چرا افغانستان همیشه فقیر و نیازمند کمک است؟
۱۶ اکتبر (۲۵ میزان) مقارن با روز جهانی غذا می باشد. این روز به افتخار تأسیس سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد (فائو) در سال ۱۹۴۵ نامگذاری شده و در سراسر جهان گرامی داشته میشود. این روز توسط بسیاری از سازمان مرتبط با امنیت غذایی، از جمله برنامه جهانی غذا و صندوق بینالمللی توسعه کشاورزی نیز جشن گرفته میشود. همچنین از این روز در بعضی کشورهای جهان نیز تحت عناوین مختلف از جمله روز شکر گذاری و… تجلیل و گرامیداشت به عمل آید.
روز جهانی غذا اما در کشورهای فقیر متفاوت از دیگر کشورها می باشد. بر اساس گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۲۳، بیش از یک میلیارد نفر در جهان در فقر مطلق هستند. از این میان حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر مربوط به افغانستان می شود. البته افغانستان تا یادمان می آید در زمره کشورهای فقیر فلاکت زده بوده است. البته این مسئله مربوط به دهها و سدهها می باشد. یکی از مهمترین دلایل که بسیاری آن را علت مهم فقر در کشور عنوان کرده اند، بحرانهای ممتد بوده که دهههاست افغانستان با در نبرد است. البته در کنار آن افغانستان کشوری است که با تاریخ پیچیده چند قومی و چالشهای متعدد دیگر همواره با بحرانهای امنیت غذایی و فقر دست و پنجه نرم کرده است. این مشکلات نه تنها به عواملی مانند جنگ و ناآرامیهای سیاسی مرتبط است، بلکه ریشههای عمیقتری نیز دارند که به ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور برمیگردد.
یعنی فقر در افغانستان یک معضل چند بعدی است که عوامل متعددی در بروز آن نقش دارند. اگر بخواهیم به صورت اجمالی این عوامل تبیین کنیم؛ مورد اول اقتصاد وابسته به کشاورزی سنتی است که بسیاری از مردم افغانستان به آن وابسته هستند. یعنی کشاورزی که زحمت آن فراوان اما مزد و حاصل آن خیلی ناچیز است. مورد دوم نرخ بالای بیکاری است که فقر را بوجود آورده است. افغانستان در حالیکه در بین کشورهای منطقه و جهان سرانه بیشترین نیروی جوان و نیاز به کار را دارد، اما زمینه کار برای آنان فراهم نیست. این مسئله بیکاری نه تنها سبب فقر شده که بسیاری از جوانان ناگزیر به مهاجرت و مشقتهای آن شده و بسیاری در مسیر مهاجرت جانهای شان را از دست داده اند. نکته دیگر در مورد فقر آموزش ناکافی افراد جامعه و نظامهای سست و ناپایدار است. یعنی عدم دسترسی به آموزش کافی همگانی و با کیفیت که منجر به آموزشها و مهارتهای حرفهای وجود ندارد. همچنین نظام سیاسی ناکارآمد و فاسد و ناپایدار در دهههای گذشته بر فقر مردم افزوده است.
البته از تأثیرات فرهنگی که موجب فقر می شود هم نمی توان غافل شد. زیرا برخی از باورها و سنتها نیز میتوانند مانع از پیشرفت اقتصادی شوند، به ویژه در زمینه حقوق زنان و مشارکت آنها در فعالیتهای اقتصادی و همچنین سنتهای حاکم در جامعه برای انتخاب شغل و … که هر کدام تاثیر گذار است.
بنابر این با توجه به دلایل فوق که از دلایل فقر و افزایش آن می باشد، امنیت غذایی در افغانستان به شدت تحت تأثیر شرایط اقتصادی، طبیعی و اجتماعی قرار دارد. بر اساس گزارشات، بخش بزرگی از جمعیت افغانستان، به ویژه در مناطق روستایی، از نظر دسترسی به غذا در وضعیت نامناسبی قرار دارند. همچنین عوامل مانند زراعت نامناسب که بسیاری از کشاورزان به دلیل عدم دسترسی به فناوریهای مدرن، بذرهای با کیفیت و روشهای نوین زراعت، قادر به تولید کافی محصولات غذایی نیستند؛ در تداوم فقر در کشور نقش برجسته را دارد.
از سویی تغییرات اقلیمی و خشکسالیهای مکرر و تغییرات آب و هوایی موجب کاهش تولید محصولات زراعی و افزایش قیمتها شده است. از جانب دیگر نقص زیرساختها، کمبود جادهها، انبارها و سیستمهای توزیع مناسب باعث میشود که غذا به مناطق نیازمند نرسد و ضایعات زیادی ایجاد شود. یعنی در حالیکه حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد مردمان کشور زندگی شان وابسته به زراعت می باشد، اما در زمینه مدرنیزه ساختن زراعت و زیرساختهای که منتج به افزایش حاصلات و رفع نیازها شود، توجه صورت نگرفته است.
نکته دیگر که در زمینه گسترش فقر در کشور چالش برانگیز بوده، جذب نیروهای جوان در صفوف گروههای مسلح و تروریستی است. اگر همین تاریخ ۵۰ سال گذشته افغانستان را مرور کنیم، حداقل یک طرف از نیروهای جنگی بر مبنای پول و سربازگیری از افراد فقیر و کم درآمد جامعه متکی بوده است. حتی در همین دوران جمهوریت، شاید بیشتر از نصف کسانیکه به نیروهای امنیتی می پیوستند، دلیل آن فقر و ناداری بود. همین مسئله پول و فقر سبب شد تا چالش جدی در صفوف نیروهای که تمام امکانات آن را امریکا میداد به میان آید.
از سویی هم گروههای مسلح و تروریستی نیز از فقر مردم نهایت بهره را برده اند. امروز اگر داعش در افغانستان سربازگیری میکند، قطعا یکی از دلایل آن وعده ۴۰۰ و ۵۰۰ دالر حقوق ماهیانه ی است که به مردمان کشور وعده میدهند. بنابر این یک بخشی از جنگ و تنش نظامی و سیاسی در کشور ارتباط مستقیم با فقر در جامعه دارد.
مورد مهم دیگر وابستگی مالی افغانستان به کشورهای کمک کننده سبب شده تا سرانه فقر روز به روز گسترش یابد. همین چند روز پیش سازمان ملل اعلام کرد که بیش از ۱۲ میلیون نفر در افغانستان در فقر مطلق هستند. یعنی این شمار افراد وعده غذایی کافی برای خوردن ندارند. همچنین وقتی سرانه غذا و استفاده از گوشت، پروتین و لبنیات را در جهان مشاهده کنیم، افغانستان کمترین مصرف سرانه را دارد. قوت غالب غذایی مردم نان گندم است. این یعنی مردم به غذایی کافی دسترسی ندارند.
با توجه به چالشهای فوق، یکی از عوامل مهم در فقرزدایی و رهایی از وابستگی های اقتصادی، استقلال کشورها می باشد. افغانستان با اینکه براساس یادداشت تاریخ بیش از ۱۰۰ سال است که استقلال خود را بدست آورده، اما حاکمیتهای گذشته و حال آن همواره وابستگی سیاسی و اقتصادی داشته است. هیچ مقطع از تاریخ حداقل ۵۰ سال گذشته را سراغ نداریم که کشور به معنی واقعی استقلال را داشته باشد. در ۲۰ سال دوران جمهوریت هم با اینکه ادعای استقلال سیاسی و اقتصادی مطرح بود، اما در عمل کشور وابسته به کمک های خارجی بود. همین مسئله کمک های خارجی سبب شد تا هم نظام سیاسی لرزان باشد و هم توقعات جامعه با کمک خارجی گره بخورد و کار اساسی زیربنایی در جهت رفع فقر انجام نشود.
نکته آخر اما تاریخ دهههای گذشته نشان داده که وابستگی به کمک های خارجی به جای کمک به رفع فقر، روز به روز به شدت فقر می افزاید. این کمک ها در واقع مردمان فقیر را استحاله کرده و به نوعی منتظر کمک مفت و مجانی نگه میدارد. یعنی مردمان فقیر منتظر می مانند که قطعا ماه آینده حداقل به اندازه یک بوری گندم و چند کیلو شکر و ملحقات دیگر غذایی دریافت می کنند. از این رو هیچ تلاشی برلی بهبود زندگی صورت نمی گیرد. البته این مسئله به معنی گذاشتن بار مسئولیت به افراد فقیر نیست؛ زیرا کاری وجود ندارد که آنان دنبال کنند. متاسفانه حکومتهای افغانستان به همین روش توزیع کمک و رفع مسئولیت عادت کرده اند. حاکمیتها هیچ کاری در قبال رفع فقر انجام نداده اند. به اعتقاد کارشناسان، اگر بخداهیم برای رفع فقر نسخه تجویز کنیم، اتکا به منابع داخلی، ایجاد زیرساختهای اقتصادی و تولیدی، مهمتر از همه ایجاد زمینه کار است. اگر زمینه کار فراهم شود، قطعا نه تنها فقر ریشه کن میشود که بسیاری از معضلات امنیتی و حتی سیاسی در کشور حل می گردد.
نویسنده: غلام رضا سادات