در روزهای اخیر، گزارشهای از سوی شماری از رسانه ها منتشر گردید که گویا طالبان باردیگر از رسانه های داخلی خواسته اند که سیاست سانسور آنان را در نشرات شان اجرایی و اعمال کنند. براساس آنچه رسانه ها منتشر کرده، مقامات استخبارات طالبان از رسانه های داخلی خواسته تا نسبت به عملکرد حکومت طالبان از نقد خودداری کرده و نکات مثبت را یادآوری کرده و سفید نمایی نمایند. همچنین گفته شده که اگر اشکالات و نقاط ضعفی را رسانه ها میبینند به جای انعکاس آن، به خود آنها اطلاع دهند.
از سوی دیگر در این گزارش آمده است که طالبان بعد از خارج شدن فرمانده تاجیک تبار آنان (خراسانی) از جمع این گروه، به تمام اعضای غیرپشتون خود دستور داده که به عنوان عضو طالبان حق مصاحبه با رسانه ها را ندارند.
بدون شک یکی از دست آوردهای مهمی زمان جمهوریت در افغانستان آزادی رسانهها و دسترسی مردم به اطلاعات و اخبار بود. هرچند که در زمینه دسترسی به اطلاعات، پخش و نشر برنامه های خلاف فرهنگ مردم، نقش بعضی از رسانه ها در ایجاد ابتذال را نیز نمی توان نادیده گرفت؛ ولی در کلیت امر در بیست سال زمان جمهوریت پس از بن، رسانه در افغانستان در کنار قوه مقننه، قضاییه و اجراییه، قوه نامرئی و نرم چهارم کشور بهحساب میآمد. اما بعد از تحولات پسین در افغانستان و سقوط جمهوریت و سلطه طالبان، تغییرات قابل ملاحظهای را در رسانهها شاهد بودیم. طبق گزارش سازمان ملل، رسانههای افغانستان با مشکلات مختلف از جمله سانسور شدید، مشکلات مالی و ایجاد محدودیتهای مختلف طی نزدیک به سه سال گذشته مواجه بوده اند.
در حالی که اطلاع رساني از مهم ترين کارکرد رسانه ها است و اين رسانه ها است که زمينه دسترسي به اطلاعات و اخبار را فراهم نموده و افراد جامعه، اطلاعات لازم را از طريق رسانه ها به دست مي آورند. همچنین در جوامع گرفتار بحران و منازعات داخلی، رسانه ها در بخش اطلاع رساني رويدادها و تحليل و بررسي تحولات سياسي و تقويت فهم و آگاهي مردم کارکرد مهم و تأثيرگذاری دارند؛ در افغانستان اما بعد از سقوط نظام جمهوریت و تسلط طالبان سانسور بر رسانهها شدت یافته است. اگر واقع بینانه به فعالیت رسانهها در سه سال گذشته نگاه کنیم، می بینیم که گام به گام سیاستهای حکومتهای خود کامه و استبدادی در برابر رسانه های کشور اجرایی شده است.
براساس آنچه علیه رسانههای کشور به خصوص رسانه های ارزشی که در ۲۰ سال گذشته پاسدار هنر و ادبیات و دین و خانواده در کشور بوده اند، جریان دارد، تلاش بر حذف و نابودی آنان است. گروه حاکم میداند که رسانه های آزاد و ارزشی داخل کشور، البته بر اساس رسالتی که دارند می توانند در انتشار اخبار واقع بینانه و آگاهی بخش و برنامه های متنوع سیاسی و اجتماعی و… گرفته تا برملا ساختن اختلافات درونی، تبعیض و تعصب قومی، بی قانونی و سرکوب های که واقع می شود و جریان دارد، اطلاع رسانی همه جانبه داشته باشند، بنا براین تمام تلاش بخش فرهنگی طالبان متمرکز بر این بوده است که رسانه ها را به هر قیمتی که شده با سیاست سانسور خود یکجا کنند و از نشر آنچه که آنان خلاف می پندارند، باز دارند.
در قرنی که به آن قرن ارتباطات میگویند، هرچند تمامی حکومتها در جهان درگیر جنگ رسانه ای هستند و همهی سیاست بر همراهی رسانه ها متمرکز است؛ ولی در کشورهای مانند افغانستان قصه تاحدودی متفاوت است. زیرا گروه حاکم به سمتی می رود که حتی کوچکترین نقد رسانه ای را نیز بر نمیتابد.
همین چند وقت پیش بود که سازمان خبرنگاران افغانستان گزاشی را از وضعیت رسانه ها در کشور منتشر کرد و مدعی شد که در دو سال اول حکومت طالبان، ۱۴دستور العمل در رابطه با فعالیت رسانه ها و سانسور و محدودیت آنان صادر شده است.
این دستورالعمل های محدود کننده بخش های وسیع کاررسانهای را در برمیگیرد بوده اند که شامل ممنوعیت کارزنان در رادیو تلویزیون ملی، ممنوعیت پوشش خبری تظاهرات و اعتراض های مدنی، وضع محدودیت بر چگونگی تهیه و نشر خبر و گزارش و تولید محتوا، الزام نام بردن از طالبان به عنوان حکومت مشروع افغانستان، ممنوعیت نشر موسیقی، وادار شدن زنان به پوشانیدن صورت شان، منع حضور زنان در نمایش نامهها و برنامههای سرگرمی رسانه یی، تفکیک جایگاه حضور زنان و مردان در رسانهها و مصاحبه زنان با مردان و از مردان با زنان بوده است.
خوب تمامی این موارد نشان می دهد که بخشی بزرگ از واهمه طالبان از رسانهها، قبل از اینکه ارزشی و مبتنی بر اساس و اصول اسلام باشد، ترس از آگاهی دهی است.
افزون براین، وقتی دستور العمل جدید طالبان باردیگر بروز رسانی شد، نه تنها رسانه ها از مصاحبه با مخالفان سیاسی و منتقدان طالبان، ممنوع شدند که پخش برنامه های شبکه های بین المللی در افغانستان منع، نشر اعلانات تجارتی با محتوای سیاسی، امنیتی و اجتماعی بدون همآهنگی با مقام های مسئول ممنوع، نقد از مسئولان اداره طالبان جرمانگاری شده و نشر صدای زنان از رسانه های محلی ولایت (هلمند) کاملا منع شد.
حالا باتوجه به قضایای اخیر در کشور از جمله تقابل مردم با طالبان در ولایت بدخشان، هرچند که رسانه های داخلی در این میان نتوانستند که نقش بی طرفی را در اطلاع رسانی بازی کنند. ولی با آن هم رابطه طالبان با رسانه ها بر اساس آنچه اتفاق افتاده و ممکن ادامه یابد، وارد فاز جدید شده است. هرچند که مسئولین رسانه های داخلی هیچ کدام یک چشم انداز مشخص برای ادامه فعالیت های شان باتوجه به تشدید فشار و سانسور و آنچه که دست و بال آنان را در قبال حتی تهیه برنامه ها بسته ندارند، ولی با آن هم ناگزیر هستند تحت فشار شدید و رسالتی که دارند و همچنین بعضا هم با توجه به سرمایهگذاری های که انجام داده اند، به نشرات شان ادامه دهند.