دو روز قبل جریده رسمی وزارت عدلیه طالبان، «قانون امر بالمعروف و نهی از منکر» این گروه را منتشر کرد. این قانون، پس از توشیح از سوی ملاهبتالله، رهبر طالبان، در جریده رسمی منتشر گردیده است.
وزیر خارجهای یکی از کشورهای غربی در توصیف این قانون گفته است که «صدصفحه نفرت از زنان» است. اگر کسی این قانون را خوانده باشد، این حرف را تایید میکند. زیرا در این قانون، زنان نه تنها مکلف شدهاند که هنگام خروج از خانه روی خود را بپوشانند، بلکه حتا صدای شان نیز عورت خوانده شده و از سخن گفتن در بیرون از خانه منع شدهاند. همچنان در این قانون به محتسبان دستور داده شده است که رانندگان را از نقل و انتقال خانمهای بیحجاب منع کنند.
محتسبان، نام دیگر پولیس مذهبی طالبان است که در چارچوب وزارت امر بالمعروف فعالیت میکنند. صلاحیتهای گستردهای در این قانون برای محتسبان درنظر گرفته شده است که شامل توصیه، اخطار، تعزیر و حتا حبس میشود. یعنی محتسبان حتا حق دارند افراد را بدون حکم محکمه، مجازات و زندانی کنند.
قانون »امر بالمعروف» طالبان را میتوان قانون سرکوبگری نیز نامید. به تعبیر دیگر، در این قانون، سرکوب به عنوان یک امر قانونی و شرعی به رسمیت شناخته شده و به خود شکل قانون را گرفته است.
در اینکه طالبان یک رژیم ستمگر و سرکوبگراند، تردیدی نیست؛ اما جای تاسف در این است که آنها این همه را سرکوب را زیر نام امر بالمعروف و نهی از منکر انجام میدهند.
این در حالی است که امر بالمعروف در نزد احناف، به خصوص شخص امام ابوحنیفه و شاگردانش، بیشتر یک آموزهی رهاییبخش بوده است، نه یک ابزاری برای سرکوب شهروندان. به تعبیر دیگر، امام اعظم رحمتالله علیه، امر بالمعروف را همچون آموزهی برای مقاومت در برابر رژیمهای استبدادی و ستمگر میدانست، نه ابزاری برای توجیه ستم و سرکوب علیه شهروندان.
من در اینجا سه نمونهای از ایستادگی شاگردان امام ابوحنیفه در برابر حکومتهای ستمگر و سرکوبگر را میآورم تا نشان بدهم که امر بالمعروف نزد آنان به معنای ایستادگی در مقابل حکومتهای جبار بوده است.
- در بارهی قاضی ابومطیع بلخی آوردهاند که او در عین حالی که قاضی بلخ بود، به نوشتهای از خلیفه که در آن به شیوهی بیسابقه به قرآن استشهاد شده بود، در ملا عام و از فراز منبر اعتراض کرد. او همچنان کتابی از ابویوسف را که قاضیالقضات بغداد بود، به نقد کشید.
۲) ابومحمد سلم بن سالم بلخی، یکی دیگری از شاگردان امام ابوحنیفه، کسی بود که حتا نگاه کردن به افراد حکومتی را درست نمیدانست و شهادت کارمندان دولت و امضای اسناد دولتی را به رسمیت نمیشناخت. او در سفری که به بغداد داشته است، در پایتخت خلافت، به صراحت از خلیفه انتقاد میکند و حتا وی را مستحق مجازات میخواند. این امر باعث میشود که خلیفه دستور بازداشت او را صادر کرده و به مدت سه سال زندانی کند. گفته میشود. گفته میشود که او در حوالی سال ۱۹۰ هجری قمری زندانی شده باشد.
۳ ) یکی دیگری از حنفیانِ عدلگرا، ابراهیم بن میمون صائغ مروزی بود. او از جمله شاگردان امام ابوحنیفه بود و توسط ابومسلم خراسانی اعدام شد. دلیل اعدام او نیز اعتقادش به امر بالمعروف در برابر حکام خوانده شده است. میگویند وقتی ابومسلم به مرو رسید، ابراهیم صائغ با او به درشتی سخن گفت. ابومسلم زندانیاش کرد، اما به وساطت شماری از علما و پارسایان رها شد. پس از رهایی نیز به انتقادات خود از ابومسلم ادامه داد تا اینکه توسط او کشته شد. مادلونگ مینویسد:
محدث نامور خراسان، عبدالله بن مبارک، نقل کرده است که وقتی خبر کشتن ابراهیم صائغ رسید، او نزد ابوحنیفه بود؛
ابوحنیفه سخت گریست و گفت بیم آن دارد که کارش تمام باشد. سپس گفت که او و ابراهیم مروزی پس از مباحثهای به توافق رسیده بودند که امر بالمعروف و نهی از منکر فریضهای است از جانب خداوند (فریضه من الله). سپس ابراهیم ناگهان تصمیم گرفت که با ابوحنیفه بیعت کند؛ ابوحنیفه هراسان شد و گفت این وظیفهای است که اگر کسی بدان مبادرت ورزد، جانش را به خطر خواهد انداخت؛ این کار نیاز به یاران صادق و رهبری قابل اعتماد دارد که آنان را رهبری کند.
القصه اینکه آنچه را طالبان زیر نام «قانون امر بالمعروف» تصویب و توشیح کرده است، خیانت به این آموزه و به دین اسلام است.