نویسنده : عصام تلیمه، پژوهشگر و نویسنده مصری
برگردان : حسیب الله ولی زاده
منبع : سایت شبکه تلوزیونی العربی ۲۱
این حدیث، سومین حدیث در باب رجم می باشد: « خُذُوا عنِّي خُذُوا عنِّي ، قدْ جعل اللهُ لهنَّ سَبِيلًا ، البِكرُ بالبِكرِ ؛ جَلدُ مِائةٍ ، و نَفْيُ سَنةٍ ، و الثَّيِّبُ بالثَّيِّبِ ، جَلدُ مائةٍ و الرَّجْمُ »« از من بگیرید[ از من بیاموزید]، خداوند برای آنها راهی قرار داده است. [مجازات] زناکاران مجرد، صد تازیانه و تبعید یک ساله است و [مجازات] زناکاران متأهل، صد تازیانه و سنگسار است.» (۱)
این حدیث به اشکال و طرق مختلف روایت شده است. اکثر این روایت ها از طریق عباده بن صامت روایت شده است. روایتی دیگر نیز از طریق سلمه بن المحبق وجود دارد. این روایت اندکی با روایت عباده بن صامت فرق دارد و تقدیم و تاخیر در آن صورت گرفته است. به عنوان نمونه: روای گاهی «البکر بالبکر» را اول ذکر می کند و گاهی هم «الثیب بالثیب» را در اول حدیث قرار می دهد . هم چنان روایت دیگری نیز وجود دارد. این روایت مدت تبعید را مشخص نمی کند، بلکه فقط مجازات تبعید را بدون ذکر مدت آن بیان می نماید. این روایت قرار ذیل است: « جلد مائة و نفي»« [مجازات زناکاران مجرد] صدتازیانه و تبعید است» (۲)
این روایت از طریق سلمه بن المحبق قرار ذیل است: « « خُذُوا عنِّي خُذُوا عنِّي ، قدْ جعل اللهُ لهنَّ سَبِيلًا ، البِكرُ بالبِكرِ ؛ جَلدُ مِائةٍ ، و نَفْيُ سَنةٍ ، و الثَّيِّبُ بالثَّيِّبِ ، جَلدُ مائةٍ و الرَّجْمُ »« از من بگیرید[ از من بیاموزید]، خداوند برای آنها راهی قرار داده است. [مجازات] زناکارن مجرد، صد تازیانه و تبعید یک ساله است و [مجازات] زناکاران متأهل، صد تازیانه و سنگسار است. (۳)
سند حدیث
اکثر محققین، سند این حدیث از طریق عباده بن صامت را صحیح دانسته اند، اما بازهم در مورد سند این حدیث حرف وجود دارد و آن این است که سند آن «معلول»است. تمام روایانی که این حدیث از آن طریق آنها روایت شده، این حدیث را از حسن بصری به گونه «معنن»[با ذکر عن] روایت کرده اند. هم چنان حسن بصری در علم حدیث شناسی متهم و موصوف به «تدلیس» است. این به این معنا است که این روایت حکم «روایت منقطع» را دارد. در میان این روایت ها، روایت ابن ماجه «منقطع» نیست،(۴) اما بکر بن خلف به تنهایی آن را از یونس بن جبیر از حطان از عباده بن صامت روایت کرده است. «بکر» صادق است ولی در روایت حدیث اشتباه می کرد. شیخ شعیب ارناووط می گوید: بکر بن خلف دچار توهم شده و این روایت را از یونس بن جبیر روایت کرده است. در حالی که روایت صحیح از بکر بن خلف از حسن بصری می باشد. «مزنی» این سخن را در «تحفة الأشراف» بیان کرده است. روایت صحیح را ابو داوود این گونه روایت کرده است: از مسدد از یحیی بن سعید از قتاده از حسن بصری از حطان از عباده بن صامت .(۵)
محققین مسند امام احمد بن حنبل و دیگر علما، حدیث سلمه بن المحبق را ضعیف خوانده اند.
نقد متن حدیث
آنچه گفتیم در مورد نقد سند این حدیث بود که به طرق مختلف روایت شده است. متن این حدیث نیز نقد شده است. حنفی ها متن این حدیث را نقد نموده و به همین اساس آن را رد کرده اند. دیدگاه حنفی ها در این مورد را مفصلا بیان خواهیم کرد. آنها این روایت را منسوخ خوانده اند؛ زیرا مخالف عمل پیامبر صلی الله علیه و سلم است.
هم چنان علامه طاهر بن عاشور از جمله کسانی است که متن این حدیث را نقد نموده اند. او می گوید: این حدیث میان مجازات سنگسار و تازیانه زانی متأهل جمع می کند و هر دو را به عنوان مجازات زانی متأهل می خواند. فکر می کنم روایان این روایت در روایت این حدیث از عباده، دچار توهم شده اند و یا میان روایات خلط نموده اند. گمان می کنم به همین خاطر علما به این حدیث عمل نکرده اند. از همین رو، در حد زنا میان مجازات سنگسار و تازیانه زانی متأهل جمع نمی شود[ و هر دو همچون مجازات تطبیق نمی گردد، بلکه یکی تطبیق می گردد و بس و آنهم مجازات سنگسار است].(۶)
زمان حدیث
فقها و محدثین در مورد زمانی که پیامبر صلی الله علیه و سلم این حدیث را فرموده است، اختلاف کرده اند. آیا آنحضرت این حدیث را پیش از نزول آیه دوم سوره نور و آیه های ۱۵ و ۱۶ سوره نساء فرموده است یا پس از نزول آن؟ ناگفته نماند که تعیین زمان احادیثی که در باب سنگسار وجود دارد، بسیار مهم است.
برخی از علما نتوانسته اند، تاریخ این حدیث را تعیین نمایند. آنها می گویند: امکان دارد، این سخن را پیامبر قبل از نزول آیه دوم سوره نور گفته باشد و پس از آن، این آیه نازل شده است و هم چنان احتمال دارد، که این سخن را آنحضرت پس از نزول آیه دوم سوره نور از باب تاکید و توضیح گفته باشد. (۷)
قاضی عیاض می گوید: این سخن پیامبر« قدْ جعل اللهُ لهنَّ سَبِيلًا »« خداوند برای آنها راهی قرار داده است» به این آیه اشاره دارد:«وَٱلَّـٰتِي يَأۡتِينَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمۡ فَٱسۡتَشۡهِدُواْ عَلَيۡهِنَّ أَرۡبَعَةٗ مِّنكُمۡۖ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمۡسِكُوهُنَّ فِي ٱلۡبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّىٰهُنَّ ٱلۡمَوۡتُ أَوۡ يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلٗا وَٱلَّذَانِ يَأۡتِيَٰنِهَا مِنكُمۡ فَـَٔاذُوهُمَاۖ فَإِن تَابَا وَأَصۡلَحَا فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ تَوَّابٗا رَّحِيمًا »«و آن دسته از زنان شما که به زشتکاری [زنا] آلوده مىشوند، چهار نفر [مرد] از میانِ خودتان به عنوان گواه بر آنان بخواهید. پس اگر آنها گواهى دادند. در آن صورت این زنان را در خانهها نگهدارى کنید تا زمانى که مرگشان فرا رسد یا خدا راهی [جدید] برای [رهایی] آنان قرار دهد. هر آن دو نفر از شما که به زشتکاری آلوده میشوند، آنها را تعزیر کنید پس اگر [پیش از محاکمه] توبه کردند و خود را اصلاح نمودند، در آن صورت از آنها صرف نظر کنید، زیرا خدا همواره توبه پذیرِ بسیار مهربان است» [ سوره نساء ، آیات ۱۵ و ۱۶]
در این حدیث پیامبر علیه السلام خبر داده است که خداوند برای وی وحی نموده و راه جدید را آنچه در حدیث ذکر گردیده، قرار داده است. علما در تفسیر آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء اختلاف کرده اند. آیا این آیات محکم است و این حدیث تفسیر آن؟ و یا آیا این آیات، بوسیله آیه دوم سوره نور و حدیث مذکور و آیه سنگسار منسوخ شده است؟(۸)
ابن عبدالبر می گوید: این حکم[ مجازات سنگسار و تازیانه زانی متأهل و مجازات تازیانه و تبعید زانی مجرد] در اوایل وجود داشت، اما پسانترها پیامبر صلی الله علیه و سلم اشخاصی را سنگسار کرد و تازیانه نزد. پس به همین اساس دانستیم که خداوند بوسیله این حکم[عمل پیامبر]، حکم قبلی را منسوخ کرد.(۹) در مطالب قبلی آیه های سوره نساء را بررسی نمودیم و اقوال علما در مورد نسخ و مقدار صحت آن را بیان کردیم.
واضح است که اکثر شارحان حدیث و فقها ـ چه کسانی که به این حدیث سندا و متنا عمل کرده اند و به مجازاتی که در آن وارد گردیده ، معتقد اند و چه نه ـ همه اتفاق دارند که، پیامبر صلی الله علیه و سلم این سخن را پس از آیه های ۱۵ و ۱۶سوره نساء و پیش از واقعه سنگسار «ماعز»،« زن غامدی» و «مرد و زن یهودی» گفته است. هم چنان علما در مورد زمان نزول آیه دوم سوره نور اختلاف دارند. اگر خدا بخواهد، در مکان مناسب این موضوع را بررسی خواهیم کرد و به این پرسش ها پاسخ خواهیم داد: این آیه چی وقت نازل شده است؟ پس از وقایع سنگسار در زمان پیامبر و یا پیش از آن . آیا این آیه «محکم» است یا نخیر؟
ایرادهای موجود در حدیث
علما در مورد این حدیث بسیار اختلاف کرده اند و این حدیث مایه حیرت آنها در گذشته و اکنون گردیده است. امام صنعانی پس از شرح این حدیث و تلاش به منظور ترجیح میان دلایل، اظهار حیرت نموده می گوید: دلالت حدیث عباده به ثبوت مجازات تازیانه زانی متأهل و سپس سنگسار آن قوی و واضح است. هم چنان این امر روشن است که پیامبر صلی الله علیه و سلم کسانی را که سنگسار کرد، تازیانه نزد. به همین اساس من در این موضوع توقف می کنم تا خداوند راه درست را بگشاید و او بهترین راه گشا است. قبلا به گونه قاطع در «منحة الغفار» گفتم که دیدگاه جمع میان سنگسار و تازیانه همچون مجازات زانی متأهل قوی است، اما اکنون در این مورد توقف می نمایم.(۱۰)
حنفی ها این حدیث را رد نموده و به آن عمل نکرده اند. فقهای دیگر نیز در این مورد اختلاف کرده اند. زیرا این حدیث در هر حالت، میان دو مجازات جمع می نماید. مجازات زانی مجرد را صد تازیانه و یک سال تبعید و یا تبعید بدون تعیین مدت – چنانچه در برخی روایت ها آمده است – قرار می دهد و مجازات زانی متأهل را سنگسار و صد تازیانه می داند.
حنفی ها این زیادت در حد زنا را رد نموده و مجازات زانی مجرد را فقط صد تازیانه دانسته اند. آنها هم چنان مجازات تبعید زانی مجرد را انکار نموده و مجازات زانی متأهل را سنگسار بدون صد تازیانه دانسته اند. آنها این حدیث را منسوخ می دانند. دیگر علما نیز چنین نظری دارند. (۱۱)
برخی از فقها معتقد اند، که مجازات زانی متأهل فقط سنگسار است و مجازات صد تازیانه در حق زانی متأهل نسخ شده است. آنها مجازات تبعید و صدتازیانه را مجازات زانی مجرد می دانند. در این صورت، آنها به نیم حدیث عمل نموده و نیم دیگر آن را ترک کرده اند. این نظر شگفت آور و عجیب است.
اکثر کسانی که این حدیث را مورد بررسی قرار داده و آن را رد نموده و منسوخ خوانده اند، حنفی ها می باشند. از همین رو، به خوانندگان گرامی توصیه می کنیم که به نظریات آنها در مورد این حدیث و تأویل آن مراجعه نمایند. زیرا آنها مجازات تبعید زانی مجرد و مجازات صدتازیانه زانی متأهل را زیادت در حد می دانند و آن را همچون «تعزیر» و سیاست – نه حد – می خوانند. آنها به دلیل مهمی در این مورد استدلال کرده اند که سزاوار بود، بیشتر از نفی مجازات تبعید زانی مجرد و مجازات صد تازیانه زانی متأهل، در نفی سنگسار همچون حد به آن استدلال نمایند. (۱۲)
تأملات مهمی در این حدیث
چگونه فقهای معتقد به تبعید و صدتازیانه همچون مجازات زانی مجرد و صد تازیانه و سنگسار همچون مجازات زانی متأهل، باورمند به مجازاتی اند که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را تطبیق نکرده است؟ این وقایع سنگسار: « سنگسار ماغز»،«سنگسار زن غامدی»، « سنگسار مرد و زن یهودی» و « سنگسار إمراة عسیف» در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم رخ داده است. بعدا در مورد این وقایع حرف خواهیم زد. در این وقایع، آنحضرت مجازات مذکور در این حدیث را تطبیق نکرده است. پس از آنحضرت، حضرت ابوبکر، عمر و عثمان رضی الله عنهم نیز این مجازات را تطبیق نکرده اند. گرچند از حضرت عمر روایت شده که مجازات تبعید را تطبیق نموده و پسانترها در قضایای دیگر – به جز زنا – از تطبیق آن رجوع نموده است.
سپس زمان خلافت حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه فرا می رسد. او مجازاتی را که در حدیث عباده بن صامت وارد گردیده است، تطبیق می کند. چگونه تطبیق مجازاتی از زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم تا زمان علی به تاخیر می افتد و جز در دوران خلافت علی تطبیق نمی شود؟!!
در واقعیت، کسی که در دیدگاه حنفی ها در مورد تعزیر خواندن تبعید دقت نماید ، برای وی واضح خواهد شد که این دلایل بیشتر شایسته نفی سنگسار همچون حد و تعزیر دانستن آن، است . آنها در رد مجازات تبعید زانی مجرد و مجازات صدتازیانه زانی متأهل به این دلیل استدلال نموده اند که این حکم، زیادت در حکم قرآن است. این زیادت نسخ خوانده می شود و این حدیث خبر واحد است و خبر واحد نمی تواند قرآن را نسخ نماید.
این سخن شایسته است که در مورد حکم سنگسارهمچون حد نیز گفته شود؛ زیرا هیچ آیه ای صراحتا و اشارتا در مورد حکم سنگسار وجود ندارد، بلکه این حکم در حدیث روایت شده است و حکم سنگسار زیادت در حکم قرآن بشمار می رود. اگر این روش و منهج حنفی ها را تطبیق نماییم، به این نتیجه می رسیم که حکم سنگسار همچون حد را نفی کنیم؛ چون این حکم زیادت در حکم قرآن محسوب می شود. حکم قرآن در مورد مجازات زنا در آیه دوم سوره نور، صد تازیانه ذکر شده است و زیادت در این حکم به اساس اصول حنفی ها که زیادت در حکم کتاب الله بوسیله خبر واحد را نمی پذیرند، جواز ندارد. نکته های دیگری نیز در این حدیث وجود دارد که آن را – اگر خدا بخواهد- در کنار احادیث دیگر بیان خواهیم کرد.
منابع
۱ ـ این روایت را مسلم (۱۶۹۰) و النسائي در الكبرى (۱۶۹۹۱) و أبو عوانه (۶۶۸۶) و أحمد (۲۲۶۶۶) و الدارمي (۲۳۲۸) و أبو داود (۴۴۱۵) و الترمذي (۱۴۳۴) و الطحاوی در شرح الآثار (۳/۱۳۸) و ابن ماجه (۲۵۵۰) از عبادة بن الصامت رضي الله عنه روایت کرده اند.
۲ ـ این روایت را الطبراني در الأوسط (۲۰۰۲).روایت کرده است.
۳ ـ این روایت أحمد (۱۵۹۱۰) و الطحاوي در شرح معاني الآثار (۳/۱۳۴) روایت کرده اند و محققان مسند اسناد آن را ضعیف خوانده اند(۲۵/۲۵۱).
۴ ـ این روایت را ابن ماجه (۲۵۵۰). روایت کرده است. در توصیف حسن البصري به تدليس به این کتاب ها نگاه کنید: طبقات المدلسين، ابن حجر ص: ۲۹. و التقريب شماره: (۱۲۲۷).
۵ ـ نگاه کن: سنن ابن ماجه، به تحقيق شعيب الأرناؤوط شماره: (۲۵۵۰) به نقل از : منهجية التعامل مع السنة النبوية، دكتور محمد سعيد حوى.(۳۴).
۶ ـ نگاه کن: التحرير والتنوير ، ابن عاشور (۴/۲۷۴).
۷ ـ نگاه کن: القبس في شرح موطأ مالك ، ابن العربي (۱/۱۰۰۹).
۸ ـ نگاه کن: إكمال المعلم ، قاضي عياض (۵/۵۰۴).
۹ ـ نگاه کن: التمهيد (۹/۸۲).
۱۰ ـ نگاه کن: سبل السلام ، صنعاني (۴/۶).
۱۱ ـ نگاه کن: القبس في شرح الموطأ ، ابن العربي (۱/۱۰۱۱،۱۰۱۰) وشرح البخاری ، ابن بطال (۸/۴۴۰).
۱۲ ـ نگاه کن: المبسوط ، سرخسي (۹/۳۶) و أحكام القرآن ، جصاص (۳/۳۱۶،۳۱۵) و إعلاء السنن ، تهانوي (۱۱/۶۰۵،۶۰۴).