نویسنده : عصام تلیمه، پژوهشگر و نویسنده مصری
برگردان : حسیب الله ولی زاده
منبع : سایت شبکه تلوزیونی العربی ۲۱
در این مطلب، نویسنده در بررسی سلسه وار احادیث سنگسار، حدیث « الولدُ لِلْفِرَاشِ ولِلْعَاهِرِ الحَجَرُ» را مورد بررسی قرار می دهد. این حدیث دومین حدیث قولی در باب سنگسار می باشد. (مترجم)
در مطلب قبلی، نخستین حدیث قولی در باب سنگسار را بررسی نمودیم و در متن و سند آن اندکی مکث کردیم. این حدیث قرار ذیل است «لا يحِلُّ دمُ امرءٍ مسلمٍ إلَّا بإحدَى ثلاثٍ , الثیب الزِّانَى , والنَّفسُ بالنَّفسِ , والتَّاركُ لدينِه المفارقُ للجماعةِ » « ریختن خون هیچ مسلمانی حلال نیست مگر به سه چیز: زناکار محصن، نفس در مقابل نفس و مرتدی که جماعت مسلمانان را ترک کرده است.»
دومین حدیث قولی در مورد سنگسار حدیث ذیل می باشد : « الولدُ لِلْفِرَاشِ ولِلْعَاهِرِ الحَجَرُ»««فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سزای زناکار سنگ است.» این عبارت، در دو حدیث شریف از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده است. این حدیث به گونه های متفاوت روایت شده، اما ما در این مطلب، دو حدیثی را که در آن عبارت مذکور ذکر گردیده است، را بیان می کنیم.
یک : عتبه برای برادرش سعد بن ابی وقاص سپارش نموده بود که طفل زمعه از من است و آن را باخود بگیر. زمانی که سال فتح مکه فرا رسید، سعد او را گرفت و گفت: این طفل برادر زاده من است که در باره او برای من سپارش شده است. عبد بن زمعه که برادر آن پسر بود برخاست، و گفت: این بردار من است و از نطفه پدر من زاییده شده است و در فراش او به دنیا آمده است. نزاع و مخاصمه را نزد رسول خدا بردند. سعد گفت: ای رسول خد، این طفل، پسر برادر من عتبه بن ابی وقاص است، او به من توصیه کرده است که این پسر اوست. عبد بن زمعه گفت: ای رسول خدا این برادر من است و در فراش پدر من متولد شده است. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: ای عبد بن زمعه او متعلق به شما است. فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سزای زناکار سنگ است. سپس زمانی پیامبر دید که این طفل به عتبه شباهت دارد، به سوده بنت زمعه گفت: از محل دید وی خود را پنهان نمایید.[ حجاب داشته باشید]. تا زمانی که این شخص وفات کرد، سوده او را ندید. (۱)
۲ـ حدیث دوم : پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: «فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سزای زناکار سنگ است.»
زمعه پدر بانو سوده، همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم است. او پس از درگذشت خود، فرزندی را که در اثر همبستری وی با کنیزش به دنیا آمده بود، را بر جای گذاشت. برادر سعد بن ابی وقاص به وی خبر داده بود که او با این کنیز زنا کرده و این فرزند از وی است نه از زمعه . زمانی که به منظور رفع این منازعه به نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم رفتند، آنحضرت فرمود: «فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سزای زناکار سنگ است.»
معنا و مفهوم حدیث
این دو حدیث صحیح اند و در صحت سند آنها شکی وجود ندارد. اکنون می خواهیم در این جمله : «و سزای زناکار سنگ است». مکثی نماییم. آیا مقصود از این جمله سنگسار است یا چیز دیگری؟ چنانچه گفتیم، باید در کنار سند حدیث، متن آن را نیز بررسی نماییم. از آنجا که این حدیث در باب سنگسار حایز اهمیت است، لازم است آن را از لحاظ سند و متن بررسی کنیم. سند این حدیث صحیح است و اما از لحاظ متن در این حدیث چندین ایراد مهمی وجود دارد.
شاید در هنگام خواندن این حدیث در وهله نخست، این نکته به ذهن خواننده و یا پژوهشگر خطور نماید که مراد از «و سزای زناکار سنگ است» سنگسار نمودن زناکار است. فقها و محدثین در این مورد اختلاف کرده اند. ابن حجر رحمه الله می گوید: معنای «و سزای زناکار سنگ است » این است که نا امیدی و محرومیت نصیب زناکار می گردد. عهر به فتح عین و ها به معنای زنا می باشد. نا امیدی و محرومیت در این جا به معنای محروم شدن زناکار از فرزندی که ادعای پدر بودن او را دارد، می باشد. عرب ها عادت دارند برای کسی که نا امید شده باشد، می گویند: له الحجر و بفیه الحجر و التراب . (۳) تعبیرهای مشابه این نیز در زبان عربی وجود دارد. (۴)
گویند: مراد از سنگ در این جا این است که زناکار سنگسار می گردد. نووی می گوید: این نظر ضعیف است؛ زیرا سزای سنگسار مخصوص زناکاران متأهل می باشد و هم چنان سنگسار مستلزم نفی نسب فرزند نیست؛ در حالی که این حدیث در مقام نفی نسب فرزند روایت شده است. (۵) سبکی می گوید: معنای اول(محرومیت) به سیاق حدیث نزدیک تر است، تا این محرومیت، شامل تمام زناکاران گردد. حکم سنگسار زناکاران، از روایت دیگری استنباط شده است، پس به «تخصیص بدون دلیل» نیازی وجود ندارد. (۶)
ابن حجر می گوید: معنای اول را هم چنان این روایت تایید می کند. ابو احمد حاکم از زید بن ارقم روایت نموده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود : «فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سنگ در دهان زناکار .» ابن حبان از ابن عمر روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «فرزند به صاحب فراش خود ملحق است و سنگ در دهان زناکار.» مراد از واژه «الاثلب» در این حدیث، برخی ها گفته اند سنگ است و برخی دیگر هم گفته اند خاک می باشد . (۷)
امام بغوی می گوید: در این فرموده پیامبر« ولِلْعَاهِرِ الحَجَرُ» عاهر به معنی زناکار می باشد. عرب ها زمانی که شخصی به قصد فجور نزد زنی برود، می گویند: عهر الیها یعهر. «عهر» به معنای زنا است. گویند: مراد از سنگ در اینجا سنگسار است. اما برخی دیگر گویند: چنین نیست؛ زیرا تمام زناکاران سنگسار نمی گردند، بلکه برخی آنها( زناکاران متأهل) مستحق سنگسار اند. سنگ در این جا به معنای نا امیدی و محرومیت می باشد. یعنی چنین شخصی در نسب حقی ندارد. به عنوان نمونه: شخصی برای کسی که او را ناامید ساخته است می گوید: لیس لک غیر التراب و ما فی یدک الا الحجر. جز خاک سهمی نداری و جز سنگ در دست ات نیست.
از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده که فرمود: «اگر شخصی آمد و پول بهای سگ را می خواست، خاک را به وی بدهید» مراد پیامبر از این سخن محرومیت است. برخی از علمای سلف به اساس ظاهر این حدیث به این باور بوده اند که باید خاک را در دست چنین شخصی بگذارد.(۸)
ابن عبدالحق الیفرنی می گوید: از جمله نکته های زیبا در زبان عربی، این عبارت است:« بفیه الحجر.» یعنی « سنگ در دهانش باد!» زمانی که گوینده سخنی بگوید که شنونده آن را ناپسند داند، همان مکانی را که چنین سخنی از آن بیرون شده است، را دعای بد می نمایند. زمانی که این کار مختص به عضوی از اعضای بدن نباشد، می گویند: له الحجر.
سنگ در « ولِلْعَاهِرِ الحَجَرُ»«و سزای زناکار سنگ است.» پس از این که شریعت حکم سنگسار را تایید نموده، به معنای سنگ حقیقی است و معنای مجازی آن، حرمان می باشد.(۹)
ابن الجوزی و العینی می گویند: معنای «و سزای زناکار سنگ است.» این است که چنین شخصی در نسب حقی ندارد. چنانچه می گویید: له التراب یعنی وی سهمی ندارد. این معنا را این حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز تایید می کند:« زن به خاطر چهار چیز برای ازدواج انتخاب می شود: مال و دارایی، اصل و نسب، زیبایی و دیانت؛ پس دین دار را انتخاب کن دست هایت، خاک آلوده شود( خداوند تو را فقیر و تنگ دست کند)(۱۱)
ابن اثیر در کتاب« النهایة» در معنای «تربت یداک» می گوید: زمانی که شخصی فقیر گردد عرب ها می گویند: «ترب الرجل» یعنی این فرد از فرط فقر به زمین چسپید و خاک آلود شد. و اما زمانی که غنی گردد می گویند: «اترب الرجل» یعنی این شخص ثرومند شد. این سخن در کلام زبان عرب متداول است و مقصود از آن برعکس این تعبیر« قاتله الله» « خدا او را بکشد» دعای بد نیست .
قنازعی می گوید: «خاک در دهانت» عرب ها این جمله را در پاسخ به کسی که چیزی را بخواهد که از وی نباشد، می گویند. (۱۲)
احمد البنا ساعاتی می گوید: گویند: مراد از سنگ در اینجا، سنگسار می گردد، می باشد. این نظر ضعیف است؛ چه تمام زناکاران سنگسار نمی گردند، بلکه فقط زناکاران متأهل سنگسار می شوند. هم چنان سنگسار مستلزم نفی نسب فرزند نیست؛ در حالی که این حدیث در مقام نفی نسب فرزند روایت شده است.(۱۳)
ابن رسلان در تفسیر این سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم نظر دیگری دارد. او می گوید: مراد از عاهر در این حدیث عتبه بن ابی وقاص است – او همان کسی است که دندان رباعی پیامبر را در روز احد شکست ـ او قبل از فتح مکه در حالی که کافر بود، درگذشت.(۱۴)
از آنچه تا این جا بیان نمودیم، دانسته می شود که این حدیث در باب حکم سنگسار زناکاران صریح و روشن نیست. هم چنان در میان فقها، هیچ فقهی وجود ندارد که حکم سنگسار را از این حدیث استنباط نموده باشد، در حالی که این حدیث از نظر آنها پنهان نمانده است؛ چه این حدیث در مساله دعوای نسب وجود دارد. «نسب» باب مهمی در فقه است و این باب در تمام مذاهب و کتب فقهی و فقه مقارن وجود دارد. گرچند برخی ها در باب ثبوت حکم سنگسار به این حدیث استدلال نموده اند، اما فقها این استدلال و نظر ضعیف خوانده اند.
کلان ترین ایراد در این حدیث
ایراد بزرگی در متن این حدیث وجود دارد و آن این است که پیامبر صلی الله علیه و سلم، این طفل را برای پسر زمعه داد و نسب او را به رسمیت شناخت، اما با وصف این هم از همسرش بانو سوده می خواهد که از محل دید وی پنهان گردد. به همین اساس، حضرت سوده تا زمانی که این شخص وفات کرد، او را ندید.
در حالی که آنحضرت می بیند که این طفل به عتبه شباهت دارد و به همین خاطر از بانو سوده می خواهد تا از محل دید وی پنهان گردد. پس چگونه پیامبر صلی الله علیه و سلم فراش و نسب این طفل را متعلق به زمعه می داند و به همین اساس این طفل از زمعه میراث می برد. هم چنان پیامبر این طفل را برادر بانو سوده نمی داند و گرنه اجازه می داد یک دیگر را ببینند. این یک ایراد کلان در متن این حدیث است. علما تلاش کرده اند تا این ایراد را حل نمایند و در این مورد بسیار گفته اند. به ویژه امام طحاوی در مشکل الآثار تقریبا در بیست صفحه در این مورد حرف زده است.(۱۵)
دکتر محمد انس سرمینی باور دارد که: بهترین پاسخ به این پرسش ها این است که در لفظ حدیث خللی صورت گرفته است و باید آن را تصحیح کرد تا معنا جور دربیاید. اگر به جای «هو لک یا ابن زمعه»« ای پسر زمعه، این طفل متعلق به شما است» گفته شود «هو لک یا سعد بن ابی وقاص»« ای سعد بن ابی وقاص، این طفل متعلق به شما است» این خلل و ایراد از بین می رود و در این صورت این فیصله، با موضوع شباهت طفل به عتبه و امر حضرت سوده به رعایت حجاب در حضور این طفل، جور درمی آید.
اگر پیامبر صلی الله این طفل را متعلق به زمعه دانسته باشد، اثبات شباهت وی به عتبه معنایی ندارد و هم چنان آنحضرت اجازه می داد تا سوده از محل دید وی پنهان نگردد؛ چون در این صورت این طفل، برادر زاده وی است. به اساس آنچه گفتیم، این دیدگاه درست در مورد این مساله می باشد که خطا روایان در نقل این مساله را تصحیح می کند.
از لحاظ اسناد نیز این نظر را حدیث سعید بن منصور در سنن ابو داوود تاکید می کند. در این روایت اصلا این الفاظ اختلافی وجود ندارد. این روایت نشان می دهد که احتمال دارد این الفاظ در این حدیث بنابر توهم روایان «درج» شده باشد.(۱۶)
منابع :
۱ ـ این حدیث را البخاري (۶۷۴۹) و(۶۸۱۷) از عائشة رضي الله عنها روایت کرده است.
2 ـ این حدیث البخاري (۶۷۵۰) و(۶۸۱۸) از أبي هريرة رضي الله عنه روایت نموده است.
3 ـ نگاه کن: فتح الباري (۱۲/۳۶).
4 ـ نگاه کن: التوضيح لشرح الجامع الصحيح ، ابن الملقن (۳۱/۱۶۹).
5 ـ نگاه کن: صحيح مسلم بشرح النووي (۱۰/۳۷).
6 ـ نگاه کن: الإبهاج ، سبكي (۲/۱۸۸) ومصابيح الجامع ،ابن الدماميني (۴/۲۶۲،۲۶۱).
7 ـ نگاه کن: فتح الباري ،ابن حجر (۱۲/۳۷،۳۶).
8 ـ نگاه کن: شرح السنة، البغوي (۹/۲۸۳،۲۸۲).
9 ـ نگاه کن : الاقتضاب في غريب الموطأ وإعرابه على الأبواب، اليفرني (۲/۱۲۳)..
10 ـ نگاه کن: كشف المشكل من حديث الصحيحين ،ابن الجوزي (۳/۵۱۲) وعمدة القاري، العيني (۱۷/۲۹۰).
11 ـ این روایت را البخاري (۵۰۹۰)، ومسلم (۱۴۶۶) و أبو داود (۲۰۴۷). و أحمد (۹۵۲۱)، والنسائي (۳۲۳۰)، وابن ماجه (۱۸۵۸)، وابن حبان (۴۰۳۶) از أبي هريرة رضي الله عنه روایت کرده اند.
12 ـ نگاه کن: تفسير الموطأ ،أبي المظفر القنازعي (۲/۵۱۸).
13 ـ نگاه کن: الفتح الرباني، الساعاتي (۱۷/۳۵).
14 ـ نگاه کن: شرح سنن أبي داود، ابن رسلان (۱۰/۱۲۸).
15 ـ نگاه کن: شرح مشكل الآثار ، طحاوي (۱۱/۵ ـ ۲۴).
16 ـ نگاه کن: العقوبات التي استقلت بتشريعها السنة النبوية ، دكتور محمد أنس سرميني ص: ۴۰۵.