چکیده
هدف این پژوهش، بررسی نحوه بهکارگیری عناصر ریالیسم جادویی در رُمان کاکه ششپر و دخترِ شاه پریانِ رهنورد زریاب است. ریالیسم جادویی امروزه از داغترین مباحث ادبیّات داستانیست که نشانههای کاربرد آن، در سالهای اخیر در ادبیّات افغانستان، بهویژه آثار زریاب بهگونه چشمگیر دیده میشود.
روش بهکارگرفته شده در این نوشته، توصیفی– تحلیلی، با رویکرد نظریه ریالیسم جادویی است.
در این پژوهش، از میان تمام رُمانهای زریاب، رمانِ کاکه ششپرِ او که در آن ریالیسم جادویی برجستهتر دیده میشود، به عنوان نمونه انتخاب شد و مورد تحلیل قرار گرفت. هر یک از بخشهای این رُمان، مفاهیم اجتماعی، دینی و تاریخی را در بستر «واقعیّت» و «تخیّل» بازتاب داده است. زریاب در این رُمان مسایل را به گونه دیگر بیان کرده است. او توسط یک پرنده، اندیشه خود را تمثیل کرده؛ خرافات را بیرون ریخته؛ به تاریخ و سیاستهای عبدالرّحمنخانی خندیده؛ رازهای پنهان حبیباللهخان را آشکار کرده؛ به عقاید کهنه دینی و باورهای خرافاتی خندیده؛ فرهنگ کاکهگی و ازخودگذریهای بیجا را نشانه عقبمانی جامعه دانسته و مخاطب را با استناد به گفتههای فیلسوفان و حکیمان بهسوی تفکر و خردباوری خوانده است.
در نهایت، تحلیل این رُمان نشان داد که استاد زریاب افسانهها و باورهای کهنه را از تمام لایههای زندهگی کنار زده، انگشت انتقاد بر یکهتازیهای قومی نهاده و پیام اصلیِ خود را به مخاطب که همان فکر نو و خِردِ ناب است، رسانده است.
کلیدواژهها: کاکه ششپر، دختر شاه پریان، ریالیسم جادویی، زریاب
۱٫ بیان مسأله
استاد رهنورد زریاب از جمله نویسندهگان ادبیّات داستانی فارسیدری افغانستان است که با نشر داستانهایش در قالب رُمان در سالهای پسین، ابعاد داستاننویسی را در کشور گسترش داده و نزدیک به دو دهه میشود که بهسرعت علاقهمند ریالیسم جادویی گارسیا مارکز شده است. از آنجا که این نویسنده بزرگ، در ابعاد مختلف داستانی طبعِ خود را آزموده و درونمایه داستانهای او، از جهتهای مختلف غنی میباشد، میتوان با رویکردهای مختلف نظری، آثار او را مورد توجه قرار داد.
چنانکه مشهود است در چند دهه اخیر داستانهایی با ویژهگیهای نزدیک به ریالیسم جادویی نوشته شده و نویسندهگان علاقهمند به این عرصه، تلاش دارند تا تجربههای زندهگیشان را به این سبک و سیّاق بازتاب دهند. از این میان استاد رهنورد زریاب را – با خلق رُمانهای «گلنار و آیینه»، «شورشی که آدمیزادهگان و دیگر جانورکان برپا کردند»، «سکّهیی که سلیمان یافت» و« کاکه ششپر و دختر شاه پریان» – میتوان از جمله نخستین داستاننویسانی برشمرد که با ساختارشکنیهایش در این راستا، نفس تازهیی به سبک ریالیسم جادویی در افغانستان بخشیده است.
در سالیان نهچندان گذشته کشور نیز داستانهایی به روش ریالیسم جادویی نوشته شده است که صرفاً به سبب وهمآلودهگی و رازآمیز بودن میتوان گفت رگههایی از ریالیسم جادویی در آنها دیده میشود که تا هنوز از مرزهای «سورریالیسم» پا فراتر نگذاشتهاند. در این بین، تنها کتابی که به این سبک نزدیکی دارد، «بلوای خفتگان» نوشته تقی بختیاری است.
از سویی هم، دیده میشود که بررسی لایههای پنهان درونمایه آثار داستاننویسان معاصرِ ما چندان مورد توجه قرار نگرفته است و این موضوع سبب شده که توجه به حوزه فکری داستاننویسان و ادبیات داستانی کشور در دورههای کنونی مورد غفلت واقع شده و سهم آنها در تحوّلات اجتماعی، سیاسی، تاریخی و مناسبتهای فرهنگی و ادبی کمرنگ نشان داده شود.
به باور بنده، نبود یک جریان منظّم نقد ادبی، تخصصی نشدن نقد ادبی و پنهان ماندن لایههای مختلف آثار ادبی، پراکندهگی انجمنهای ادبی و نبود یک انجمن ادبی همهشمول برای آفرینشگران ادبی، بیکیفیّت بودن نظام آموزشی در دانشکدههای زبان و ادبیّات فارسیّ دانشگاههای کشور، بیعلاقهگی دانشجویان به ادبیّات و رشتههای هممانند آن به علت عدم تأمین شرایط اقتصادی آنها، از جمله مهمترین چالشهاییاند که بر سر راه آینده ادبیاتِ ما واقع شدهاند. برایند هریک از مشکلات بالا، تأثیرات منفییی همچون: ناشناخته ماندن ادبیات و چهرههای شاخص داستاننویس، افزایش تولید آثار بیکیفیّت ادبی، بیتوجهی به داستانسرایی و داستانخوانی را برای ادبیّات بهجا گذاشته و جریان ادبیّات کنونی از پوپایی و حرکت بازخواهد ماند.
با توجه به این مسأله، هدف اصلی ما در این نوشته بر این است که با بررسی رمان «کاکه ششپر و دخترشاه پریان» بر اساس نظریه ریالیسم جادویی، مشخص کنیم استاد زریاب کدام ویژهگیهای ریالیسم جادویی را در این رمان بهکاربرده و برای خوانندهاش چه پیامی دارد.
به باور من، هر یک از رمانهای استاد زریاب قابلیّت آن را دارد تا از چشماندازهای مختلف نظری واکاوی شده و مورد خوانش قرار بگیرد.
ریالیسم جادویی از شیوههای جدید داستاننویسی است که در آن نویسنده از شاخصههایی همچون سحر و جادو، وهم و خیال، اسطوره و نماد، بومیگرایی، رویاپردازی و… در بستر واقعیت استفاده میکند. این اصطلاح برای نخستینبارتوسط شاعران و نویسندهگان آلمانی چون: نووالیس، فرانتس روه و ارنست یونگر در سال ۱۹۲۰م بهکار رفت و در سال ۱۹۶۷م با خلق رُمان «صدسال تنهایی» گارسیامارکز – نویسنده کلمبیایی – به صورت گسترده و جهانشمول جایگاهش را ثبت کرد(حنیف، ۱۳۹۷: ۱۸ – ۱۹).
ریالیسم جادویی را آمیزهیی ازحوادث غریب و شگفتآور در متن توصیف کردهاند که در آن حوادث فراواقعی و خیالی طوری در متن داستان با هم تنیده میشود که گویی اتفاق عجیبی رخ نداده است. به این اساس، نویسندهگان شیوه ریالیسم جادویی با عناصری چون یأس، خشونت و فرو رفتن در فضاهای سنّتی و جادویی، معمولاً برای برانگیختن آگاهی سیاسی جامعه خود دست به کار میشوند و غالباً نویسندهگان کشورهای پسااستعمار این شیوه را در پیش میگیرند(ناظمیان، ۱۳۹۳: ۱۵۹).
تلاش بر این است که ببینیم ویژهگیهای رُمان «کاکه ششپر و دخترشاه پریانِ» زریاب بر اساس نظریه ریالیسم جادویی چهگونه است؟ کدام ویژهگیهای ریالیسم جاویی را دراین رُمان میتوان مشخص کرد؟ آیا این رُمان میتواند بر مبنای نظریه ریالیسم جادویی مورد خوانش قرار بگیرد یا خیر؟
متغیّر اصلی ما در این نوشته «ریالیسم جادویی» و متغیّر وابسته رُمان «کاکه ششپر و دخترشاه پریان» است و برای این کار تمام بخشهای این رمان مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
فرض اصلیِ ما بر این است که رمان «کاکه ششپر و دخترشاه پریان»ِ زریاب قابلیّت خوانش را بر اساس نظریه ریالیسم جادویی دارد. همچنان روش بهکار رفته در این پژوهش، بر اساس نظریه ریالیسم جادویی بوده و روش جمعآوری معلومات مبتنی بر مطالعات کتابخانهیی میباشد.
۲٫ شخصیتهای داستان
۱-۲٫ کاکه ششپر: شخصیّت محوری رمان است. کاکه ششپر در زمان حکمروایی حبیباللهخان فرزند عبدالرّحمنخان، در میان کابلیان آدمی صاحب نام و نشان بوده و از امیر شروع تا دولتمردان و عوام همه او را میشناختند و احترام مینمودند. کاکه ششپر در این رُمان، نمادی از شجاعت، فداکاری و ازخودگذری، مردمدوستی و مردمداری، پاکی و صداقت است؛ در عین حال خوشباوری، سادهگی و علاقهمندی او به قصههای و افسانههای کهن از ویژهگیهای دیگر اوست.
۲-۲٫ راوی «نویسنده داستان»: رهنورد زریاب است.
۳-۲٫ مادرِ کاکه ششپر: پیرزنی که در جایگاه یک زن ساده، پاکدل و خوشباور قرار دارد. او همواره از دگرگونیهای روزافزون کاکه ششپر نگرانی دارد و همیش کوشش میکند تا به پسرش نصیحت که از پرنده «دختر شاه پریان» حذر کند تا مبادا به او آسیبی برسد؛ اما بعدها او هم با دخترشاه پریان انس میگیرد.
۴-۲٫ دختر شاه پریان: چهره نامریی دختری که بهصورت پرنده رنگین پَروبال ظاهر شده و خود را «دختر شاه پریان» معرفی میکند. این پرنده با سخنان حکیمانه و بعضاً عارفانهاش مانند رهنماییست که گامبهگام کاکه ششپر را رهنمایی میکند و بالاخره در یک توجیه عرفانی، کاکه ششپر به مریدی میماند که با رهنمودهای پیر و مرشدش «دخترشاه پریان» تمام وادیهای سلوک را طی نموده و در اخیر داستان، دخترشاه پریان را در وجود خود یافته و در او محو میشود.
۵-۲٫ قچ سپید رنگ کاکه ششپر: این قچ سخن نمیگوید، امّا سخندان است و به گفتههای کاکه ششپر سرِ تأیید میجنباند و نظر به تغییر حالات کاکه، گاه غمگین میشود و گاه حالتی خوش به خود میگیرد. در واقع سخنگفتن پرندهیی بهنام دخترشاه پریان و حرکات و افهام و تفهیمِ قچ سپیدرنگ کاکه ششپر، گونهیی از کابرد «فابل» یا تمثیل حیوانی در زبان فارسی است که استاد زریاب در اکثر رمانهایش از این شیوه استفاده کرده است.
۶-۲٫ امیر حبیباللهخان فرزند عبدالرّحمنخان که نمادی ازیک پادشاه قهار و جبّار، عیّاش و خوشگذران بوده و پیروی از فرهنگ و زبان بیگانه را تمدّن و پیشرفت سرزمینش میداند. به همین ترتیب، امام مسجد پلخشتی، جانداد جنگیر و بابهنوروز که در بازار کاهفروشی کابل دُکان دارد، شخصیّتهای دیگر داستان اند.
۳٫ نثـر داستان
رُمان کاکهششپر و دختر شاه پریان، دارای زبان ادبی و پیرایش یافته و سرشار از تصویرها و تمثیلها، کنایهها و استعارهها، اصطلاحها، تعبیرها و ضرتالمثلهای عامیانهییست که ریشه در باورهای مردمی، جغرافیایی و فرهنگی افغانستان و به ویژه مردم کابل دارد.
نویسنده، رمان را با زبان و نثر ساده، شیوا و روان بیان کرده و قادر به ساخت بدیعترین و زیباترین ترکیبهای زبانی شده و بهخوبی از عهده آن بدرآمده است.ترکیبسازیها، استفاده از شگردهای هنری و مجازی زبان و نیز ساختارشکنیهای زبانی چون: «گرما ریختن» یا «گرما پاشیدن»، «آب پاشیدن بر آتش خشم»، «سینه آسمان»، «خوابیدن شهر» یا «بیحال بودن شهر»، «بیصدا گریستن» و برخی توصیفها در این رمان، از یکسو غنامندی و قدرت ترکیبسازی نویسنده و زبان فارسی را نشان میدهد و از سوی دیگر، به خواننده کمک میکند تا بهراحتی و اشتیاق کامل، از پی گفتههای خردآمیز «دختر شاه پریان» روان شده و ارتباط خوبی با مخاطبان برقرار نماید.