عصر امروز، عصر رسانهها است. در دنیای امروزی هر ملت برند رسانهای خود را دارد که ارزشهای آن ملت را تبلیغ میکند: انگلیسیها بی بی سی را دارند و عربها الجزیره را و آمریکاییها سی ان ان را.
رسانهی ما فارسیزبانان کدام است؟
اگر بگویم که هنوز بزرگترین رسانهی ما فارسیزبانان شعر است، سخنی به گزاف نگفتهام. زیرا هنوز چنان رسانهای که بتواند فارسیزبانان را در سطح جهان بهتر از اشعار سعدی و مولوی و خیام معرفی کند، نتوانستهایم ایجاد کنیم. هنوز اگر ما فارسیزبانان را کسی در سطح جهان میشناسد، با اشعار سعدی و مولوی و حافظ و خیام میشناسد.
من اینجا سه حکایت را در بارهی شهرت جهانی سعدی یادآوری میکنم تا سندی باشد بر این ادعا.
حکایت اول: «سعدی را میشناخت اما ایران را نه»
محمد علی فروغی، نویسنده نامدار و نخست وزیر اسبق ایران، کسی که کتاب «سیر حکمت در اروپا» را نوشته است، در سال ۱۳۰۷ نخستین ایرانیای بود که به عنوان نماینده ایران در جامعهی ملل حضور مییافت. در همین سال در شورای جامعهی ملل در لوگانوی سوئیس، یک دیپلمات خارجی از محمد علی فروغی میپرسد نماینده کدام کشور است. فروغی با افتخار پاسخ میدهد: «ایران». نماینده خارجی متوجه نمیشود. سپس فروغی به نام «پرس» اشاره میکند که در آن زمان شهرت بیشتری داشت. باز هم میبیند که خارجی متوجه نشد که نماینده کدام کشور است و این نام نیز برایش ناآشنا است.
چند دقیقه که میگذرد، آن دیپلمات خارجی میگوید: «شاید آن مملکتی است که سعدی از آنجا است؟ شاعری که گفته: بنی آدم اعضای یکدیگراند؟».
فروغی سری به نشانهی تایید تکان میدهد. بعدها این سیاستمدار ایرانی با نقل این خاطرهاش گفته بود که: «او سعدی را میشناخت اما ایران را نمیشناخت.»
حکایت دوم: عشق شهزاده چینی به شعر سعدی
ابن بطوطه، جهانگرد معروف سدهی هشتم، پنجاه سال پس از وفات سعدی به چین سفر میکند. او در سفرنامهی خود آورده است که وقتی در دربار چین مهمانِ شاهزادهی چینی بود و او ضیافتی فوقالعاده روی عرشهی یک کشتی برپا کرده بود، آوازخوان چینی، شعری به زبان فارسی را با آوایی خوش میخواند و این آواز آن قدر دلنشین بود که شهزاده بارها از آن آوازخوان میخواهد که مکرر بخواند. ابن بطوطه این شعر را در سفرنامه خود چنین ثبت کرده است:
«تا دل به مهرت داده ام
در بحر غم افتاده ام
تا در نماز ایستاده ام
گویی به محراب اندری».
این شعر از سعدی است و نشان میدهد که او چگونه در کمتر از ۵۰ سال توانسته بود چنان به شهرت جهانگیر دست یابد که اشعارش در دربار چین خوانده شود.
حکایت سوم: رییس جمهور فرانسه که «سعدی» نام داشت
یکی از روءسای جمهوری فرانسه کسی است به نام ماری فرانسوا سعدی کارنو. او پنجمین رییس جمهور جمهوری سوم فرانسه بود و در سال ۱۸۸۷ به ریاست جمهوری رسید و در سال ۱۸۹۴ کشته شد.
پدربزرگ این سیاستمدار به اندازهای شیفتهی گلستان بوده است که نام نخستین فرزند خود (نیکولا لئونار سعدی کارنو) را سعدی میگذارد. رییس جمهور فرانسه، برادرزاده نیکولا لئونار سعدی کارنو بود که فیزیکدان معروفی بوده است و به افتخار وی نام این برادرزاده را نیز سعدی میگذارند.
نویسنده: عبدالشهید ثاقب