مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رییسالوزرای طالبان، در دیدار با خانوادههای کشتهشدگان این گروه در بیست سال اخیر، رفتار ملا هبتالله با مخالفان طالبان را با رفتار پیامبر اسلام (ص) با مشرکان پس از فتح مکه مقایسه کرده است.
این سخن مولوی عبدالکبیر را از ابعاد مختلف میتوان بررسی کرد.
اولین ایرادی که بر این مقایسه میتوان گرفت، تشبیه مردم افغانستان با مشرکانِ مکه است. پیامبر اسلام وقتی به مکه وارد شد، مشرکانی را که مخالف پیامبر و اسلام بودند، مورد عفو قرار داد. آیا مردم افغانستان تا پیش از تسلط مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱، مشرک بودند؟
این سخن مولوی عبدالکبیر به معنای «تکفیر دستهجمعی» مردم افغانستان است و نشاندهندهی اینکه چرا اقلیت طالبان، حقوق اکثریت مردم افغانستان را سلب کردهاند و برای آنها کرامت و حرمت انسانی قایل نیستند.
دومین ایراد بر سخنان مولوی عبدالکبیر این است که به رسم دلجویی از خانوادههای کشتهشدگان طالبان گفته است اگر امروزه قاتلان این گروه آزادانه در افغانستان گشت و گذار میکنند، نتیجه عفو عمومی ملا هبتالله است. آیا طالبان فراموش کردهاند که با انتحار و انفجار در کابل و شهرهای افغانستان، دهها هزار تن بیگناه را شهید و هزاران خانواده را بیسرپرست کردند. آیا کسی از شهروندان بیگناه افغانستان، که در هیچ طرف جنگ حضور نداشت، هم دلجویی میکند یا خیر؟ خدا میداند که وقتی طالبان با کندکهای انتحاری خود در کابل و سایر شهرها جلو چشم قربانیان رژه میروند، چه غم سنگینی بر دل خانوادههای قربانیان حملات انتحاری و انفجاری مستولی میگردد.
سومین ایراد هم به فرمان عفو عمومی است. طالبان از کدام فرمان عفو صحبت میکنند، در حالی که گزارشهای معتبر بینالمللی حاکی از ترور و قتل هدفمند و انتقامگیرانهی نیروهای امنیتی پیشین توسط طالبان میباشد؟ در دوسال اخیر صدها تن از نیروهای پیشین امنیتی در مرکز و ولایات افغانستان ترور شدهاند. آیا عفو عمومی چنین است؟
مهمترین ایراد اما این است که مولوی عبدالکبیر رفتار «هبتالله» را با رفتار «پیامبر اسلام» مقایسه کرده است. یکی از ویژگیهای نظامهای توتالیتار و خودکامه، ایجاد «کیش شخصیت» برای رهبران رژیم حاکم است. در این نظامها با اعطای القاب و عناوین و از راه مقایسه با شخصیتهای فراتاریخی، برای رهبران مقام نیمه الوهی قایل میشوند و از آنها تا سرحد پرستش، تقدیس به عمل میآید.
در نظامهای فاشیستی ایتالیا و آلمان نازی، از موسولینی و هیتلر با القابی چون «دوچه» و «فوهرر» یاد میشد که همان معنای «پیشوا» را میدهند.
میگویند در گردهماییهای نورمبرگ، نازیها همواره شعار میدادند: «آدولف هیتلر یعنی آلمان، و آلمان یعنی هیتلر.» یکی از شعارهای معروف در ایتالیای فاشیستی این بود که: «موسولینی همواره درست میگوید.»
در افغانستان، رژیم حزب دموکراتیک خلق از نورمحمد ترهکی با القابی مانند نابغه شرق و رهبر کبیر یاد میکردند.
یکی از مهمترین کارکرد کیش شخصیتسازی تبدیل رهبران به «فرعون زمان» است. در اول شما رهبران را با چاپلوسی تعریف و تمجید میکنید، سپس آنها تصور میکنند که آدمهای استثنایی و حتا ماورایی هستند و حق هر نوع دخل و تصرف در زندگی دیگران را دارند.
مقایسهی رفتار هبتالله با رفتار پیامبر اسلام (ص) نیز گستاخیای است که مولوی عبدالکبیر از سر چاپلوسی انجام داده است.
چطوری میتوان رفتار هبت الله با پیامبر اسلام مقایسه کرد، در حالی که آنحضرت، «رحمت للعالمین» بود اما فرمانهای هبتالله نمونه اتم و اکمل ستم و ظلم بر مردم افغانستان است؟
چنین مقایسههایی، از هبتالله فرعون دیگری خواهد ساخت که هیچ کسی نخواهد توانست جلو ظلم و ستمگریاش را بگیرد.