نقش یا سمبل «یین، یانگ» تاریخچهی پیدایشی به درازای چندین هزار سال دارد و قدیمیترین نشانها و رد پای تصویر آن مربوط به ۱۴ قرن قبل از میلاد است که بر روی سنگ وارهها، استخوان کتف و شانهٔ حیوانات و لاک لاک پشت در چین کشف شده است، میباشد.
این سمبل یا نشان، دایرهای با خطی منحنی در وسط آن است که دایره را دقیقا به دو قسمت سیاه و سفید که در هر نیمه یک نقطه یا دایرهٔ کوچک از نیمهٔ متضاد موجود است.
بخش سیاه آن «یین» و بخش سفید «یانگ» نامگذاری شده است که فلسفه و معانی خاصی در این سمبل کهن نهفته است و جز یکی از شناخته شدهترین و تاملبرانگیزترین سمبلها در جهان است که فیلسوفان و عالمان و روانشناسان برجستهٔ دنیا پیرامون رمز و راز این دایره زیاد نوشتهاند و گپ زدهاند.
این نماد به یادماندنی ریشه در آئین مذهبی چین دارد که توسط مکتبهای تائوئیسم و کنفوسیوس و فیلسوفان توانمند چینی گسترش یافت و کامل شد.
اینها دو نیروی متضاد اما مکمل یکدیگر استند که در هر نیرو اندکی از نیروی مقابل آن قرار دارد. از منظر تائوئیسم هر چیزی در ذات خود یک نقطه متضاد و مقابل دارد که میتواند روزی به آن تبدیل شود.
یین بیان کنندهٔ بسیاری از چیزهاست؛
چپ، ثبات، نرمی، سنگینی، منحنی، سرما، تاریکی، آب، درّه، کندی، پایینی، پستی، واکنشپذیر، زنانگی، نگهدارنده، زیبایی، فقدان حرکت، زمین، سایه، پاسخدهندگی، زوج، اعداد، ابتکار عمل، شهود، نیروی درون، لطافت، مهربانی، انفعال، صبر و….
یانگ بیان کنندهٔ دیگر چیزهای مخالف یین است؛
متحرک، آتش، گرما، کوه، بالابودن، آسمان، روح، مردانگی، کنش، پر، تیز، خشم، فعال، اعداد فرد، زاویهدار، خشک، یغما کننده، روشنایی، مستقل، روح و….
البته این قطبهای مخالف و متفاوت به معنای ضدیت آنها با یکدیگر و برتری یکی نسبت به دیگری نیست و به تعبیر مفاهیم فلسفهٔ تائو آنها نیروهای مکمل مادینه و نرینهٔ جهان استند که همه وجوه زندگی را در بر میگیرند و واکنش و تعامل بین نیروی یین و یانگ باعث به وجود آمدن جهان شده است؛ چنانچه پنج عنصر آب و آتش و خاک و فلز و چوب، تحت هدایت این دو نیرو کنترل میشوند و در یکدیگر باعث فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیکی طبیعت میشوند و هر سمت سمبل دایره دانهٔ سمت دیگر را در خود دارد و همزیستی مسالمتآمیز این دو انرژی برای ثبات جهان ضروری است.
ودر معنایی دیگر وقتی یین به حداکثر خود برسد و رو به اتمام شود در درونش یانگ را دارد و میتواند تبدیل به آن شود و در مورد یانگ هم این جریان وجود دارد؛ یعنی اتمام یکی توام با شروع دیگری است و این چرخهٔ انرژی را در سمبل نشان میدهد.
آنیما و آنیموس در چرخهٔ یین و یانگ
«کارل گوستاو یونگ» یکی از برجستهترین روانشناسان و روانپزشکان قرن بیستم که بنیانگذار تئوری روانشناسی تحلیلی است، نظریهٔ آنیما و آنیموس را به وجود آورد و پیرامون آن مباحث بلند روانشناسی شخصیتی افراد را گسترده ساخت.
یونگ برای توصیف و مشخص کردن جنبههای ناخودآگاه زنانهی (مادینگی) شخصیت یک مرد از کلمهٔ آنیما و برای مشخص کردن جنبههای مردانگی (نرینگی) شخصیت یک زن از کلمهٔ آنیموس استفاده کرد و دو بخش «مادینگی و نرینگی» ناخودآگاه افراد را مورد بررسی قرار داد.
بر اساس نظریهٔ «یونگ» انسان موجودی دو جنسیتی است و عناصر آنیما و آنیموس الگوی رفتاری ناخودآگاه و غریزی و غیر اکتسابی محسوب میشوند و به شیوههای خاص در خودآگاه انسان متجلی میگردند.
در پیوند به این نظریه یکی از تعابیر مهم سمبل «یین و یانگ» زنانگی و مردانگی است و این کهن الگوی مورد بحث «یونگ» را به خوبی بازتاب میدهد؛ که در هر آنیمایی مقداری آنیموس و در هر آنیموسی مقداری آنیما موجود است و این دو انرژیهای درونی مکمل یکدیگرند و به تعالی انرژیها در فرد کمک شایانی میکنند و اختلال در هر یک از این نیروها «یین و یانگ» در چرخهٔ انرژی خودآگاه و ناخودآگاه فرد باعث بروز اختلالات روحی و روانی و جسمی میگردد.
وجه آنیما یا یین در مردان؛
شور و شعف، احساسات عاطفی، حس رمزآلودی و مرموز بودن، کشف، شهود، لطافت، خلاقیت، حمایت، تخیلات شهوانی، احساسات همدلانگی، تخیلات فانتزی و…
وجه آنیموس یا یانگ در زنان؛
فعالیت، اقتدار، کاوشگری، فلسفه، نیروی فیزیکی، تکاپو، پویایی، استقلالیت، تلاش، تحرک، کنش و….
چرا آنیما و آنیموس اهمیت دارند؟
وجود این دو عنصر و تعادل آن در وجود فرد به او کمک میکند تا با جنبههای ذاتی و ناخودآگاه خود بیشتر آشنا شود و از آنها به عنوان منبع خلاقیت، هنر، کاوش، تحرک، پویایی، احساسات، حمایت، شور و شعف، کنش و واکنش مناسب، عشق و عقلانیت و فلسفه و دیگر انرژیهای یاد شده پیرامون «زنانگی و مردانگی» بهرهمند شود و از طرفی سبب برقراری ارتباط سالم و موثر با افراد جنس مخالف و احساس همذاتی و جذبه شود.
تعادل این دو عنصر بر طبق الگوی «یین و یانگ» و نظریهٔ «یونگ» یک شکلی از تعادل و تعامل نیروهای زنانه و مردانه و حالتی از کیمیای معنوی برای ذات انسان است.
خاستگاه معنایی یین و یانگ
الگوی معنایی و فکری «یین و یانگ» در بخشهای کیهانشناسی، هستیشناسی و زندگی چینی اهمیت زیادی دارد. این مدل فکری که نشات گرفته از فلسفهیی کهن است بر بسیاری از جوانب زندگی شخصی و اجتماعی و حتی در عرصهٔ سیاست و حکومتداری تاثیرگذار بوده است.
این شیوه که ماهیتی طبیعتگرایانه و دیالکتیکی را در بر میگیرد؛ باعث ایجاد مکتبهای فکری و فلسفی و اعتقادی پیرامون «یین و یانگ» شده است؛ تا آنجا چینیها معتقد استند که این دو نیروی کیهانی که کنش و واکنش را به هم گره میزند سبب تشکیل شدن جهانی مملو از «یین و یانگ» شده است که در ریزترین ذرات عالم هم این جفتهای «یین و یانگ» حضور دارند و عالم از تعداد بینهایت از این جفتها یا قطبها تشکیل شده است. و به تعبیر این مکتب فکری هر پدیدهٔ منفرد هم دارای این دو جنبه یا نیروی متضاد است و همهٔ تغییرات در تقابل و تعادل و تکامل این دو نیرو رخ میدهد و در واقع قانون مشخصی برای این آن وجود دارد؛ که از بنیادیترین قوانین مورد قبول برای چینیان است.
به باور چینیان «یین و یانگ» و درک تاثیرات آنها بر یکدیگر از مشاهدهی تجربی طبیعت ناشی شده است؛ که در طبیعت تضادهای وابسته به هم مانند؛ شب و روز، سرد و گرم، زمین و آسمان و… حضور دارند.
و این اصول «یینای و یانگی» ناشی از طبیعتنگری، طبیعتفهمی و طبیعتدوستی چینیان بوده است.
و از طرفی به روش و نگرش کشاورزان در چین باستان مرتبط است. آنها تنها قشری از مردم و جامعه بودند که همیشه با طبیعت در تماس بودند، با آن انس داشتند و از آن میآموختند تا طبیعت را بیشتر بشناسند و از آن پیروی کنند؛ وگرنه در کار کشاورزی ناکام میماندند و این مستلزم شناخت نظم و قاعدههای طبیعت بود.
افزون بر این آنها خود را بخشی از طبیعت میدانستند و آسمان را پدر و زمین را مادر تلقی میکردند و معتقد بودند که برهم خوردن توازن نیروی کنش و واکنش موجود در آسمان زمین و به تعبیری زیاد شدن و یا کم شدن انرژیهای مذکر در آسمان و مونث در زمین سبب بروز تغییراتی نظیر؛ خشکسالی، سیل، زلزله، طوفانهای مخرب و… خواهد شد.
از طرفی پیدایش «یین و یانگ» در کیهانشناسی را نمیتوان تنها و کاملا با روش زندگی و بینش کشاورزی و کشاورزان تشریح کرد. از آن گذشته مکتب فکری «یین و یانگ» دارای دلالتهای عمیق ماورای طبیعی و غیر مذهبی هم است؛ چنانچه این سیستم با باورهای مذهبی معمول دربارهٔ یک خالق هدفدار در تناقص است. و بیشتر بر قطبیت مفهومی این دو نیرو تاکید شده است.
اصول «یین و یانگ» از زمان پیدایش تا کنون هرگز از سوی هیچ فیلسوف معتبری انکار نشده است و حتی دو فلسفهٔ عمده و بومی چینی «کنفسیوس و تائوئیسم» آن را تایید کرده اند و در گسترش آن نقش داشتهاند و باعث رشد این بینش و مکتب فکری شدهاند.
و باید یادآور شویم که بهرهگیری فلسفی از این تئوری منحصر به طبیعتگرایانه بودن نیست؛ بلکه طرز تفکری دیالکتیکی هم است که مبتنی بر تقابل اضداد دارد و محصول عصر طلایی فلسفهی چینی و عصر بنیانسازی رسم اندیشهورزی در کنار تفکرات عمیق طبیعتگرایی و انسانگرایی است که توانست تا حد زیادی باورهای سنتی مربوط به موجودات ماوراء طبیعت را از کار بیاندازد و باور پرستش خدابانوها و ایزدهای چندگانه را کمتر و کمرنگ کند و مردم را به سوی خدایی شخصی و نیروی طبیعی یعنی «نیروهای ملکوتی» سوق دهد و این بینش را در آنها پررنگتر بسازد.
میانگین طلایی
از طرفی مکتب فکری «یین و یانگ» در شکل گیری خلقتهای چینی نقش به سزایی داشته است و بسیاری از کامیابیهای ایشان در غلبه بر مشکلات متعدد در طول تاریخ مرهون همین تئوری است.
چینیها با اعتقاد به چرخهٔ «یین و یانگ» کوشیدهاند نظم و کنترلی خاص در زندگی خود داشته باشند، به عنوان مثال؛ آنها در دوران رفاه و آسایش و فراوانی نعمت باید محتاط باشند و آینده نگری سنجیدهیی را در نظر بگیرند و به وجه شکست و یاس هم گوشهی چشمی باید داشته باشند و در زمان خطرات و سختیها امیدوار بمانند.
نقطهٔ مثبت این نگرش آن است که مردمان تعلیم یافته با تفکرات «یینای و یانگی» محیط و حوادث و رخدادها را مطلقا بد یا خوب نمیبینند و همواره وجه متضاد موجود در هر پیشامد را حدس میزنند و همواره پذیرا و انعطافپذیر میمانند.
در صلح و صفا به اغتشاش ودر ناامنی و آشوب به صلح میاندیشند؛ یعنی به میانگین اوضاع هر چیز باور دارند و میانگیناندیشی و خردورزی دیدن نقطهٔ سیاه در پهنهٔ سفیدی و برعکس آن را دارند.
از منظر دید آنها «یین و یانگ» توجیه کنندهٔ «میانگین طلایی» است. از راه میانه و اعتدال برو تا همه چیز در چرخهٔ طبیعی یین و یانگ رخ بدهد و اندازه و توازن برقرار شود.
گذری بر دو نیروی « خیر و شر»
در متون تائوته چینگ «کتاب مذهب تائوئیسم یا دائوئیسم» و نیز در بسیاری از تعالیم اخلاقی «لائوتزو» تاثیر دو قاعدهٔ متضاد «خیر و شر» به وضوح دیده میشود.
طبق فرامین اخلاقی این متون، پیروی از نظم کیهانی نیروهای «خیر» و مبارزه یا ایستادگی در مقابل نیروهای «شر» موجب تعادل در نظم طبیعت، اخلاق انسانی، رفتاری، روانی، جسمانی و به کار افتادن چرخهٔ درست «یین و یانگ» میشود.
به تعبیری دیگر تا زمانیکه بین نیروهای متضاد هماهنگی و تعادل وجود داشته باشد، کلیهٔ امور هستی بر پایهٔ خوشبختی و خیر و خوبی و تناسب پیش خواهد رفت، ولی با ایجاد دگرگونی و برهم خوردن تعادل این نیروها، جهان هستی در ابعاد «جهان بزرگ یا هستی عالم» و انسان «جهان کوچک» با بینظمی، رنج، سختی، بیعدالتی، نابرابری قدرتها، درگیری نیروها و انرژیها در سطوح مختلف مواجه خواهد شد.
بر اساس نماد ظاهری این سمبول «یین و یانگ» تصویری از مفهوم پیچیده بودن «خیر و شر» در یکدیگر است. در هر خیری اندکی شر وجود دارد یا به عبارتی دیگر هر خیری میتواند روزی آبستن نطفهٔ شر باشد و برعکس.
بررسی اندیشهی تائو و دیدگاههای اسلامی
عالم از فعالیت صفات جفت الهی ساخته شده است. همه جا «یین و یانگ» باهم در فعالیت استند و استحاله و حرکت دائمی پدید میآورند. کیهان شناسان چینی سراسر گیتی را در پیوند با این دو نیرو که نوعی سرچشمهٔ آفرینندگی و دریافتگرایی، یا مردانگی و زنانگی هستی میدانند.
این دو انرژی را به مانند گردش و دگرگونی جاودانه میپندارند که به نحوی بالقوه «یین» یانگ را به درون خود میکشد و «یانگ» یین را به درون خویش جذب میکند و جزئی از هر یک در درون دیگری موجود است و در آن خانه دارد.
زمانیکه قوّهی آنها فعلیّت مییابد، هر یک میتواند به دیگری تبدیل شود. چنانچه خورشید پدیدار شود، ماه پنهان میشود و آنگاه که شب میرسد روز ناپدید میگردد و با آمدن بهار، زمستان کوچ میکند.
به گفتهی کنفسیوس « به مانند رودخانهیی جاری سراسر گیتی جریان پیوستهٔ شب و روز است».
اگر بخواهیم بررسی کوتاهی مبنی بر دیدگاه دو قطبی اندیشهٔ اسلامی؛ یعنی الهیات سلبی و ایجابی در مورد نقش و فهم واقعیت الهی داشته باشیم، میتوان فهم خاصی از این دو دیدگاه در سنت چینی و مکاتب فکری آن به دست بیاوریم؛ چنانچه پی میبریم جایگاه پیروان «کنفسیوس» بر نیروی «یانگ» بیشتر متمرکز است و پیروان «تائو» بر نیروی «یین» تاکید بیشتری دارند.
به همین ترتیب فقها و متکلمین گروهایی از مسلمانان که از آموزههای حقوقی و بیرونی اسلام دفاع میکنند تاکید خود را بر تعالی صفات خداوند میگذارند.
گروهی از آنها اصرار میورزند که« الله ج» خدایی جبّار است که دائما دوزخ و عقوبت اعمال را هشدار میدهد. اگر این گروه را در مقایسه به قسمتی از مکتب فکری «کنفسیوس» قرار دهیم، میتوان گفت که آنها خداوند را بیشتر از جنبهٔ نیروی «یانگ» میبینند؛ همان گونه که یک پیرو «کنفسیوس» بر نیروهای کنش، قدرت، نفوذ، سخت و محکم و «یانگی» تاکید بیشتری دارد.
و اینها در تقابل با کسانی استند که بعد معنوی اسلام و صفات خداوند را بیشتر مد نظر دارند و از منظر «تائو» بر نیروها و انرژیهای «یینای» تاکید بیشتر دارند. و حدیث نبوی «رحمت خدا بر قهر او پیشی دارد» را زیادتر در ابنای فکری خود پرورش میدهند و سخناشان این است که؛ محبت، لطافت، عشق واقعیتهای برجستهتر هستی استند و در پایان کار دنیا این نیروها بر تمام عالم چیره خواهد شد و قدرت این نیروها بیشتر است و از دید فهم معنایی آنها دربارهٔ نیروی کل هستی، خداوند زیادتر گسترده کنندهٔ نیروی «یین» است.
تفکرات الهیاتی پیرامون اسماء الهی
تفکرات الهیاتی اسلامی حول محور اسماء الهی گرد آمده است؛ چنانچه نود و نه اسم یا صفت خداوند به منزلهٔ امر متعالی در نظر گرفته شده است و با نامها؛ جابر، جبّار، رفیع، قهار، فاطر، قادر، متعال و.. خوانده میشود. و بر طبق سنت اینها اسماء «جلالی یا قهریّه» استند و از آن جایی که معنای این نامها تاکید بر نیروی کنشگری، کنترل، مردانگی، قدرتمندی و فعال بودن است، این نامها از بعد فلسفهٔ« تائوئیسم» نامهایی با کیفیت و خاصیت انرژی «یانگ» استند.
و زمانیکه خداوند در اصطلاحات شباهت و حضور و جریانیافتگی بعضی از صفات جاری دیگر دریافت میشود، با نامهای؛ رحمان، رحیم، نافع، محبوب، منان، جمیل، غفور و.. خوانده میشود و اینها اسماء «جمالی یا لطفیه» استند. از آن جایی که این نامها تاکید خود را بر تمکین از نرمی، پذیرش، کنشپذیری، مهربانی و…. میگذارند، میتوان آنها را نامهایی با خصوصیات و انرژی «یین» دانست.
دو دست خدا
از دید کیهان شناسان مسلمان آن دو دسته از اسماء الهی «جلالی و جمالی» به نحوی آهنگین عمل میکنند تا گیتی را به عرصهٔ هستی و نظاممندی و تعادل بیاورند؛ همان گونه که مولانا در بیتی میفرماید؛
قهر و لطفی جفت شد با همدگر
زاد از آن هر دو جهانی خیر و شر
تعدادی از یزدانشناسان در آیات قرآن مدرکی برای دو گروه از اسماء الهی یافتند که اشاره بر «دو دست خداوند» دارد و آن را نمادی جهت متمم بودن صفات و انرژیهای مکمل «یینای و یانگی» این اسماء در نظر گرفته اند.
چنانچه در قرآن میگوید؛ در میان همهٔ آفریدهها تنها وجود انسان است که با دستان خداوند آفریده شده است.
در حدیثی پیامبر اکرم میفرمایند؛ انسان است که بر صورت خداوند آفریده شده است. از این رو وجود انسانی همهٔ اسماء خداوند را آشکار میسازد و دارای صفات «جلالی و جمالی» پروردگار است، از طرفی فرشتگان رحمت تنها با دست راست خدا و شیاطین با دست چپ او آفریده شده است.
یا اگر نظری بر اندیشههای مولانا داشته باشیم، او انسان را دارای یک بخش روحانی یا الهی و فرشته صفتی و والایی و یک بخش حیوان صفتی و پایینی میداند، مانند انرژیهای « یین و یانگ».
جز انسان بقیهٔ موجودات تصویر ناقصی از واقعیت الهی را منعکس میکنند و تنها انسان است که دارای دو جنبهٔ عقلانی و حیوانی است؛ هر چند قرآن تصریح میکند که همه چیز آیات خداست و در هر مخلوق و پدیده و آفرینشی ذات و سرشت و حکمت او به گونهیی نمایان است. و کیهانشناسان و متفکران همه چیز در عالم را بازتاب اسماء الهی و صفات پروردگار میدانند.
گنجینهٔ پنهان
به تعبیری دیگر خداوند خود را به وسیلهٔ مخلوقاتش متجلّی میکند و به همین سبب عالم را آفرید؛ چنانچه در حدیثی مشهور آمده است که خداوند میفرماید «گنجینهیی پنهانی بودم، خواستم شناخته شوم»
و مخلوقات ظهور جلوههای خداوندی استند و این امر که موجودات حقیقت الهی خود را از طریق عالم آشکار میکنند، با روشن شدن صفات متقابل و متضاد است و نمایانگر تضادهاییست که مکمل یکدیگرند.
اینجاست که جلال و جمال، قهاریّت و لطافت، گیرندگی و دهندگی، بلندکنندگی و پستکنندگی و همهٔ صفات متقابل خداوند در عالم وجود نمایان میشود و این جفتهای متقابل اسماء الهی با هم به سان روشی مشابه در چرخهٔ «یین و یانگ» استند و عمل میکنند؛ راهی که برهم کنش جاودان اسماء را میتوان درک کرد، آن حرکت و استحاله است.
آسمان و زمین
کیهانشناسان و متفکران مسلمان مانند متفکران چینی هرگز چیزی را منحصرا و کاملا «یین مطلق» و «یانگ مطلق» نمیدانند و معتقد استند که در عالم هر چیزی دارای دو بُعد «یین و یانگ» است و با بررسی نسبتهای گوناگونی که چیزی با چیزهای دیگر برقرار میکند، میتواند بیان شود.
و اگر جرقهای بر اندیشهٔ آسمان و زمین در باور «تائو» و مکتب فکری و فلسفی «یین و یانگ» داشته باشیم از بعد شرقی و اسلامی «زمین یا یین » آن است که در زیر چیزی قرار دارد و از مافوق خود مستفید میشود؛ چه به جهان مادی یا غیر مادی مربوط شود.
«آسمان یا یانگ» هم آن است که بر بالای چیزی قرار دارد و به آن اضافه میکنم و یا نفع میرساند؛ که ممکن است حقیقتی مادی یا غیر مادی باشد.
مولانا میفرماید؛
آسمان مرد و زمین، زن در خرد
هر چه آن انداخت، این میپرورد
و این گفتار کیهانشناسان مسلمان به گفتههای «کنفوسیوس» خیلی نزدیک است که؛ آسمان رفیع است و زمین فروتن، آفریننده آغاز بزرگ را فرمان میدهد و پذیرنده یعنی زمین، همه چیز را کامل میگرداند.
انسان در دو نقش
اگر به نقش انسان به عنوان «خلیفة الله» بنگریم او در دو نقش «شاهی و بندگی» قرار دارد. انسان در جایگاه اشرف مخلوقات در بلندترین مرتبه نسبت به تمام موجودات و اشرفیت نسبت به همهٔ آنها ویژگی و خاصیت «یانگ» یا یانگگونه را دارا میباشد نسبت به دیگر آفریدهها «آسمان» است و بلندتر.
و در جایگاه بنده بودن در حقیقت ویژگی و مرتبت «یین» یا زمینگونه دارد و خداوند ورای او و تمام موجودیت اوست و از او اثر میپذیرد. چنانچه ابن عربی میگوید؛
انسان را دو رو نوشت «نسخه» است؛ رونوشتی ظاهری و رونوشتی باطنی. بعد ظاهری به بندگی مربوط میشود و بعد باطنی به شاهی و خلافت او در زمین. و بدین سان این دو بعد «دو دست خدا» را منعکس میکند. و به دیگر سخن سرشت اصیل انسانی رونویسیست ازسرشت الهی، کمال روحانی، که در در قالب جسمانی او مسکن گرفته است و با مادیت و معنویت در یک چرخه به سر میبرد و انسان خود سمبول زندهیی از انرژیها و ویژگیها و مفاهیم «یین و یانگ» است و این دو اصل اسرار آمیز در ابعاد تاریک و روشن وجود انسان خود به کنش و واکنش میپردازد تا با مکمل بودن یکدیگر انسان را به تعالی و هماهنگی روحی و جسمانی برساند.
گردآورنده: سلینا آزاده
منابع؛
مقالهٔ «یین یانگ» نوشتهٔ «شینیان جیانگ»
ماهنامهٔ علمی (جامعهشناسی سیاسی ایران)(نقش نیروی خیر و شر بر اساس تائوته چینگ)
تائو در اسلام (سا چیکو مراتا /مجلهٔ صوفی ژورنال/مترجم؛ اسماعیل رادپور)
وبسایتها؛
مرکز مشاورهٔ آگاهان (آشنایی با مفاهیم آنیما و آنیموس)
آرمان ملی
متا راز
ویکی پدیا