به یکی از واژهگانی که در زندگی به شدت علاقهمند هستم؛ روشنگری است. وقتی این واژه را به زبان می آورم دقیقا دلم روشن میشود مثل یک روز آفتابی در دل یک روستای سبز که پر از نور الهیست. همزمان اگر بتوانم در این زمینه کاری کنم که خیلی از آن لذت میبرم و این آگاهی را داشته باشم و درک مسوولیت کنم در برابر آن.
از فواید این واژه هرچه بنویسیم کم است. آگاهی همان قسمت روشن زندگی است. دقیقا انسان وقتی آگاه میشود که دانش میآموزد، کتاب میخواند و از آن در پیشبرد زندگی خود و اطرافیان استفاده میکند. انسان آگاه جایگاه و منزلت خاص خود را مییابد؛ انسان آگاه چون آفتاب در جامعه است. البته اگر این آگاهی از سر دانش و فهم باشد نه از سر ستیز و نفهمی.
وقتی از آگاهی سخن به زبان می آید دقیقا شبیه این است که این انسان، تمامی اطلاعات مورد نیاز را در پیوند به مسأله دارد. چنین که در آموزه های دینی نیز بر این اصل تاکید شده است و قرآن کریم نیز بار ها در این پیوند سخن میزند و میگوید که « آیا برابر اند کسانی که میدانند و کسانی که نمی دانند» از این جهت همانگونه که رشد فکری و دانشپروری در علوم معاصر و امروزی جایگاه فوق العاده دارد ادیان الهی نیز بر آن تاکید دارند.
روشنگری که پس از آگاهی بدست میآید قسمت دوم یک عمل خیر است. روشنگر کسی است که با فهم کامل، برای رسانیدن دانش و اطلاعات جمع آوری کرده دست به روشنگری میزند و در تلاش است تا آنچه را که خود آموزش دیده به دیگران برساند. فرایند روشنگری هرچند در زودترین فرصت ممکن ظاهر نمی گردد اما بدون شک در آینده، نتایج عالی بدست میدهد. روشنگران و روشنگری در تمامی جوامع، وقتی آغاز به کار کردند دشمنان بیشماری را نیز داشتهاند که با صبر و شکیبایی توانستند ره به جایی، ببرند.
هرچند کجفهمی ما از روشنگری، روشنفکری و انسانهایی که در این زمینه تلاش میکنند چون آفتاب در دل سیاهی هاست. همواره انسانهایی که در این زمینه تلاش میکنند در جامعه ما با الفاظ گویا سیکولار و نمی دانم بیدینها و صدها مورد دگر مورد انتقاد قرار میگیرند و چنین باوری در جامعه ما وجود دارد که هرکسی که روشنفکر شد و روشنگری را آغاز کرد او از دین غیر است. در حالیکه چنین نیست و این روشنفکری و روشنگری دنیای پهناوری است که در بحثهای دیگر بر آن خواهیم پرداخت و نشانه های آن را در جامعه ستم دیده از فقر، دانش و دانشمحوری به تحلیل خواهیم گرفت.
روشنگران از دید من، میتوانند در تمامی امور با آگاهی و فهم همان موضوع، دست زنند و شاهد رخداد های طبیعی مثبت خواهیم بود. داده های روشنگری همواره آگاهی خواهد بود و انسان تاریک را روشن خواهد ساخت. این روشنایی بدست آمده، سعادت است. سعادت همینجا است که بدست میآید و با این روشنگری آن قسمتهایی از زندگی که در تاریکی قرار گرفته اند روشن خواهد شد.
اولین اصل هم برای این که بتوانیم در این زمینه قدعلم کنیم؛ کافیست خود را آراسته با اصولی نمایم که نیازمند روشنفکر شدن است. دانش مورد علاقه خود را پیدا کنیم و در زمینه تا آنقدر که میتوانیم اطلاعات جمع آوری کنیم. کتاب های فراوان باید بخوانیم؛ زیرا میگویند یک انسان در زندگی برای ده کتاب نیاز دارد تا بتواند راه درست را پیدا کند ولی برای پیدا کردن این ده کتاب، باید صدتا کتاب بخواند تا آن ده کتاب اگر در ذهنش پیدا شود. در زمینه مطالعات منظم، دقیق، علمی و کتابی را بخوانیم که راهنمای ما به سوی خیر باشد و در روشنایی آن بتوانیم خویشتن را از تاریکترین وضعیت به سوی نور برسانیم.
خواندن کتاب از اساسی ترین مسأله های زندگی است. جامعه بدون کتاب، مثل سیاهچاله هایی است که نور ندارند. انسانی که کتاب را نفی میکند دلش چون یک سیاه چاله تاریک است. هر نوع امید داشتن و باور داشتن به انسانهایی که کتاب نمی خوانند جز اشتباه ترین حرکت های بشر است. در جامعهای که کتاب نیست، امید نیست، روشنایی نیست، امنیت نیست، ثبات، اقتصاد، فرهنگ، برادری و روابط نیست. تمامی مسایل زندگی با خوانش کتاب شروع میشود. درکها، باورها، روابط، شناخت و بقیه از خواندن کتاب شروع میشود ورنه جامعه به همان میزان که بدون کتاب است؛ فاقد همه است. به این باور که حتا کتاب ها در آوردن امنیت نقش مهم دارند. جوامع که در آن کتاب خوانی رشد کرده است و انسان های آن کتاب میخوانند، دزدی نیست، شکار انسان نیست، قاچاق و اختلاف و ترور نیست.
دایمیترین و بهترین رفیق یک روشنفکر همان کتاب است. کار روشنفکر روشنگری است. روشنگری این نیست که ما خود را اول کار از همه امور زندگی به دور بیندازیم و در تلاش باشیم تا عالمی از مطالعه و دانش را کسب کنیم و بعد آن، یکباره در برابر جامعه قرار گیریم. بلکه روشنگری همین است که نخسیتن حرکت را اجرا کنیم. دست از دگر کاری بکشیم و فرصت مطالعه روزانه را ایجاد کنیم.
بعد زمان آن را بیشتر کنیم. در خانواده تلاش کنیم و مطالعه را رونق بدهیم. یک خانواده سالم داشتن کار هر فردی نیست. تلاش و تقلا برای سالم شدن میخواهد. سپس جمعی از خانواده ها میتوانند در نقش های مختلف به سوی جامعه رویایی تلاش کنند. جلب و جذب کنند و نخبههای دگر باهم برای رسیدن به این ممکن، تلاش کنند.
در شرایط کنونی سرزمین ما، جمع آوری کتاب بخصوص فارسی که دانش امروز و دیروز و آینده در آن نهفته است. بسته بودن مکاتب و تقویم های سیاه و سیاهترین که هر روزه جلوه های تازهتری به خود میگیرند؛ اصل وظیفه ما همین است که در این شرایط دست به آگاه شدن بزنیم و کتاب بخوانیم. این آگاهی را هر قدر هم که کوچک کردند در میان خانواده با اعضای آن تقسیم کنیم. هیچ کسی مسوولیت بیشتر از خانواده خودش را نگیرد در صورتیکه کار به معنی واقعی کلمه به درستی انجام پذیرد. پس از آن خود به خود این فهم در جامعه ریشه میزند و از حلقوم بغض و نفرت و کدورت سر میکشد و جگر هر چه تاریکی است را روشن میکند. تنها کافیست به قدرت کلمات ایمان بیاوریم و درک کنیم که هر کلمه چقدر توانایی سازندگی دارند و میتوانند در فردای پیروزی، سوغات شیرین برای دیگران باشند.