مردی بر بلندای آزادی، بیانگر رسالت یعقوب لیث صفاری
فرزند خراسانی، مردی که نمیتوانست چشمانش را در برابر جبر رژیم سلطهگر روزگار خود ببندد.
تاآخریننفس، آزادی را با حنجره پرشورش فریاد کرد!
عیار خراسانی از پشت میلههای زندان فراتر میاندیشد، به آسمان آزادی با بالهای صداقتش پر میزد!
تئوریسین مسائل ملی!
بهراستی او مردی بزرگ بود و هرازگاهی تاریخ رقم میخورد و مردی از جنس طاهر ظهور میکند.
زندهیاد محمدطاهر بدخشی، فرزند وکیل محمدذاکر، دوشنبه ۸ عقرب در ۱۳۱۲ خورشیدی، در گذر میرشکاران ناحیه سوم شهرستان فیضآباد در یک خانوادهای تاجیک تبار به دنیا آمد.
بدخشی از شش تا دهسالگی بهجای مکتب، شامل مدرسه اسلامی خرقه مبارک در زادگاهاش شد و چهار سال علوم دینی را در خانه، نزد عمه و مادربزرگش – که اهل علم بودند – و هم در مدرسه فراگرفت.
در سال ۱۳۲۳، شامل مدرسه ابتداییه شد و تا صنف نهم شاگرد ممتاز آن بود.
بدخشی از صنف هفتم وارد دنیای روزنامهنگاری شد و یکی از همکاران قلمی روزنامه بدخشان به شمار میرفت.
نبوغ علمی و آزادیخواهی از همان آوان کودکی در وی به وضاحت دیده میشد.
او برای ادامه تحصیل، بدخشان را بهقصد کابل ترک کرد و دورهی دبیرستان را در لیسهی حبیبیه به پایان رساند.
عیار خراسانی در سال ۱۳۳۶، شانس شمولیت در دانشکده حقوق و علوم سیاسی را بهدست آورد و بعد از دوسال نیز شامل دانشکده اقتصاد شد.
در سال ۱۳۴۰ تحصیل را به پایان رساند و مدرک کارشناسی را از دانشگاه کابل به دست آورد.
بعد از سربازی، به حیث عضو شعبه تحقیقات دانشگاه کابل برگزیده شد و پنجونیم سال در آنجا ایفای وظیفه کرد.
چندی بعد به حیث کارشناس تألیف و ترجمه در وزارت تعلیم و تربیت به کار ادامه داد و بعدها بهعنوان رئیس تألیف و ترجمه کار کرد.
در همین آوان دست به فعالیت سیاسی زد؛ البته پیشازاین هم پا به عرصه سیاست گذاشته بود.
در ۱۳۳۱ خورشیدی، در نخستین سازمان سیاسی بهنام «سازمان آبادیخواهان مهین» که هفت نفر عضو داشت، پیوست و سپس خود بدخشی سازمان «کنگره جمعیت دموکراتیک خلق» را در سال ۱۳۴۳، در کابل تأسیس کرد که ۲۷ نفر عضو داشت و رهبری آن را به عهده داشت.
تظاهرات سوم عقرب را که یکی از تظاهراتهای مهم بدخشی است، در بین دوستانش راهاندازی کرد و رهبری آن را به دوش گرفت.
بعد از انشعاب حزب پرچم و خلق، بدخشی جناح خلق را ترجیح داد؛ ولی دیر نپاید که به علت اختلافات عقیدتی میان اعضای این حزب، محفل انتظار را تشکیل داد که اثرگذار نبود و دوباره تعدادی از همفکرانش را تحت نام «سازمان انقلاب زحمتکشان» گردآوری کرد.
زندهیاد بدخشی، طرح مسئلهی ملی را در زمان احیای حزب جمعیت دموکراتیک و خلق مطرح کرد و طرح مسئلهی ملی سبب اختلاف طرفداران انترناسیونالیسم شد و دوباره طاهر را اسیر میلههای آهنی کرد. ولی هیچگاه از مبارزه دست نکشید، هر باری که از زندان آزاد میشد، قویتر و استوارتر از پیش قدم برمیداشت.
بدخشی هیچگاه روحیه آزادیخواهیاش را از دست نداد و همیشه در مقابل نظام فاسد و ستم طبقاتی، دست به عصیان میزد. او سرانجام در سال ۱۳۵۸ همراه فرزندش بایقرا در زندان پلچرخی تیرباران شد.
مردی که آزاد زیست، شجاعانه رزمید، تسلیم نشد و جاویدان ماند