نویسنده : فایز رشید، نویسنده عرب
برگردان : حسیب الله ولی زاده
ایلان پاپه، نویسنده و مورخ یهودی اسراییلی کتابی دارد بنام «TEN MYTHS ABOUT ISRAEL». وحید خضاب، این کتاب را زیر نام « ۱۰ غلط مشهور در باره اسراییل» به زبان پارسی ترجمه نموده و ساره عبدالحلیم آن را زیر عنوان «عشر خرافات عن إسراییل» به زبان عربی برگردان نموده است. فایز رشید، نویسنده عرب در وبسایت« مسارات» این کتاب را معرفی نموده و به بازخوانی آن پرادخته و در مورد آن مطلبی تحت عنوان « عشر خرافات عن إسراییل… الحقائق في مواجهة التاریخ» نگاشته است. اینک بخش اول این مطلب را به زبان پارسی برگردان می نمایم.
در میان کتاب های که به تازه گی از سوی انتشارات جهانی«فیرسو» چاپ گردیده است، کتابی بنام« ۱۰ افسانه در باره اسراییل» از ایلان پاپه وجود دارد. پاپه در مقدمه این کتاب می نویسد: تاریخ در مرکز و هسته هر درگیری ای قرار دارد. فهم صحیح و بی طرفانه از گذشته، امکان رسیدن به صلح را فراهم می آورد. در مقابل تحریف یا دستکاری تاریخ، بذر فاجعه می پاشد.
نویسنده کتاب « پاکسازی نژادی فلسطین» اشاره می کند که، درگیری فلسطین – اسراییل( به تعبیر درست تر منازعه عرب – صهیونیسم ) نمونه زنده این نوع درگیری ها به شمار می رود؛ زیرا اطلاعات غلط تاریخی و تحریف عمدی آنچه که حتا در گذشته نزدیک رخ داده، منجر به تقویت ستم و قلع و قمع، اشغال و تایید استعمار و طولانی شدن این درگیری می گردد.
ایلان پاپه، کتاب خود را به سه بخش ذیل تقسیم می کند: بخش اول: افسانه های قدیمی . بخش دوم: افسانه های معاصر . بخش سوم : نگاهی به آینده . این کتاب حاوی ده فصل و خاتمه می باشد. نویسنده در خاتمه در مورد استعمار اسراییل در قرن بیست و یک حرف می زند. او در این کتاب تمام افسانه های اسراییل را رد می نماید.
افسانه های قدیمی
پاپه، ادعا های اسراییل – صهیونیسم – مبنی بر این که زمانی که حرکت صهیونیسم تاسیس گردید و پس از صدور «بیانیه بالفور»، فلسطین سرزمین تهی از ساکنان بومی بوده است، شرح می نماید. او هم چنان پرسش ها را در مورد این که آیا فلسطینی ها در سال ۱۹۴۸ م. سرزمین شان را به خواست خودشان ترک کرده اند و یا نه؟ و آیا واقعا، نبرد جون سال ۱۹۶۷ م. بر اسراییل تحمیل شده است یا خیر؟ مطرح می نماید. وی سپس به چرایی شکست معاهدات کمپ دیوید و هم چنان بیان عوامل اساسی حملات اسراییل بر نوار غزه می پردازد و در پایان این بخش تاکید می کند که چگونه در حال حاضر، نظریه انحلال هر دو دولت قابل تطبیق نیست.
افسانه اول : فلسطین سرزمین بدون ملت
نخستین این افسانه ها، افسانه « فلسطین سرزمین بدون ملت» می باشد. نویسنده در فصل اول تاکید می کند که، موقعیت ژئوپلتیکی که امروز به آن فلسطین می گویند، از زمان امپراطوری روم تا اکنون یک شهر مشهور بوده است و می باشد. او می افزاید: از قرن هفتم تا اکنون تاریخ فلسیطن با جهان عرب و اسلام ارتباط مستحکم داشته است. پاپه بیان می دارد: سوابق نفوس شماری از زمان عثمانی در سال ۱۸۷۸ م . نشان می دهد که در میان تقربیا نیم میلیون باشنده در سرزمین فلسطین، یهود ۳٪ مسلمانان ۸۷٪ و مسیحی ها ۱۰ ٪ آن را تشکیل می دهند. او ادامه داده و می گوید: فلسطین یک کشور روستایی در مسیر ورود به قرن بیستم به عنوان یک جامعه نوین بود. اشغال و استعمار سرزمین فلسطین، این مسأله را برای اکثر باشندگان آن به یک فاجعه مبدل کرد.
افسانه دوم : یهود ملت بدون سرزمین
افسانه دوم، افسانه اول را تکمیل می کند. زیرا به باور صهیونیست ها، سرزمین فلسطین که ملت ندارد، به ملت یهود که تنهاترین ملت بدون سرزمین در جهان است، نیاز دارد. نویسنده در این بخش و در رد این ادعای صهیونست ها، به این پرسش که اکثر ادعا های آنها بر پایه آن بنا یافته است، پاسخ می دهد: آیا یهود، باشندگان بومی فلسطین اند و به همین اساس، باید به منظور برگشت به سرزمین اصلی شان مورد حمایت قرار گیرند؟ افسانه ها وجود دارد که، یهودیانی که در سال ۱۸۸۲ م. به فلسطین آمده اند، نواده های همان کسانی اند که رومی ها آنها را از این سرزمین در سال ۷۰ م. اخراج کرده اند. اما نویسنده، این سخن را رد می نماید و می گوید: پیش از تشکیل حرکت صهیونیسم، رابطه میان جوامع یهودی در جهان – به شمول فلسطین – رابطه روحی و دینی – نه سیاسی – بوده است . او هم چنان تاکید می کند که، پروژه برگشت یهود به فلسطین تا قرن ششم، پروژه مسیحی پروتستانتی بوده است و سپس حرکت صهونیسم آن را به پایه اکمال رسانید.
افسانه سوم : صهیونیسم نماینده یهود
در فصل سوم کتاب، نویسنده موقف یهود در مورد حرکت صهیونیسم را بیان می کند و حیله ها و نیرنگ های را که این حرکت آن را انجام می دهد، توضیح می دهد. صهیونیست ها با حیله و نیرنگ، دین یهود را در قدم نخست با اهداف استعماری و در گام بعدی با اهداف استراتیژیک آمیخته اند و با افسانه سازی، یهود را فریب داده اند. او از این پندار صهیونیست ها که خود را نماینده تمام یهود می دانند و دشمنان شان را «دشمن سامی ها» می خوانند، پرده برمی دارد. او هم چنان به بررسی میتودها و کتب درسی در اسراییل که همین پیام پیرامون حق دینی در سرزمین فلسطین را می رساند، و برای اثبات آن دلایلی از تورات می آورد، می پردازد. او می افزاید: داوید بن گوریون – یکی از رهبران حرکت صهیونیسم و نخستین نخست وزیر اسراییل – تورات را در مقابل اعضای «کمیسون پیل» «Peel Commission » ( این کمیته تلاش می کرد تا فلسطین را میان قیمومیت بریتانیا، یهود و عرب تقسیم کند ) تکان داد و فریاد کرد: این تورات حق یهود در فلسطین را تعیین می کند نه قیمومیت بریتانیا. تورات منشور دولت ماست.
افسانه چهارم: حرکت صهیونیسم، حرکت استعماری نیست
حرکت صهیونیسم ادعا می کند که،« حرکت آزدی بخش برای یهود» است و این حرکت، حرکت«استعماری» نمی باشد. اما نویسنده در فصل چهارم کتاب،استعماری بودن حرکت صهیونیسم را بیان می نماید و آن را به پروژه استعماری که در جنوب افریقا، استرالیا و ایالات متحده برعلیه باشندگان بومی این مناطق تطبیق گردید، تشبیه می کند. نقد این افسانه در موقف گیری در مورد مقاومت فلسطین و هم چنان مبارزه اسراییل حایز اهمیت است. اگر دولت اسراییل دولت دمکرات باشد و یا هم چنان حرکت صهیونیسم، حرکت آزادی بخش باشد، پس مبارزه ملت فلسطین و تنظیم های فلسطینی عمل تروریستی می باشد. نویسنده توضیح می دهد که با فرارسیدن سال ۱۹۴۵ م . صهیونیست ها بیشتر از نیم میلیون ناقل را به سرزمینی که شمار باشندگان بومی آن به دو ملیون تن می رسید، انتقال دادند و جابجا کردند. آنها با وصف تمام تلاش های شان، نتوانستند بیشتر از ۷٪ خاک فلسطین را خریداری نمایند. از همین رو، به نسل کشی و اخراج اجباری فلسطین ها روی آوردند.
افسانه پنجم : فلسطینی ها در سال ۱۹۴۸ م . به خواست خودشان سرزمین های شان را ترک کرده اند
حرکت صهیونیسم ادعا می کند که، فلسطینی ها به اختیار و خواست خودشان سرزمین های شان را ترک نموده اند. نویسنده این دروغ را رد می نماید و بیان می دارد که رهبران صهیونیسم ، نتوانستند به گونه موفق پروژه شان را بدون اخراج اجباری فلسطینی ها تطبیق نمایند. او باور دارد که چیزی در ذهن این رهبران جز اخراج آنها از فلسطین و تشکیل دولت بدیل مثلا در سوریه یا عراق خطور نمی کرد. زمانی که بریتانیا به احتمال انتقال فلسطینی ها به منطقه نابلس ( در کرانه باختری ) و اسکان آنها در آنجا اشاره کرد، رهبران صهیونیسم به این امر موافقت نکردند و اصرار نمودند که باید آنها به خارج از فلسطین بروند و به زور اخراج گردند و بریتانیا نیز در تطبیق نقشه اخراج اجباری، آنها را حمایت کند. آنها این کار را برای تشکیل دولت یهود،استقلال و ثبات آن حتمی می دانستند.