دیروز، (دوشنبه ۳۰ دلو) آخرین روز نشست بینالمللی دوحه در بارهی افغانستان بود. در این نشست، نمایندگان ۲۵ کشور دنیا گردهم آمده بودند تا در بارهی مسایل افغانستان گفتگو کنند.
آجندای این نشست را بررسی نقشهی راه سینیرلی اوغلو، نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان، و اجراییسازی قطعنامهی ۲۷۲۱ شورای امنیت سازمان ملل تشکیل میداد.
این نشست، پس از دو روز رایزنی و گفتگوی نمایندگان ویژهی ۲۵ کشور، با تاکید بر ضرورت تشکیل حکومت فراگیر و عدم توافق میان اشتراککنندگان در تعیین نماینده جدید سازمان ملل پایان یافت.
به تعبیر دیگر، آنچه در این نشست، مورد توافق همگان بود، ضرورت تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان بود. اما چیزی که باعث اختلاف شد و تقریبا سازمان ملل در آن حوزه شکست خورد، تعیین نماینده ویژهی جدید از سوی این سازمان بود.
در بارهی متن نشست، از دیروز بدینسو اصحاب رسانه و تحلیلگران بسیار نوشتند و گزارش دادند، اما جلسه دوحه حاشیههای مهمی نیز داشت که به آنها پرداخته نشد.
یکی از حاشیههای مهم نشست دوحه، تحمیل چند چهرهی غیرموثر به عنوان نماینده جامعه مدنی افغانستان از سوی سازمان ملل بود.
سازمان ملل در این نشست، پنج تن را به عنوان نمایندگان جامعه مدنی افغانستان دعوت کرده بودند که عبارتند از: محبوبه سراج، شاه گل رضایی، لطفالله نجفیزاده، فیضالله زلاند و میترا مهران.
این سازمان در حالی این پنج تن را به عنوان نمایندگان جامعه مدنی افغانستان به کنفرانس سازمان ملل دعوت کرده بود، که از یکسو میکانیسم انتخاب شان شفاف و واضح نبود و از سوی دیگر چندان چهرههای موثری هم نیستند که بتوانند بر تحولات افغانستان اثر بگذارند.
اگر قرار بود در نشست دوحه مخالفان طالبان حضور یابد، باید چهرهها و جناحهای تاثیرگذار در افغانستان دعوت میشدند، که نشدند. در واقع سازمان ملل و آمریکا با دعوت از چهرههای غیرموثر و وابسته به غرب تلاش کردند که رهبری جدید برای اپوزیسیون طالبان تعریف کنند.
روسیه، در حالی که بارها با مخالفان طالبان حتا در مسکو نشست برگزار کرده است، در واکنش به این تحمیلگری سازمان ملل، با چهرههای دعوتشده به نمایندگی از جامعه مدنی افغانستان دیدار نکرد. چون روسیه، مخالف و موافق طالبان در افغانستان را میشناسد و میداند که کی، چه وزنی دارد و غرب چه میخواهد.
به تعبیر دیگر، میتوان عدم دیدار هیئت روسیه با نمایندگان جامعه مدنی را «نه» بزرگ آن کشور به تحمیلگریهای غرب و آمریکا دانست.
از سوی دیگر، آنچه در دوحه اتفاق افتاد، در واقع زنگ خطر را برای رهبران جهادی پیشین و احزاب اصلی افغانستان نیز به صدا درآورد.
این رهبران تا هنوز امیدوار بودند که شاید آمریکا با اعمال فشار بر طالبان بستر شکلگیری حکومت فراگیر ملی را در افغانستان هموار کرده و آنها را نیز در قدرت سهیم بسازند. اما کنفرانس دوحه نشان داد که منظور آمریکا از «حکومت فراگیر» ایجاد حکومتی با شراکت طالبان و تعدادی از چهرههای وابسته به غرب است.
غرب اگر به توافقی هم با طالبان در زمینهی تشکیل حکومت فراگیر دست یابد، تلاش خواهد کرد تعدادی را زیر عنوان نمایندگان جامعه مدنی افغانستان وارد آن حکومت کند، نه احزاب و رهبران پیشین را.
اینکه پس از این رهبران احزاب در نگاه خود به غرب تجدید نظر خواهند کرد یا خیر، با گذشت زمان روشن خواهد شد.