وطن پرستی و احساس دلدادگی و جانبازی به ملت و هویت خود و یا جایی که انسان در آن بزرگ می شود و رشد میکند و شخصیتش و هویت شان در آنجا شکل میگیرد، یک احساس طبیعی و غریزی برای هر کسی است، که بعضی ها آن را شناخته اند و در راه آن جانبازی و ازخود گذشتگی میکند، اما بعضی ها به بهایی خیلی ناچیزی آن را می فروشند.
از این رو جامعه ما که مهد وطن فروشی و خیانت ها بزرگی ملی و سرزمینی به حساب میآید، شخصی از دورن این مرز بوم متولد می شود که همچنان عاشق وطن و سرزمین خویش است و در راه مبارزه با آن از هيچ چیزی حراس ندارد، حتی زندگی و تمامی هستی اش را در راه حفظ و استقلالیت و آزادی آن فدا میکند.
در یک نگاهی کلی و جامع تری انسان در هر جهت از زندگی خود دنبال شخصیت های هستند که می خواهد آنها را برای خود الگو تعیین کند. از این رو الگو گیری و الگوپذیری یکی از روشهای تربیتی تعلیمی دانسته شده که اثرات بسیار قابل توجهی در بینش، نگرش و سبک زندگی و تعيين سرنوشت انسان به دست خود انسان را دارد.
این موضوع در دوران نوجوانی و جوانی که فرد به دنبال شکل گیری هویت خود می باشد اهمیت بسیار بسیار مهم و سازندای دارد، محیط و افراد موثر و مناسب که خود در آن جهت موفق و پیروز بوده بشترین تأثیر را روی سبک زندگی فرد می گزارد.
اما در یک نگاهی واقع بینانهای، متاسفانه در جامعه ما هیچ شخصیت الگوی ملی وجود ندارد، یعنی کسی وجود ندارد که همه فارق از قومیت و مذهب، نژاد و زبان آن را پذيرفته باشد.
همه افرادیکه امروزه با عنوانین ملی یاد می شود، بر اساس و معیار هم نژادی،هم قومی، هم زبانی هم دین و مذهبی بودن است وحدت و اتفاق نظری برای تعیین آن وجود ندارد. یک عده می پذیرد اما یک عده دشمنی میکند.
اما گذشته از این ها جنرال رازق این گونه نبود.
او برای هم قوم و هم مذهب و هم نژاد و هم زبان خود نجنگید، بلکه برای وطن و سرزمین خود در برابری دشمن مشترک ما یعنی تروریستهای مانند داعش طالب القاعده جنگید.از این رو مردم او دوست دارد نه عنوان هم نژادی و هم مذهبی و هم قومی زبانی بلکه به عنوان یک شخصیت آزادی بخش و و طن پرست واقعی، که در راهی مبارزه با تروریست و خدمت به وطن خویش به شهادت رسید.
نهادهای مانند رسانه و دیگر نهادی اجتماعی و فرهنگی ما در این زمینه نتوانسته است به درستی چنین شخصیتی را به اعنوان مبارزه راه آزادی در دوران حکومت جمهوری که همه اتفاقاً آزادی حرف میزد معرفی نمایید. با وجود که چهره های موفقی دیگری هم در این زمینه در جامعه وجود داشته است، اما کمتر به این امر مبادرت کرده اند. الگو گیری های ما بیشتر در ظاهر و پوشش و مدلینگ آن هم از سلبریتی ها، هنرمندان و ورزشکاران و موسیقی سرایان و آوازخوانان بوده که بدبختانه به آن توجه زیاد شده است.
بنابراين حال روشن می شود که همه آنهایی که به گونه ای واقعی دلبستگی و شیفتگی به وطن و میهن خویش دارند، فرق میکند با آنهایی که فقد دغدغه کلامی آنها است. میزان دلدادگی و سرسپردگی، نزد افرادی که از جان دل عاشق وطن و هویت خود است به حدی است که مال و جان به پای آن فدا میکند در حالیکه نزد اکثریت ما در حد شعار و اظهار همدردی و نشان دادن علاقه است. که جامعه ما حاضر است بشتر شعار دهد و اظهار همدردی وعلایق شان را به وطن و هویت خود ابراز میکند. از این روست شخصیت های وطن پرست کمتر مورد توجه قرار میگیرد و زود فراموش می شود.
اما مشکل در کجاست؟
مشکل در عدم نداشتن شخصیت الگو برای مبارزه با تروریست و دشمان وطن است. آزادی خواهی و استقلال طلبی همیشه در میان ما افغانها مطرح بوده، از صد سال گذشته به این سو که افعانها استقلال خود را از انگلیس گرفت، تا به امروز شخصیت های ظهور کردن در جامعه ما که جدایی از استقلال سرزمینی، دغدغه آزادی و صلح و امنیت داخلی را نیز داشتن.
از زمان که امان خان توانست با انسجام و هم دلی افغان ها استقلال کشور را از انگلیس تجاوز کار بگیرد، که البته این هم جایی بحث است، که استقلال ما استقلال نبود بلکه به نوعی توجيه کردن یا نامرئی کردن نفوذ انگلیس در امور سیاسی افغانستان بود، از آن زمان به بعد جامعه ما فراز نشیبهای زیادی را متحمل شده و تجربه کرده است.
مردم ما از صد سال گذشته به این طرف همیشه با جنگ و خشونت سرکار داشته است، طوریکه حتی ناخودآگاه خشونت میکند و می جگند جنگ تبدیل به غریزه و میل شده است. نمیداند دشمن شان و دوست شان کیست. امروزه جنگ و خشونت تبدیل به امری طبیعی شده است. هرکسی به نوعی می خواهد بجنگد هدف و الگویی مشخصی وجود ندارد. همه به گونه سر درگم و بدون کدام هدف و جهتی میجنگد از این روست که انسجام و وحدت را حتی در جنگ و مبارزه با تروریستان و دشمنان خائنین هم از دست داده ایم.
بنا براین وقتی از اخلاقیات و فرهنگ اجتماعی ما افغان حرف به میان می آید، خشونت و جنگ اولین چیزی است که در ذهن ما خطور میکند. یعنی تعريف ما افغانها نهفته شده با جنگ و خشونت است. از این رو در ۲۰ سال دوران حکومت جمهوری اسلامی در افغانستان، تازه آزادی و آزاداندیشی و صلح طلبی پا گرفته بود، و از سوی دیگر اوج گستریش فعالیت های گروهکهای تروریستی نظیر داعش، طالبان، القاعده و… بوده.
جنرال رازق یگانه شخصیت الگوی مبارزه راه آزادی در جامعه ما می باشد، شخصیت که تاثیر گذاری عمیق روی جامعه ما در مقابله با دشمنان وطن و تروریست گذاشته است، جنرال رازق با توان مندی ها و شجاعت های دلیرانه و شاهانه ای خود کاری کرده که در تاریخ افغانستان تکرار ناپذیر است.
شهید رازق با قاطعیت و جدیت که در قبال دشمان وطن و جامعهای ما داشت ثابت کرد که برای آزادی و وطن خود نباید گول حرف حدیث های رهبران جهادی خورد و به آنها اعتماد کرد، که با دست خود وطن خود را به دست دشمان و تروریستها تحویل دادن. او همچنان در دفاع از وطن و خاک سرزمین خود تمامی زندگی و هستی خود را رها نمود تا برای ما بفهماند که آزادی خواهی و استقلال طلبی با عمل محقق می شود نه با شعار ها و حرف حدیث گویی ها.
رازق تنهای مبارزی راه آزادی بدون چشم داشت از تعصبات قومی و مذهبی برای وطن و سرزمین خود جنگید و به شهادت رسید، در حالیکه ما افرادی زیادی داشتیم که برای آزادی و استقلال جنگیدن اما در اخیر چار تعصب و تبعیض قومی و مذهبی شده بودن. از این رو جنرال رازق به معنایی واقعی کلمه یک وطن پرست واقعی است، وطن پرستی که فقط و فقط برای آزادی وطن می جنگید نه برای چیزی دیگری.
از این رو برای نسل امروزی که از تعصبات قومی و مذهبی تا جایی به دور است مس تواند بهترین گزینه باشه.
دورد بر روح این بزرگ مرد تاریخ و مبارزه راه آزادی
شهید جنرال رازق
نویسنده: محرم علی عالمیان