قیام سوم حوت/ اسفند مردم (چنداول کابل) که در شب و روز سوم حوت سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد، به نام شب (الله اکبر) شناخته میشود. این قیام مردم کابل برای «نه» گفتن به حاکمیت خودکامهی حزب دمکراتیک خلق در زمان ریاست ببرک کارمل، اتفاق افتاد.
قیام سوم حوت ۵۸ دقیقا روز پس از ورود نظامیان شوروی سابق به خاک افغانستان انجام شد. علت قیام سوم حوت به خاطر رهایی افغانستان از «اشغال» شوروی و رفع سرکوبها بود.
این قیام نخست در شب سوم حوت از سوی مردم چنداول با روشنکردن آتش و نعره الله اکبر از بام خانهها آغاز گردید و سپس در فردای آنروز به یک قیام و اعتراض عمومی در سطح شهر بدل گردید. حکومت کمونیستی سابق برای سرکوب این اعتراض و قیام، از خشونت کار گرفته و دهها تن را در جادههای کابل شهید و زخمی نمودند.
قیام سوم حوت مردم کابل یک قیام «خودجوش مردمی» علیه اشغال و خفقان بود. در این اعتراض و قیام هیچ گروه و تنظیمی نقشی رهبری را نداشتند. شاید عدهی از اعضای گروپهای تنظیمی در این اعتراض شرکت داشتند، ولی برگزاری این قیام به صورت خودجوش و مردمی صورت گرفت که هدف آن زدودن اشغالگری بود.
امروز بیش از چهار دهه از آغاز قیامهای مردمی نظیر ۳ حوت، ۲۴ حوت هرات، و قیامهای مردم دره صوف، چهارکنت، بامیان و اعتراضات سرتاسری مردم افغانستان علیه اشغال و استعمار قشون سرخ میگذرد. این قیامها بود که منجر به ایجاد جبهات جنگ و جهاد مردم افغانستان گردید. سرانجام این قیامها و نه گفتنها به حاکمیتهای خودکامه و متکی به اشغالگران و سرکوب داخلی، منجر به سقوط آنان گردید.
در طول چهار دهه که از آغاز قیام مردمی علیه اشغال شوروی میگذرد، افغانستان تحولاتی بسیاری را از سر گذرانده است. سقوط جلادان حاکمیت خلق و پرچم( ترکی، امین، ببرک کارمل، نجیب از ۱۳۵۷- ۱۳۷۱) حکومت نیمبند مجاهدین به رهبری مجددی و استاد ربانی، سلطه پنجساله طالبان، دو دهه حکومت به ظاهر دمکراسی پسا بن و حالا اما سلطه دوباره طالبان در افغانستان که بیش از یکسال و نیم از آن میگذرد.
در تمام تحولات چهار دههی گذشته نقش مردم افغانستان در قیامها و انقلابات برجسته و برازنده بوده است. اما متأسفانه این قیامها از سوی عدهی در مقاطع از زمانی مصادره شده و افغانستان گرفتار بحران و خانهجنگی گردیده و از همینرو تاکنون در باتلاق بحرانها گیر مانده است.
امروز با گذشت بیش از یکسال ونیم از سلطه طالبان بر کشور، اوضاع افغانستان از هر لحاظ نگران کننده است. تشدید بحرانهای مختلف؛ از جمله وضعیت بشری و اجتماعی، خفقان و سرکوب اعتراضات مدنی و عدم تمکین به حقوق اقوام و اقلیتها، از هم پاشیدگی اقتصادی و… بسیاری از مردم را به سطوح آوره است.
هرچند که در طول چهاردهه گذشته افغانستان هیچگاه از اشغال خلاصی نداشته و کشورها و سازمانها پشت سر هم با تبانی حاکمیتها و احزاب و گروهها به اشغال افغانستان پرداخته اند؛ در عین حال ادعای حاکمیت طالبان مبنی بر پایان اشغال، توهم و مضحک است.
با توجه به پالیسی گذشته و فعلی امریکا و غرب، این درست است که افغانستان از اشغال نظامی نیروهای غربی آزاد شده است؛ ولی از لحاظ سیاسی و اقتصادی و… روز به روز بر وابستگی به کشورهای غربی و تعدادی مشخص از کشورهای که اهداف شوم در قبال ملت و جغرافیایی ما دارند، افزوده میشود.
با این وجود روایت طالبان از آزادسازی افغانستان بیشتر یک ادعای «واهی و خیالی» برای فریب بعضی از مردمان ساده لوح کشور است. در حالیکه هفتهوار بین ۴۰ تا ۸۰ میلیون دالر از سوی امریکا و غرب زیر عنوان کمکهای بشری به حکومت طالبان فرستاده میشود و از این طرف هم کشورهای شرقی و همسایگان افغانستان دست باز در فعالیتهای مختلف سیاسی، نظامی، استخبارتی و… دارند؛ کدام عقل سلیمی باور میکند که اشغال افغانستان ختم شده است و کشور مستقل است؟
نکته مهم دیگر اینکه حاکمیت فعلی افغانستان (طالبان) باید بداند که با ایجاد حکومت یکدست قومی و سیاست خفقان و سرکوب مخالفان، عدم تمکین به حقوق اقوام ومذاهب دیگر، عدم قطع دستان مداخله جویانهی کشورهای بیرونی، عدم تمکین به خواستههای مشروع مردم در ایجاد نظام مردمسالار؛ سرنوشت این گروه نیز مانند حاکمیتهای تکمحورانهی قومی گذشته رقم خواهد خورد.
رویکرد فعلی حاکمیت طالب قطعا منتج به قیام و انقلاب مردمی خواهد شد. مردمی که به حاکمیت دیکتاتوری «خلق وپرچم» نه گفتند و با دستان خالی رژیم تمامیتخواه آنان را سرنگون کردند، اگر تغییری در وضعیت نیاید به استبداد و ستمگری نیز نه خواهند گفت.