جهان امروز در حال تجربه تغییرات عظیمی است که ساختار قدرتهای جهانی را از پایه دگرگون کرده است. ایالات متحده، که در پایان قرن بیستم بهعنوان بازیگر اصلی در عرصه جهانی مطرح بود، اکنون در یک دوران جدید و چندقطبی به سر میبرد. ظهور قدرتهای نوینی مانند چین، روسیه و پاکستان، و تأثیرات این کشورها در تحولات جهانی و منطقهای، ایالات متحده را با چالشهای بیسابقهای مواجه کرده است. یکی از این چالشها، جنگ بیپایان افغانستان و در نهایت خروج آمریکا از این کشور در سال ۲۰۲۱ است که تأثیرات آن فراتر از مرزهای افغانستان و در سیاستهای جهانی به وضوح نمایان شده است. در این نوشته، بهویژه با تمرکز بر حمایتهای چین و روسیه از طالبان و نقش این تحولات در تغییرات ژئوپلیتیکی، به بررسی ابعاد این تحولات پرداخته خواهد شد.
آمریکا در دو دهه اخیر، بهویژه در افغانستان، در تلاش بود تا حضور خود را حفظ کند و با نظام جمهوریت، از تهدیدات مختلف از جمله طالبان مقابله کند. اما در نهایت، فشارهای جهانی و منطقهای موجب شد که آمریکا بهطور ناگهانی از افغانستان خارج شود. این خروج نه تنها نشانهای از ضعف استراتژیک ایالات متحده بود، بلکه نشاندهنده تحولی اساسی در توازن قدرت جهانی است.
در این میان، چین و روسیه بهعنوان دو قدرت اصلی جهانی، بهطور خاص در طول بیست سال گذشته از طالبان حمایت کردهاند. این حمایتها، بهویژه در دوران پس از حملات ۱۱ سپتامبر و حضور نیروهای غربی در افغانستان، بیشتر بهدلیل تلاش این کشورها برای شکست آمریکا و غرب در منطقه بود. چین و روسیه طالبان را نه تنها بهعنوان یک گروه مقاوم داخلی در برابر غرب، بلکه بهعنوان یک نیروی سیاسی که مخالف نظام جمهوریت در افغانستان است، مورد حمایت قرار دادند. این دو کشور طالبان را یک گروه “وطنی” و “مخالف با نظام جمهوریت” میدیدند و همواره از آنها بهعنوان ابزاری برای تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه استفاده میکردند. از آن زمان، روابط چین و روسیه با طالبان مستحکمتر شده و این دو کشور بهطور مستمر از این گروه در عرصههای اقتصادی و نظامی حمایت کردهاند.
با این حال، تحلیلهای ژئوپلیتیکی نشان میدهند که طالبان هرگز با نیروهای خارجی بهطور جدی مقابله نکردهاند. در واقع، طالبان بهطور مستمر در برابر نظامهای سیاسی افغانستان و مردم این کشور جنگیدهاند و در این راه قربانیان زیادی گرفتهاند. این گروه هرگز با دولتهای غربی درگیر نبوده است، بلکه همواره در درگیریهای داخلی با مردم افغانستان و نظام جمهوریت قرار داشت.
دخالتهای طالبان در مرز دیورند و حمایت طالبان افغانستان از تیتیپی نیز موضوع مهمی است که در سیاستهای این گروه در منطقه تأثیرگذار است. طالبان افغانستان بهویژه در حمایت از تیتیپی (تحریک طالبان پاکستان) در مرزهای مشترک افغانستان و پاکستان نقش مهمی داشته و این امر تنشهایی را در روابط دو کشور بهوجود آورده است. از سوی دیگر، حمایتهای طولانیمدت طالبان از این گروهها، به ویژه در راستای سیاستهای پاکستان، باعث شده است که مرزهای دیورند به عنوان یک کانون تنش در منطقه مطرح شود.
در همین راستا، هند که همواره در رقابتهای ژئوپلیتیکی با پاکستان حضور دارد، نیز بهطور غیرمستقیم در تلاش است تا از طالبان حمایت کند. هند در طول تاریخ نشان داده است که نوع حکومت و چگونگی عملکرد آن در افغانستان برایش اهمیتی ندارد؛ بلکه این کشور همواره بهدلیل رقابتهایش با پاکستان، از مرزبندیها و اداره مرکزی افغانستان موقتاً حمایت کرده است. در حال حاضر، بعد از تنشهای پاکستان با طالبان، هند در تلاش است تا با نزدیکی بیشتر به طالبان و حمایت از آنها، نفوذ خود را در افغانستان تقویت کند.
یکی از مهمترین ابعاد این تحولات، استفاده احتمالی ایالات متحده از طالبان در راستای منافع خود در مقابله با کشورهای رقیب نظیر چین، روسیه، پاکستان و در کل منطقه است. ایالات متحده بهخوبی میداند که طالبان بهعنوان یک گروه تحت تأثیر چین و روسیه، میتواند در برابر منافع پاکستان و این دو کشور در منطقه نقشی کلیدی ایفا کند. آمریکا، با درک این نکته که طالبان از ابتدای ظهور خود همواره در برابر مردم افغانستان و نظامهای این ایستاده است، میتواند در درازمدت از این گروه بهعنوان یک ابزار برای تضعیف روابط میان چین، روسیه و پاکستان استفاده کند.
تحولات ژئوپلیتیکی اخیر نشاندهنده یک تغییر اساسی در ساختار قدرت جهانی است که بهویژه در نتیجه ظهور قدرتهای نوین مانند ایران، چین، روسیه و پاکستان و همچنین تغییرات داخلی در کشورهای منطقهای نظیر افغانستان به وقوع پیوسته است.
در این میان، طالبان بهعنوان یک نیروی داخلی و سیاسی در افغانستان، هرگز بهطور جدی با نیروهای خارجی درگیر نشد و همواره در مقابل مردم و نظامهای داخلی افغانستان قرار داشت. حمایت چین و روسیه از طالبان، بهویژه در راستای شکست آمریکا و غرب در افغانستان، منجر به شکلگیری روابط نزدیک و مستحکم میان این کشورها و گروه طالبان شد.
با این حال، ایالات متحده میتواند در درازمدت از طالبان بهعنوان ابزاری برای مقابله با منافع چین و روسیه بهرهبرداری کند. استفاده از طالبان برای تضعیف روابط میان این کشورها و نفوذ آنها در افغانستان میتواند بخشی از استراتژی ایالات متحده برای حفظ نفوذ خود در منطقه باشد. در نهایت، این تحولات نشان میدهد که افغانستان در آینده نهتنها درگیر مسائل داخلی خود خواهد بود، بلکه بازیگران جهانی و منطقهای همچنان بهطور فعال در تعیین سرنوشت این کشور نقش خواهند داشت. طالبان گروه یکباره مصرف و ارزان قیمت برای استخبارات قدرتهای منطقهای و جهانی هستند، از این گروه بیشترین استفاده را آمریکا خواهد کرد و مرزهای چین، روسیه و پاکستان را نا آرام خواهد ساخت.