پس از تسلط مجدد طالبان در افغانستان دو چیزی که در کشور ما رشد کردهاند یکی ریش شهروندان و دیگری مدارس دینی جهادی است.
ریش یک سنت اسلامی است، اما حد و حدود معینی برای خود دارد. در کتاب «فضایل بلخ» آمده است که روزی یکی از اکابر بلخ به مجلس امام ابوحنیفه حضور مییابد. ریشِ پرپشت و بلندی داشته است. امام ابوحنیفه میگوید که ریش خود را کمی کوتاه کن. این شخصیت بلخی میگوید: «خوب است هر هفته اندک اندک کوتاهش میکنم تا یکباره مردم متوجه تغییر چهرهام نشود (نقل به مضمون). در افغانستان زیر سلطه طالبان اما مردم از ترس طالبان چنان ریشهای بلند ماندهاند که اگر امام ابوحنیفه زنده بود و این وضعیت را میدید حتما توصیه میکرد که برای رعایت نظافت هم اگر شده کمی کوتاه کنند.
از موضوع ریش که بگذریم چیزی دیگری که در این دو سال بیش از حد رشد داشته، تاسیس مدارس جهادی در افغانستان است.
طالبان در هر ولایت افغانستان یک مدرسه دینی جهادی بزرگ و در هر شهرستان ده مدرسه جهادی کوچک تاسیس کردهاند.
گزارشهایی که از افغانستان میرسد حاکی از آن است که در حال حاضر بازار این مدرسهها خیلی داغ است و مردم با علاقهمندی فراوان فرزندان خود را در آنها ثبت نام میکنند و شامل آن مدارس میسازند.
ما در افغانستان از گذشتههای دور مدارس دینی داشتهایم. قدمت مدارس دینی در افغانستان به اندازهای است که حتا -مطابق برخی روایات- گفته میشود که خواجه نظامالملک توسی در تاسیس نظامیه بغداد از مدارس بلخ الگو گرفته است. مهمترین ویژگی این مدارس، استقلال شان از دولت و دوریگزینی شان از جدالها و زدوبندهای سیاسی بوده است.
اما آنچه که تازه و بدعت طالبانی است، تاسیس مدارس جهادی است. این مدارس هیچ سابقهای در افغانستان نداشته و در واقع کپیبرداریشده از مدرسه حقانیه در اکوره ختک در پشاور پاکستان و سایر مدارس دیوبندی آن کشور میباشد.
فلسفه نامگذاری این مدارس به «مدارس جهادی» نیز این است که آنها تنها جای فراگیری علوم دینی نیستند، بلکه حیثیت پادگانها و قرارگاههای نظامی را نیز دارند.
برای اینکه بدانیم این مدارس چگونه حیثیت پادگانهای نظامی را دارد، بیایید نگاهی بیندازیم به عملکرد این مدارس در دور اول حاکمیت طالبان.
این را میدانیم که وقتی طالبان در سال ۱۹۹۴ ظهور کرد و بر بخشهایی از افغانستان تسلط یافت، افزون بر اعضای کابینه و شورای رهبری، حدود ۳۰ درصدی از نیروهای رزمی این گروه را تا سال ۱۹۹۹نیز طالبان مدارس دیوبندی پاکستان تشکیل میداند.
علاوه بر این، در دور اول طالبان هر از گاهی که این گروه از لحاظ نظامی شکست میخورد و با کمبود نیروی جنگی در خطوط مقدم جبهه مواجه میشد، از مدیران مدارس پاکستان میخواستند که مدارس را تعطیل کرده و به کمک شان نیرو بفرستند.
وقتی طالبان در سال ۱۹۹۷ در مزار شریف شکست خورد، مولانا سمیعالحق پاکستانی پیام تلیفونی از ملاعمر دریافت کرد مبنی بر اینکه با طالبان همکاری کند. به دنبال دریافت این، پیام مولانا سمیعالحق مدرسه حقانیه را بست و تمام شاگردانش را برای کمک به طالبان به خطوط مقدم جبهه در افغانستان فرستاد.
همچنان در سال ۱۹۹۸، مولانا سمیعالحق نشستی را بین رهبران طالبان و مسوولان دوازده مدرسه دینی در شمال غرب پاکستان برگزار کرد و از آنها خواست که برای یکماه مدارس خود را تعطیل کرده و شاگردان شان را تشویق کنند که به سنگرهای طالبان بروند.
در پی این اقدام، هشت هزار نفر طلبه علوم دینی به صفوف طالبان پیوستند.
در دور اول حاکمیت طالبان، وزارت معارف این گروه نیز در هر ولایت و ولسوالی مدارس دینی بسیاری تاسیس کرده بود.
دو چشمدید خود را از اینکه طالبان چگونه از این مدارس به حیث پادگان نظامی استفاده میکردند، بیان میکنم:
در دور اول حاکمیت طالبان در شهر پلخمری ولایت بغلان یک مدرسه جهادی به نام «قطبالمدارس» ایجاد شده بود. نزدیک به هزار نفر در آن درس میخواندند. من نیز در آن در مدرسه درس میخواندم. آن زمان نیروهای دولت اسلامی به رهبری استاد برهانالدین ربانی در تخار با طالبان درگیر جنگ بود. من خوب به یاد دارم وقتی جنگ در تخار تشدید شد، پیکپهای طالبان داخل مدرسه شده و شاگردان این مدرسه را به زور و به رضا به خط مقدم جنگ بردند که تعداد زیادی از آنها در آن جنگ تلف شدند.
همچنان در آن زمان، طالبان در ولسوالی خنجان ولایت بغلان نیز یک مدرسه جهادی ایجاد کرده بودند. این مدرسه توسط کسی به نام ملا شهزاده، یکی از فرماندهان طالبان، ایجاد شده بود. در همان سالی که طالبان سقوط کرد، باری در منطقه لرخواب ولسوالی دوشی ولایت بغلان میان نیروهای مقاومت با طالبان جنگ شدید راه افتاد.
در جریان جنگ، وقتی طالبان با کمبود نیرو مواجه شدند با پیکپهای خود وارد مدرسه جهادی خنجان شده و جوانان و نوجوانان بیتجربه و خام را جبرا به خطوط جنگ انتقال دادند. شاگردان مدرسه گریان میکردند که ما جنگ را ندیدهایم و تجربهاش را هم نداریم، اما گوش شنوایی وجود نداشت که حرف آنان را بشنود.
القصه اینکه فلسفه نامگذاری این مدارس به «مدارس جهادی» همین است که برای طالبان حیثیت پادگان نظامی یا نیروی ذخیره را دارد و هر گاهی که احساس نیاز کنند -با زور و یا رغبت- آنها را به جنگ میفرستند.