امروز خبری را در رسانهها خواندم مبنی بر اینکه طالبان مقبره زرغونه انا، مادر احمدشاه ابدالی، را بازسازی میکنند.
خیرالله خیرخواه، سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان، گفته است در دیدار از مقبره زرغونه انا در قندهار، گفته است که بر اساس حکم رهبر طالبان کاربازسازی این مقبره به هزینه ۱۱ میلیون افغانی آغاز شده است.
این خبر را که میخواندم، مقبره ابوریحان بیرونی، در غزنه به یادم آمد. ابوریحان بیرونی، فیلسوف و همهچیزدان مسلمان است که در سدهی چهارم و پنجم هجری میزیست. او اصالتا اهل خوارزم و متولد آنجا بوده است.
عروضی سمرقندی در «چهارمقاله» حکایتی را نقل میکند مبنی بر اینکه چگونه جلال دربار امیر خوارزم باعث حسادت سلطان محمود غزنوی شد و به آن دستور داد که دانشمندان و فرهیختگانی را که در آنجا حضور دارند به غزنه بفرستد. به دنبال این دستور، دانشمندانی چون ابن سینا و ابوسهل عیسی بن یحیی المسیحی الجرجانی برای روبرو نشدن با سلطان محمود به گرگان هجرت کردند، اما بیرونی راه غزنی در پیش گرفت.
بیرونی باقی عمر خود را در دربار غزنه فعالیت کرد و در همان شهر درگذشت.
البیرونی یکی از دانشمندان جهان اسلام است که شهرت جهانی دارد.
چندی قبل تصویری از مقبره ابوریحان بیرونی در غزنه در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد ویرانه و خرابهای بیش نیست. آنچنان ویرانه و خرابه، که نمیتوان باور کرد مقبرهی شخصیتی به بزرگی ابوریحان بیرونی باشد.
اگر قرار است مقبرهی یکی از مفاخر کشور ما بازسازی شود، باید بازسازی مقبرهی این چهره درخشان علمی جهان اسلام در اولویت قرار بگیرد.
اما طالبان، به جای بازسازی مقبرهی او، تصمیم گرفتهاند که مقبره زرغونه انا را مرمت کنند. من نمیدانم زرغونه، جز اینکه مادر احمدشاه ابدالی بوده است، دیگر چه هنر و دستاوردی داشته است که طالبان برای بازسازی مقبرهی او اولویت قایل شده اند.
از غزنه که به بلخ برویم، آنجا خانقاه سلطانالعلما بهاءالدین، پدر مولانا جلالالدین محمد بلخی، قرار دارد. کار بازسازی این بنای تاریخی به همکاری کشور ترکیه در دوره جمهوریت آغاز شد، اما در دوره طالبان متوقف گردید.
مولانا جلالالدین بلخی از چهرههای معروف عرفان و تصوف جهان اسلام است و میلیونها هوادار در سراسر جهان و در میان همه فرهنگها و ملل دارد. بازسازی این بنای تاریخی میتواند باعث سرازیرشدن هزاران توریست به افغانستان گردد و به اقتصاد افغانستان کمک کند.
در یمگانِ بدخشان، یکی از چهرههای درخشان علمی و ادبی منطقه، ناصر خسرو بلخی خفته است. چندی پیش تصویری از مقبرهی او نیز منتشر شد که نشان میداد نیاز جدی به بازسازی و مرمت دارد.
اگر رهبر طالبان حکم کرده است که بناهای تاریخی بازسازی شود، چرا طالبان تطبیق این حکم را از بازسازی این اماکن تاریخی آغاز نمیکنند و از میان همه به مقبره زرغونه انا اولویت قایل شدهاند؟
واقعیت این است که نگاه طالبان به تاریخ افغانستان، نگاه قومی است. آنها تنها مفاخر و شخصیتهای تاریخی را که متعلق به قوم پشتون باشند «خودی» میدانند، بقیه را «بیگانه» و «غریبه».
در افغانستان زیر سلطه طالبان، تنها زندهگان نیستند که از سوی طالبان به «خودی» و «غریبه» دستهبندی میشوند، بلکه «مردگان» را نیز چنین دستهبندی میکنند.
این گروه از روزی که به قدرت رسیدهاند، بارها به «مقبره شهید احمدشاه مسعود» و «عبدالعلی مزاری» و «سید مصطفی کاظمی» اهانت کردهاند، اما بر عکس، بر سر قبر امانالله خان در جلال آباد گل گذاشتهاند.
نگاه قومگرایانه به تاریخ افغانستان، ضمن اینکه باعث تشدید شکافهای قومی میشود، کشور ما را از لحاظ فرهنگی و تاریخی یک کشور فقیر معرفی میکند. کشوری که فقط زرغونه انا و چند شخصیت خیالی دیگری مانند ملالی میوند و یکی دو کتاب جعلی مانند «پته خزانه» دارد و بس. این در حالی است که تاریخ ما آنقدر غنی است که اکثریت مفاخر بزرگ خراسان و ایران قدیم از این جغرافیا برخاستهاند. اما متاسفانه طالبان با این مفاخر احساس بیگانگی میکنند. زیرا آنها را متعلق به قوم خود نمیدانند.