پنجشنبه گذشته، موسسه فرهنگی سیمرغ گفتگوی فردین فرهمند را با آقای عبدالهادی ایوبی شاعر و نویسنده، نشر کرد که در این گفتگو آقای ایوبی ادعا کردند که شاعران دههی ۸۰ افغانستان از منظر سواد، زحمت کشی و پشتکار داشتن، هرگز با شاعران دههی ۹۰ این کشور قابلمقایسه نیستند.
آقای ایوبی در پاسخ به سوال آقای فرهمند «نقدتان به شعر دههای ۸۰ و ۹۰ چیست؟» چنین پاسخی ارایه کرد که «به نظر بنده اصلاً شاعران دهه هشتاد و نود قابلمقایسه نیست؛ زیرا شاعران دهه ۸۰ با ویژگیهای بلندی که داشتند، شاعرانی پرکار، باسواد، زحمتکش و ظریف بین بودند و تا حدودی با شعر افغانستان، ایران و تاجیکستان و نیز با شعر منطقه آشنایی داشتند. حتی میتوان گفت که شناخت خوبی از جریانهای شعر اروپا و آمریکا و کشورهای دیگر نیز داشتند. درحالیکه شاعران نیمهی اخیر دهه نود، بهاستثنای چند شخص محدود، اکثراً سطحینگر، ناآشنا با شعر جهان، سهلانگار، کمتجربه و ذوقزده به نظر میرسند»
عبدالهادی ایوبی، شاعر و نویسندهی دهه ۸۰ کابل است که در دو قالب شعری، سپید و هایکو کار میکند و از او تاکنون چند اثر شعری چاپشده است. هادی ایوبی در هایکو از پیشگامان این راه بوده و پس از خودش برای شاعران بیشماری، این سبک را آموزش داده است.
قبل از هر نکتهای درباره ادعای آقای ایوبی خاطرنشان میکنم که من در شعر کوتاه، همواره با مشورتهای او قدم گذاشتهام و حتا در واپسین کاری که قرار بود، مجموعهای از خود منتشر کنم، رهنمایی آقای ایوبی را در نظر گرفته دست از آن برداشتم زیرا او برای من جایگاه استادی دارد.
یکی از مواردی که بهشدت علاقهمند آن هستم این است که هر گفتگویی، باید درب یک گفتمان را باز کند. گفتمانی که استوار بر پایهی دانش، تحقیق و ارایه نظر علمی باشد. در این باب میخواهم، از فردین فرهمند سپاسگزاری کنم. او با درشت سازی مسئلهی مهم گفتگویشان، درب گفتگوی کلانی را باز کردند که آرزو دارم این بحث با خوانش دقیق از شعر دو دهه و ظریف بینی قیاس گردد.
گفتههای آقای ایوبی در پیوند به شاعران دهه ۸۰ و ۹۰ سه نکته اساسی دارد که قابلبحث است.
۱. مقایسه شعر شاعران دهه ۸۰ تا ۹۰:
قیاس در لغت به معنی مقایسه کردن یا سنجیدن دو چیز با یکدیگر را گویند. در اصطلاح علمی، نوعی استدلال محسوب میشود که اندیشهی بالا و جستجوگر را از کلی به جزئی یا از اصالت به نتیجهای رهنمایی میکند. همچنان به این امر روش علمی نیز میگويند.
در شرایطی که شعر تعریف مشخصی ندارد، معیاری برای شناخت شاعر خوب و شاعر بد نیز نداریم؛ یدک کشیدن روی چنین یک ادعای بزرگ، کار منتقد ادبی است نه یک شاعر.
قیاسی که آقای ایوبی انجام داده است، باید مستدل باشد که یک اصالت را به نتیجهای برساند اگر این قیاس چنین نباشد، بحث را به بیراهه برده و سبب میشود که ادعاهای غیرواقعبینانه و غیرعلمی، از هر طرفی سر دربیاورد.
منطق آقای ایوبی در این زمینه، بیشتر از آنکه علمی باشد یک بحث رفیقانه و درعینحال شناخت اندک او از شاعران دهه ۹۰ را نشان میدهد.
اگر بحث آقای ایوبی روی فرد باشد تعمیم آن به دیگران اشتباه است.
۲، سواد و دانش شاعران دو دهه:
سنتیترین تعریف سواد را خواندن و نوشتن گفتهاند؛ اما سازمان جهانی یونسکو تعریف باسوادی را چنین ارایه میکند: “توانایی شناخت، درک، تفسیر، ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از موارد چاپشده مربوط به زمینههای گوناگون است.”
در جدیدترین تعریف سازمان جهانی یونسکو برای سواد، این سازمان، باسواد بودن را نهتنها در خواندن و نوشتن میداند، بلکه ارایه میدارد که شخص باسواد، باید ظرفیت این را داشته باشد که از خواندهها و دانستههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
اگر با عینک یونسکو به سواد و باسوادی نگاه انداخته شود، چنین برمیآید که ادعای آقای ایوبی، درست نبوده است زیرا نسبت به شاعران دهه هشتاد که تازه افغانستان از یک جنگ طولانیمدت رهایی یافته بود، شاعران دهه ۹۰ زمینههای بهتر و فرصتهای خوبتری را برای رشد داشتهاند.
حالآنکه قطعا چنین باوری نیز وجود دارد، همانقدر که زمینهی بهتر وجود داشت، مسئولیت بیشتر را نیز متوجه شاعران دهه ۹۰ میسازد؛ اما با توسعه ذهنیت جامعه و دسترسی مردم به اینترنت، شکلگیری وبسایتها، رواج یافتن شبکههای اجتماعی و بیشتر شدن منابع علمی در کتابخانهها، چنین میشود ادعا کرد که آقای ایوبی در شناخت شاعران جامعهای در حال رشد، کمتر توجه کرده است.
از سوی دیگر، اگر سواد شاعری چاپ یکی دو کتاب در انتشارات، خوانش چند کتاب از شاعران افغانستان، منطقه و جهان باشد در دهه ۸۰ هجری فقط چند کتابخانه در کابل و کلانشهرهای کشور، چند نهاد تازهکار و شماری از کتابخانههای شخصی وجود داشت؛ اما در دهه ۹۰ با ورود شبکههای اجتماعی در افغانستان هر فرد خودش بزرگترین منابع کتاب را درگوشیهای همراه، با خود داشت؛ که مسلماً شاعران دهه ۹۰ از آن در خواندن، فهمیدن و استفاده کردن برای شعرشان سود بردهاند.
خوب سوالی پیش میآید که میزان سنجش باسوادی و بیسوادی شاعران دهه ۸۰ یا ۹۰ را از چه منظر دریافت کردهاند که ما بر اساس آن دریابیم که شاعران کدام دهه سواد کامل داشتهاند؟
۳. ویژگیهای مثل زحمتکش، پرکار و ظریف بین:
ادعای ایشان در این زمینه ریشهیابی دقیق و علمی میطلبد که مسوولیت منتقدان ادبی هست تا درزمینهی، شعر هر فرد را بهتنهایی بررسی نموده به مخاطبان ارایه کند که شعر کدام شاعر، این بخشهایی که آقای ایوبی اشارت کردند را دارد یا خیر.
نخستین بحث این است که شاعری اگر شعر خوب میخواهد ارایه کند، قطعا باید مسوولیت زحمتکشی در راستای کسب دانش شعری را بر دوش بکشد.
بحث دوم، پرکار بودن کدام ویژگی خارقالعادهای نیست. شما بسیاری شاعران بزرگ را دیدهاید که با یک مجموعهای که نهچندان حجم بزرگی دارد؛ نامشان جاویدان است. البته که شاعرانی بعدازآن، مجموعههای بیشتری بیرون دادند اما کیفیت کارشان ماندگاری نداشته و امروز کسی از آنها نامی نمیبرد. اگر اینگونه باشد که هرروز یک شعر بیرون شود و اصلا روی ویژگیهای شعریت توجه نشود، قطعا که شاعر ماندگار نخواهد بود.
بعد در همین مورد، من از شاعران معاصر کشور شنیدهام که گفتهاند باوجود مطالعهی فراوان، گاه قلمشان یاری نکرده تا چند بیت شعر بنویسند؛ اینجا پیداست که نوشتن بیشتر بر اساس مطالعه نیست بلکه گاهی، زمان همین فرصت نوشتن را نمیدهد. مسایل دیگری چون شرایط زندگی و امثال آن را کنار میگزارم.
شعری که با فشارآوردن روی اعصاب، شکل میگیرد، در بیشترین مورد قابل تایید خواننده نیست. مخاطب در جهان امروزی بسیار شعر خوب و بد را تفکیک میکند، به خصوص که اهل ادبیات هم باشد.
بحث سوم هم ظریف بینی است. ظرافت از اصلهای مهم یک شعر است که آن را شعریت میبخشد؛ اگر باورتان این باشد که شعر دهه ۹۰ باظرافت نبوده، پس چنین است که اصلاً شعری وجود نداشته است.
پرداختن من به این مساله از جهت واژههای بود که بر حالت شاعران دهه ۹۰، پس از نشر این گفتگو تأثیر گذاشتند. این گفتگو پس از نشر، با واکنشهای روبرو بود که هم در ارایه دیدگاهها وهم در گزارههای فیسبوکی به آن پرداخته شد.
من هیچ ادعای بلند و پایین نسبت به شاعران در هیچ زمان و مکانی ندارم. صلاحیت این امر را نیز ندارم؛ زیرا هر شاعر زمان، مکان، باورها و جهانبینیای خودش را دارد که بر اساس آن، شعر در ذهنش شکل میگیرد.
با این نگاه میخواهم خاطرنشان کنم که اگر ادعا چنین میشود که گویا فلان گروه از فلان گروه دیگر، بهتر و بیشتر انجام فعالیت کردهاند، اول اینکه شخص ادعا کننده باید یک منتقد ادبی باشد و باید مستدل، دقیق و علمی نظریات خویش را در این زمینه بنویسد. تا باشد هم حیف القابی که به یک جمع داده میشود، نگردد و از سوی دیگر، گروه دیگری را رهنما و چراغی در شب تاریک باشد.