روزنامهی انگلیسی دیلیمیل، به تازهگی در گزارشی از رابطهی جنسی یک گردشگرِ بریتانیایی با یک عضو طالبان پرده برداشته است.
این گردشگر بریتانیایی که «تویوسی اوسیدین» نام دارد، به این روزنامه گفته است هنگامی که برای سیاحت به افغانستان رفته بود، با یک عضو طالبان رابطهی جنسی برقرار کرده است.
این گردشگر انگلیسی گفته است: «عضو طالبان به عنوان پارتنرِ جنسیام «بااحساس» بود و خوب بلد بود که چه کار کند.»
او همچنان گفت: «این طالب خیلی اهل تماس و بوسه بود، از یک نظر رمانتیک. او باعث میشد احساس کنی سالها است همدیگر را میشناسید. اصلا شبیه روابط گذرای دنیای غرب نیست.»
آیا این داستان را باور میکنید؟
من صحت این گزارشها را نمیتوانم تایید کنم، اما آنچه را میخواهم بگویم که یکی از اتهامهای جدی در طی بیست سال اخیر بر طالبان، همین اتهام بچهبازی و لواطتکاری بوده است.
شاید بپرسید که چطوری ممکن است یک گروهی که به شدت از لحاظ مذهبی سختگیر و محافظهکاراند، به چنین فسادی آغشته باشند؟
من میخواهم به نتیجهی یک تحقیقی اشاره کنم که سال پار خواندم. سال پار کتابی میخواندم زیر عنوان «تروریسم در اندیشه یکتاپرستی»، که توسط محققی به نام مارک یوگنزمیر نوشته شده است.
این کتاب حاصل تحقیق میدانی و مصاحبههای او با رهبران گروههای تروریستی مانند «هویت مسیحی» در امریکا، گروههای تندرو سیکها در هندوستان، گروه آم شینریکو در جاپان و رهبران جناحهای تندرو یهودی و مسلمان در سراسر دنیا است.
او در این کتاب از مشترکات گروههای تندرو مذهبی یاد میکند و یکی از آنها را «تشکیل جماعتهای مردانه» میداند.
یوگنزمیر میگوید که تمام باورمندان به جنگ کیهانی و در همه فرهنگها، نخستین نشانه فساد جوامع به دست نیروهای شرارتپیشه و سکولار را بیبندوباری جنسی و آزادیهای بانوان میدانند. یک جامعه منزه و پاکیزه از منظر آنها، جامعهای متشکل از مردان است. به همین دلیل، آنها جماعتهای مردانه را تشکیل میدهند و بانوان را به انجمنهای خود راه نمیدهند.
به گفته او در میان این جماعتها گاهی آن قدر «عشق رفیقانه» و پیوند مستحکم دوستی برقرار میشود که حتا شماری از وجود روابط جنسی میانشان صحبت میکنند.
از این منظر که بنگریم طالبان نیز یکی از گروههای زنستیزی است که زنان را مظهر فساد دانسته و جامعه منزه و پاکیزه جامعهای را میدانند که متشکل از مردان است. از زنستیزی این گروه است که پس از به قدرترسیدن شان تا هنوز بیشتر از پنجاه فرمان علیه زنان صادر کرده و بانوان را از حضور در حوزه عمومی، آموزش و پرورش و کار منع کردهاند.
در مدارسی که نیز اینها درس خواندهاند به تعبیر وحیده مژده یکی از ویژگیهایش تکجنسیتی بودن آن بوده است و تنها مردان در آن حق تحصیل دارند.
افزون بر این، خاستگاه طالبان، جنوب افغانستان، نیز جامعهی مردسالاری است که در آن زنان کاملا غایب و در چهار دیواری خانه محصور و محبوساند.
در سنگرهای جهاد طالبان نیز زنان حضور نداشتند و تا هنوز نشنیدهایم که این گروه یک واحد زنانه داشته باشد.
بنابراین، میتوان گفت که طالبان از زادگاه تا مدرسه و سنگر همواره در میان جماعتهای مردانه بزرگ شدهاند و احتمال اینکه شیوع پدیده لواطت در میان طالبان از عوارض این امر باشد، منتفی نیست. زیرا مطالعاتی که در باره سایر گروههای زنستیز و افراطگرا صورت گرفته، این را تایید میکند که یکی از عوارض زنستیزی، روآوردن به تشکیل جماعتهای مردانه و شیوع «عشق رفیقانه» در میان اعضای آن جماعتها است.
البته این را نیز ناگفته نباید گذاشت که فساد و بچه بازی در فرهنگ سرزمین ما از گذشتههای دور چنان گسترده بوده است که از ملانماها گرفته تا شاعران و شاهان و قومندانان و زورمندان و حتی افراد عامی، از آن ابایی نداشته اند. عنصرالمعالی در قابوسنامه برای فرزند خود نصیحت میکند که از غلام ها در تابستان بهره گیر و از کنیزکان در زمستان، و در حمام جماع نکن. عنصرالمعالی میگوید: «عجب دارم که کسی سیر به گرمابة گرم اندر جماع کند و اندر وقت فجاء به نمیرد.»
جالب این است که آدمی وقتی عنصرالمعالی را بخواند درک خواهد کرد که حتا بچه بازی و عمل لواطت در میان برخی گذشتگان، به اندازة سخنِ فاخر نگفتن هم کار بدی حساب نمی شده است. عنصرالمعالی، هنگام نصیحت کردن فرزندش برای انتخاب کلمات فاخر به جای مستهجن، این داستان را می آورد که خواجه ای با غلام خود روی در روی خفته بود و خواجه را هوس آمد که استیفاء لذت کند. غلام را گفت: «کون زین سو کن». غلام در جواب گفت: «خواجه! چه شدی اگر گفتی «روی ز آن سو کن» که هم مراد خود یابی و هم کلمات متین و مرغوب به کار برده باشی.»
بنابر این وقتی شما میشنوید که فلان فرمانده در فلان سنگر طالب یا فلان مقام طالب در فلان ریاست، مصروف بچه بازی است خیلی بعید هم ندانید.