱۶. سرور راستان
۱۷. بهبارگاه سعدی
۱۸. تجلیل سالگرد امام ربانی
۱۹. کاروان اشک
۲۰. داستانی از داستانها
۲۱. مادران گلگونکفن
۲۲. جشن آزادی ملت پاکستان
۲۳. پیام سلطان محمود (همان، ۱۳۸۷: ۱۷-۱۸)
ج) رسالهها و کتابهای چاپنشده استاد خلیلی
۱. قهرمان کوهستان
۲. خواجه سبزپوش
۳. نماز عاشقان
۴. پادشاه و دو راهی
۵. دوشنبهنامه
۶. مراسلات
۷. زندگانی در روستا
۸. رویتها و روایتها
۹. بلخ در ادب عرب
۱۰. ابو زید بلخی
۱۱. سغرای افغانستان (استاد خلیلالله خلیلی، ۱۹۸۵م: ۲۰۶)
وفات استاد خلیلی
استاد خلیلی سرانجام در روز ششم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۷ هجری قمری، برابر با ۱۳۶۶ هجری خورشیدی، در سن هشتاد و یک سالگی، به اثر تب شدیدی که برای مدت پنج روز ادامه داشت، در «علی هسپتال» اسلامآباد در ساعت ۲:۳۰ شب وفات نمود. جنازهی او از اسلامآباد به پشاور منتقل شد و با اشتراک هزاران تن از مجاهدان و مهاجران افغانستان و مردم پاکستان به خاک سپرده شد. جسد استاد خلیلالله خلیلی که بهقولی در پاکستان بهعنوان امانت به خاک سپرده شده بود، در سال ۱۳۹۱ هجری خورشیدی از سوی دولت افغانستان از پشاور پاکستان به افغانستان منتقل شد و با حضور جمعی از فرهنگیان، استادان دانشگاه کابل و مقامهای بلندپایهی دولتی در صحن دانشگاه کابل به خاک سپرده شد.
منابع
۱. جعفریان، محمد حسین (۱۳۷۱). شانههای زخمی پامیر، چاپ نخست، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
۲. خلیلی، خلیلالله (۱۳۶۴). اشکها و خونها، انتشارات رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، اسلامآباد.
۳. ––––– (۱۳۸۵). دیوان اشعار، چاپ نخست، انتشارات عرفان، تهران.
۴. قویم، عبدالقیوم (۱۳۸۷). مروری بر ادبیّات معاصر دری، چاپ دوم، انتشارات سعید، کابل.
۵. پهلوان، چنگیز (۱۳۷۷). شعر امروز افغانستان، مجلّه آینده، شماره ۷.
۶. چهرقانی، برچلویی محمدرضا (۱۳۸۶). سیری در شعر مقاومت افغانستان (مقاله پژوهشی)، منتشر شده در سایت (www.sarnawisht.com).
۷. —————— (۱۳۹۶). ادبیّات پایداری در ایران (مقاله پژوهشی)، منتشر شده در مجلّه ادبیّات پارسی معاصر، سال هفتم، شماره دوم.
۸. چهرقانی، رضا و شفق، اسماعیل (۱۳۹۳). خلیلالله خلیلی، شاعر بیداری و پایداری (مقاله پژوهشی)، منتشر شده در فصلنامه پژوهشی ادبیات پارسی معاصر، سال چهارم، شماره دوم.
۹. کاظمی، محمد کاظم (۱۳۸۴). نگاهی به شعر مقاومت در افغانستان (مقاله پژوهشی)، سایت اینترنتی شخصی کاظم کاظمی.
۱۰. آژیر، آریانژاد (۱۳۹۳). مقاومت در شعر سه دهه پنجاه، شصت و هفتاد (پایاننامه دوره لیسانس)، دانشگاه ابوریحان البیرونی، کاپیسا.
۱۱. انامی، زهرا (۱۳۹۵). دیدگاه شاعران افغانستان به ادبیات پایداری (پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد)، دانشگاه محقق اردبیلی.