در هنگامه تسلط غزنویان بر خراسان مردمانی بومی از دل کوه های سربفلک کشیده غور در میانه خراسان سر برآوردند و فرمانروایی وسیعی تشکیل دادند که دهلی را نیز در تصرف داشت، غوریان مردمانی تاجیک تبار بودند که از دیر زمان در ولایت خویش مستقل بودند و در تقسیمات جغرافیایی غور جزء هرات شمرده میشد.
در باب تبار آنان نیز چند موضوع مبرهن است
الف: پشتونهایی که ادعا کرده اند غوریان از تبار آنهایند هیچ گونه سند و ثبوتی موجود نیست و ثانیا میتوان به سه دلیل این ادعا را بگونه کامل رد نمود.
۱- مردم غور از دیر زمان تاجیک تبار بوده اند و هنوز هم بدلیل جغرافیای سخت و کوهستانی همان مردم خود غور آنجا مانده اند نه کسی قدرت این را داشته و نه هم کسی توان آن را که آنان را از آنجا جابجا کند، چنگیز خان وقتی به غور رسید به او خبر دادند که تصرف غور غیر ممکن است او دستور داد تا نقشه قلعه مرکزی غور که خیسار بود را برایش بیاورند وقتی نقشه را دید به حاکم غور نامه فرستاد و تقاضا نمود که با هم صلح کنند و چنین هم شد، به این جهت در تاریخ ممکن نبوده است که پشتونها به غور رفته باشند و حکومت تشکیل داده باشند و سپس از آنجا کوچ داده شده باشند، این قصه بر باد است.
۲- اشخاص دروغینی چون امیر کرور نیز در هیچ جایی از تاریخ های درست چون تاریخ بیهقی و تاریخ طبقات ناصری و دیگران نیامده اند و ادعای اینکه امیر کرور نخستین شاعر پشتو و از حاکمان غور بوده است یک مغلطه و یک دروغ پته خزانه ای و بی معناست
۳- تمام تاریخ دانان معتقد اند که افغانها(پشتونها) قبایلی بوده اند که در مناطق وزیرستان امروزی و پس از گذشتن از قندهار به سوی هند زندگی میکرده اند، تاریخنامه هرات موثق ترین و واضح ترین این اسناد است که در ابتدای قرن هشتم نوشته شده و از مبارزات ملک شمس الدین کرت در برابر افغانها در این مناطق خبر میدهد و مرز میان آنان نیز پس از گذشتن از قندهار موقعیت داشته است، بدین جهت غور کجا و وزیرستان کجا….؟
مبنی پشتون بودن شاهان غوری که باطل شد.
مبنی ترک بودن غوری ها نیز از شعارهای دو طرف در جنگ غزنه و سپس از جنگ علاء الدین تکش با همراهی قراختاییان برای بر اندازی شاهان غوری نیز مشخص میگردد که این سلسله یک سلسله غیر ترک بوده اند و از تواریخ بر می آید که وقتی علاء الدین تکش میخواست قراختاییان را بر انگیزد تا با او متحد شده و غوریان را برچینند از غوریان به عنوان مردمی بیگانه که نه از دوده غزنوی و سلجوقی اند و نه ربطی به خوارزمشاهان دارند نام میبرد که این نیز سند و ثبوت واضح تری است بر ترک نبودن غوریان، و بیگانه خوانده شدن غوریان از سوی ترکان اصطلاحا شبیه اطلاق واژه تاجیک به غیر ترکان و غیر عربان است…
در باب هزاره بودن شان که هیچ دلیل مستندی نه وجود دارد و نه هم وجود خواهد داشت، بویژه که تواریخ اکثرا به مغول بودن هزاره ها تاکید میکنند و اگر از این منظر ببینیم باز مغولان کسانی بودند که سالها بعد از پایان و شکست غوریان روی کار آمدند و قبل از آن در هیچ جای خراسان وجود نداشتند بنابر این هیچ مبنایی بر هزاره بودن غوری ها نیز وجود ندارد.
در باب تاجیک بودن غوری ها به چند نکته از صدها نکته اشاره میشود.
۱- زبان غوری ها و دربارشان فارسی بود برخلاف غزنویان و سلجوقیان که زبان خودشان ترکی و زبان دربار شان فارسی بود.
۲- از آثار دربار غزنوی و سلجوقی بر می آید که آنان خود و شاعران دربارشان نیز آنان را به نسبت ترک بودنشان میستوده اند ولی دربار غوری ها چنین چیزی دیده نمیشود.
۳- طبقات ناصری، تاریخ روضه الصفا، تاریخ بیهقی و… شاهان غوری را مطابق روایات اساطیری از تبار سلم و تور شمرده اند که سلم و تور فرزندان فریدون اند و فریدون خود از اجداد بزرگ تاجیکان شمرده میشود.
۴- خدمات شایان غوری ها به ادب فارسی و ساخت بناهای متفاوت از غزنوی ها و سلجوقیان نیز تفاوت واضح این دو مردم را آشکار تر بیان میکند، همانند منار جام و مسجد جامع بزرگ هرات….
۵- این واضح ترین دلیل است که مردم غور از قدیم الایام تاجیک بوده اند و هنوز هم اکثریت مطلق نفوس غور تاجیک اند و تنها یک شهرستان بنام لعل و سرجنگل هزاره نشین است که در دهههای اخیر به غور اضافه شده و فقط در تقسیمات اداری جزء غور و تمام کار و نسبتش با غور نه که با مناطق هزاره نشین دیگر ولایات است، و شاهان غور هم هیچگاه غیر غوری نبوده اند، چنانکه وقتی تیمور گورکانی غور را مصالحه تصرف میکند باز همان حاکم آن را همانجا میگمارد زیرا هیچ کسی دیگری غیر مردم غور نمیتوانسته است بر آن جغرافیای کوهستانی و پیچ در پیچ و ویرانگر حکومت کند، زمانیکه سپاه پسر تیمور در غور گیر می افتند اگر کمک شاه غوری که قبلش با تیمور مصالحه کرده بود نمیبود تمام سپاه پسر تیمور در زمستان سخت و سوزان غور هلاک میشدند، این خود نشان دیگر از بومی بودن شاهان غوری است.
۶- اگر بنام های شاهان ترک غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی توجه شود میبینیم که با نام های شاهان غوری کاملا متفاوت است، از غزنویان مثلاً سبکتکین و آلپ تگین… سلجوقیان آلپ ارسلان, طغرل، سنجر و خوارزمشاهیان اتسز و علاء الدین تکش با نامهای غوری ها چون محمد سام و شهاب الدین و علاء الدین کاملا متفاوت و معین کننده هویت قومی این مردم که تاجیک است میباشد.
دلایل فراوان و بیش از حد است که ما بگونه کوتاه به چند دلیل اشاره نمودیم
غوری ها پس از سامانیان بنای تاریخ و تمدن تاجیکان را در خراسان زنده کردند و در خراسان تا هند نیز با برخورد نیک با مردم و همتباران خویش نام بلند از خود بر جای نهادند.
نویسنده: کیان نیا