امروز، «روز جهانی فلسفه» است. یونسکو سومین پنجشنبه ماه نوامبر را «روز جهانی فلسفه» نامگذاری کرده است تا ارزش ماندگار فلسفه برای فرهنگ بشری را یادآوری کند.
در این روز تصمیم دارم در این یادداشت به پیوند زوال فکر فلسفی در افغانستان و ظهور طالبان بپردازم.
همه ما در بارهی گروه طالبان میدانیم که یک جنبش شریعتگرای است مخالف مدرنیسم و دستاوردهای مدرن.
فهمی هویدی، روزنامهنگار مصری، باری در توصیف حکومت طالبان نوشته بود که «رژیم ممنوعیتها» است.
دو دور تجربهی حکومتداری طالبان نشان میدهد که «رژیم ممنوعیتها» واقعا اسم قشنگ و با مسمای برای حکومت این گروه است. این گروه بر بنیاد خوانش متحجرانهای که از اسلام دارند، همه چیز را حرام و ممنوع میدانند مگر اینکه خلافش ثابت شود.
اینها در حال حاضر، درهای مکاتب دخترانه را بستهاند و به زنان اجازه کار و فعالیت را نمیدهند. موسیقی را حرام اعلام کردهاند. دموکراسی و انتخابات را پدیده کفری خوانده و جواز فعالیت احزاب را لغو کردهاند. شگفت اینکه همهی این کارها را زیر نام «تطبیق شریعت» و «اجرای احکام اسلام» انجام میدهند. خوانشی که این گروه از اسلام دارد، در هیچ کشور اسلامی دیگری وجود دارد. بسیاریها این گروه را خوارج قرن مینامند.
در باره علل ظهور طالبان مطالب بسیاری گفته شده است، اما آنچه را که من میخواهم در اینجا به عنوان یکی از عوامل آن اشاره کنم، زوال فکر فلسفی در مدارس دینی افغانستان و پاکستان است.
افغانستان کنونی روزگاری بخشی از سرزمین پهناور خراسان بود. سرزمین خراسان در سدههای میانه، خاستگاه اصلی فلسفه اسلامی بود. در همین سرزمین بود که ابوعلی سینا، ابوزید بلخی، فارابی، ابوالحسن عامری، شیخ شهابالدین سهروردی و دهها فیلسوف دیگر ظهور کرد که شهرت جهانی دارند
در بارهی اینکه چه چیزی باعث شد تا جریانهای شریعتگرا در خراسان بر مکاتب عقلی و فلسفی غلبه یافته و تفکر فلسفی دچار زوال شود، پژوهشگران خیلی سخن گفتهاند و کتابها نوشتهاند، اما در اینجا فقط این را میخواهم یادآوری کنم که ظهور طالبان در افغانستان مولود همین زوال فکر فلسفی در مدارس دینی است.
مدارس دینی افغانستان از نصاب درسی مدارس دینی دیوبندی پاکستان تبعیت میکند. در مدارس دینی دیوبندی شبه قاره، «نصاب درس دهلوی» جایگزین «درس نظامی» شده است. درس نظامی، یعنی نصابی که نظامالدین لکهنوی(متوفی ۱۱۶۱م) بنیادگذاری شده بود، مشتمل بر نه تا دهسال تحصیل و متشکل از شانزده عنوان و هشتادوسه واحد بود. اما شاه ولیالله دهلوی یک برنامۀ درسی بسیار ساده نوشت که در آن علوم فلسفی و عقلی حذف کرد و بیشتر علوم سنتی مانند فقه، کلام و حدیث را گنجاند.
یکی از بزرگان حوزۀ دیوبند در میزگردی در دارالعلوم اهل سنت زاهدان با افتخار میگوید که در نصاب درسی نظامالدین که در فرنگی محل تدریس میشد ۱۵ کتاب علوم عقلی تدریس میشد، اما دیویند از مجموع کتابهای منطق و فلسفه، تنها میبدی را تدریس میکند. یعنی اینکه در مدارس دیوبندی، علوم عقلی کاملا حذف شده است.
پس آنچه را که ما امروزه در مدارس دینی دیوبندی – اعم از مدارس پاکستان و افغانستان – شاهدیم، حذف تفکر فلسفی در آنها است. در مدارس دینی افغانستان و پاکستان نه تنها از فلسفه مدرن کسی چیزی نمیخواند و نمیداند، بلکه حتا با فلسفه اسلامی نیز ناآشنایند. یکی دو کتاب در منطق و فلسفه شاید خوانده شود، اما آن کتابها نیز حواشیاند تا کتابهای اصلی.
در این مدارس، فلسفه یک علم ضاله و گمراهکننده پنداشته میشود؛ دقیقا شبیه تعریفی که غزالی از فلسفه داشت.
وقتی در مدرسهای، فکر فلسفی کاملا تحریم شود، طبیعی است که از بطن آن گروههای واپسگرای مانند طالبان ظهور میکند.
زیرا این فلسفه است که با قطعیت و جزمگرایی مبارزه میکند و تفکر انتقادی و روحیه پرسشگری را در آدمی نهادینه میسازد. روح فلسفی، همانا روح پرسشگری، شکاکیت، عقلانیت انتقادی و استعلای تأملورزانه میباشد. تأملات فلسفی هنگامی آغاز میشود که آدمی جزمگرایی و دگماندیشی را کنار گذاشته و با هرچیزی برخورد نقادانه و پرسشگرانه داشته باشد.