در قسمت نخست به نگرش اولین احزاب تاسیس شده در افغانستان به حقوق زنان به صورت گذرا پرداخته شد و دیدگاه جریانات مانند حزب ارشاد، حزب وطن، حزب خلق، حزب دمکراتیک خلق و جریانات سیاسی مهم اولیه افغانستان تبیین شد، در این قسمت به بیان دیدگاه احزاب مهم جهادی و پسا بن پرداخته شده است.
جمعیت اسلامی افغانستان: حزب جمعیت اسلامی با نگاه معتدل اسلامی اش به زنان در زمره احزاب است که حقوق زنان را لحاظ کرده است. ممیزه مهم این حزب با احزاب دیگر اسلامی نگاه متفاوت این حزب به زنان است. در بخش از مرامنامه این حزب آمده که “طبقه نسوان کشور از همه حقوق و امتیازات که اسلام به آنها اعطا کرده بهره مند شوند و مقام شایسته خودرا در جامعه اسلامی داشته باشد”. البته نکته مورد توجه اینست که تعریف این حزب با احزاب رادیکال و به شدت سنتی از حقوق و حضور زنان در جامعه اسلامی کاملا متفاوت است. هر چند از آوان پیدایش این حزب ما هیچ عضو زن را با توجه ساختار های سنتی قدیم جامعه افغانستان در بدنه این جریان اسلام گرایی معتدل سراغ نداریم اما در دهه های پسین این حزب از جمله احزاب است که تنی چند از اعضای اصلی آن را را زنان تشکیل داده و به حضور زنان در سطوح مختلف اجتماعی و مدیریتی تأکید داشته است.
جبهه ملی نجات: وقتی به معرفی این حزب پرداخته می شود، اسامی اعضای اصلی آن یاد آور میشود هیچ زن را نمی بینیم؛ بجز تعداد انگشت شمار مردان مانند مجددی و دیگران البته مهمترین چالش شاید آن زمان نگرش بشدت سنتی جامعه افغانستان به زنان بود که حتی به همان معدود تحصیل کردگان زن افغانستان هم اجازه حضور در اجتماعات و فعالیت های سیاسی منجمله شمولیت در احزاب را نمی داد که این حزب اسلام گرا هم نمی تواند استثنا باشد. اما در مرامنامه این حزب به عدالت اجتماعی که در آن مسأله مذهب و جنسیت مطرح نباشد اشاره شده و همچنین بر حسب یاد آوری در کتاب احزاب سیاسی افغانستان در مفاد دوم از مرامنامه این حزب در بخش فرهنگی به حمایت از حقوق زنان بر مبنای قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان و معیار های جامعه افغانی اشاره شده است.
حزب محاذ ملی افغانستان: مانند بسیاری از احزاب جهادی و غیر جهادی دیگر هیچ عضو زن را در مراحل نخست در کمیته رهبری این حزب نمی بینیم. اما از خانواده این حزب افراد مانند فاطمه گیلانی در سالهای مختلف همچنان به عنوان فعال زن از این خاندان ظهور کرده و در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی حضور داشته است. در عین حال در مرامنامه این حزب این گونه آمده است که “تبعیض بین اقوام و یا بین زن و مرد از نگاه این حزب مردود است. همچنان این حزب در راه اعاده حقوق زنان افغانستان که متحمل رنج زیادی گردیده در چوکات شریعت تلاش میکند تا از حقوق مانند تعلیم و تربیت مثل مردان برخوردار باشد”.
حزب اتحاد اسلامی افغانستان: این حزب همانطوریکه گفته شد از جمله ی احزاب سخت گیر و بنیاد گرای است که در زمینه زنان هم نگاه منحصر به خودرا در قالب شریعت خود تعریفی دارد. در مرامنامه این حزب نیز هیچ اشاره خاصی به حقوق و جایگاه زن نشده و تنها در زمینه و بخش تعلیم و تربیه اشاره شده به اینکه نسل جوان اعم از زن و مرد میتواند تعلیم کنند. بنا از مرامنامه این حزب همچنان معلوم میشود که نگاه سختگیر خودش را داشته و دارد.
حزب اسلامی افغانستان: حزب اسلامی و زیر مجموعه ها و احزاب همسو و همفکر آن مانند حزب مولوی خالص و حزب حرکت انقلاب مولوی محمدی همه اینها نگاه یکسانی به زنان داشته و دارد. این احزاب با توجه به نگاه ارتجاعی شان تأویل سخت گیرانه خودرا از شریعت دارد که زنان را بشدت محدود میکند. بنا این حزب نیز کدام مورد خاص راجع به زنان نداشته و صرف در مفاد ۳۰ مرام نامه آن حتی تذکر داده که “آموزش مختلط پسران و دختران را غیر شرعی میداند”.
حزب حرکت اسلامی افغانستان: نگاه حزب حرکت را آنگونه که بصیر احمد دولت آبادی در کتاب شناسنامه احزاب سیاسی افغانستان نگاشته، نگاه باز و بارز نسبت به زنان داشته است. در مفاد ۴۸ از مرامنامه این حزب آمده است که: زنان در همه حقوق طبق مقررات فقهی اسلامی با مردها برابر اند و با حفظ حجاب شرعی میتواند به مدارس بروند کار کند و رأی بدهد انتخاب کنند و انتخاب شوند… همچنان در مرامنامه جدید این حزب در مفاد ۶۴ و ۶۶ در زمینه حقوق زنان بصورت مشروح گفته شده و اینکه زنان میتواند درس بخواند رأی دهد شرکت داشت باشد. بنا حزب حرکت اسلامی و نگاه این حزب به زنان یکی از باز ترین و معتدل ترین نگاه به زنان است که در این میان داشته است.
سازمان نصر افغانستان: با وجود اینکه سازمان نصر هم مانند دیگر جریان ها هیچ عضو از زنان را در هیئت رهبری خود ندارد اما در زمینه حقوق زنان، حق رأی و حق انتخاب را به آنان داده است. همچنین نفی مرد سالاری احیای حقوق زنان رشد فکری آنها… از مرام این حزب گفته شده است.
شورای اتفاق اسلامی: در شورای اتفاق اسلامی هم هیچ کدام عضو زن دیده نمیشود و کدام مورد و مفاد خاص هم در زمینه زنان حد اقل ما نتوانستیم بیابیم. پاسداران جهاد هم اشاره خاص به زنان نداشته و نتوانستیم پیدا کنیم. ولی هر دوی این جریان با توجه به باورهای که به مرجعیت دینی داشتند، حضور زنان را در عرصه های مختلف اجتماع مبتنی بر رای مرجع جواز می دادند.
حزب وحدت اسلامی افغانستان: در حزب وحدت اصلی و اولیه که در ۱۳۶۸ تأسیس گردید در اساسنامه آن کدام مورد و مفاد خاص راجع به زنان اشاره نشده اما در زیر مجموعه های و انشعابات که بوجود آمد احزاب مانند حزب وحدت مردم افغانستان و احزاب دیگر هر کدام به موارد خاص در زمینه حقوق زنان اشاره دارد که بیشتر باز هم تأکید در چوکات شریعت اسلام است.
حزب کنگره ملی افغانستان: این حزب از احزاب مهم است که در تمام سطوح دارای دید باز و وسیع است. در زمینه زنان هم دیدگاه این حزب “ایجاد صنوف ویژه در حمایت از زنان و همچنان بر تأمین عدالت اجتماعی بین زنان و مردان اشاره دارد”.
حزب اقتدار ملی افغانستان: این حزب در ماده ششم از مرامنامه اش گفته شده که حمایت از حقوق زنان و مشارکت وسیع سیاسی و اجتماعی و احراز عالی ترین مقام ها به زنان تا سطوح رهبری از مرام این حزب است.
حزب جنبش ملی افغانستان: این حزب در مفاد ۶ از مرامنامه خود بر تأمین حقوق زنان بر مبنای قوانین اسلامی تأکید کرده است. حزب پیوند ملی هم بر مشارکت وسیع و گسترده و نقش محوری زنان در تمام عرصه ها تأکید دارد.
با توجه به بررسی احزاب مهم در زمینه نگاه و نگرش آنها به زنان در می یابیم که روند و سیر حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی در بازه زمانی تاریخی یک صد سال اخیر، یک روند و سیر صعودی است. وقتی نخستین احزاب از زمان ظاهر شاه تأسیس گردید، حضور زنان در بدنه احزاب تقریبا صفر بود و حتی هیچ مورد و مفادی هم راجع به زنان را در مرامنامه این احزاب نمی بینیم. اما بعد تر و در زمان حاکمیت حزب خلق باوجود نگاه ابزاری که زن داشت، اما تا حدودی زیادی فضا برای مشارکت زنان باز گردید و نگاه به زنان و مشارکت اجتماعی آن ها وارد فاز جدید گردید. تأسیس احزاب جهادی و اسلامی در دهه شصت و نگاه منحصر به فرد هر یک از آنها به زنان یک تنوع و اختلاف ایدولوژیک را ایجاد کرد. از یک طرف ما احزاب مانند جمعیت اسلامی افغانستان، حرکت اسلامی افغانستان، جبهه ملی نجات و امثال این احزاب را داریم که نگاه معتدل اسلامی به زنان داشته و در سالهای مختلف و مشخصا دو دهه پسین زنان در بدنه رهبری این احزاب در سطوح مختلف جذب گردیده و معتقد به مشارکت وسیع زنان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی بوده اند. از طرف دیگر احزاب رادیکال و سخت گیر اسلامی را داریم تا در طول دوره حیات سیاسی و اجتماعی شان نه تنها هیچ عضوی زنی را نداشته که معتقد به مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان نیز نبوده اند که احزاب مانند اتحاد اسلامی و حزب اسلامی و امثالهم در این زمره هستند. با این حال بعد از سال ۲۰۰۱ و ایجاد فضای نوین سیاسی و اجتماعی فضا برای حضور و مشارکت زنان در بیشتر عرصهها باز گردیده و نگرش احزاب هم به زنان در عرصه های مختلف دچار تحول گردید. بیشتر احزاب سیاسی که در این دهه انشعاب کردند و تازه بوجود آمدند، بنوعی نگرش اصلاحی را شامل مرامنامه و اساسنامه شان کردند در زمینه زنان هم نگرش های مثبت و جدیدی را در نظر گرفتند که مهمترین وجه اشتراکی آنها در زمینه زنان تأکید بر مشارکت های سیاسی و اجتماعی آنها متمرکز بوده است.
در یک جمع بندی کلی میشود گفت نقاط اشتراک احزاب سیاسی افغانستان در چند دهه ی اخیر در زمینه زنان اینکه در گذشته بیشتر این احزاب اعم از اسلامی و چپی و… با توجه به سنت حاکمه در جامعه افغانستان و محدودیت سواد و… کمتر به مسأله زنان پرداخته بودند. اما بعد از آغاز انقلاب و جولان احزاب چپی و راستی و اسلامی، روند تحولی به نفع زنان تاحدودی شکل گرفته و ایجاد گردید و در نتیجه زمینه مشارکت آنها فراهم گردید چنانچه در دو دهه پسین در یک رقابت مثبت اکثریت احزاب و قریب به اتفاق آنها بر تأمین حقوق زنان و مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان تأکید داشتند.
اما حالا که نظام جمهوریت از هم پاشیده و طالبان دوباره قدرت را بدست گرفته اند طی دو سال و اندی، محدودیت های بالای زنان از جمله بستن مکاتب به روی دختران و اخراج کارمندان زن و محدودیت های از این دست وضع گردیده است.
حالا با تمام فراز و فرود های که زنان طی چند دهه گذشته داشته است اما دوباره جدا از نگرش های احزاب و فراز و فرودها، به گذشته بر گردانده شده اند.